سنی نیوز: روزی با خود میاندیشیدم؛ چرا در تاریخ اسلام نه نامی است از "حجت الإسلام"، و نه از "حجت الاسلام و المسلمین"، و نه "آیت الله" و نه "آیت الله العظمی"، و نه "ولی فقیه مطلق"؟!
این القاب و اختیارات ویژه آنها از کجا سر درآورده؟!
تاریخ میگوید حضرت امام علی رضی الله عنه را مردم به "علی بن أبیطالب" صدا میزدند. کسی حتی با لقب "امام" ایشان را صدا نمیکرد! و تنها چون مردم ایشان را به عنوان خلیفه انتخاب کردند نام "امیرالمؤمنین" برایشان اختیار شد. ائمه نیز تا قرن پنجم تنها به عنوان شخصیاتی مؤمن و متعهد شناخته میشدند، و نه کسی به آنها "امام" میگفت، و نه کسی به آنها صفات و القاب فرابشری و معصومیت و وحی وغیره میداد! و هر کس برای خودنمایی و چاپلوسی و یا چاپیدن دیگران در مدح آنها کلماتی براق میسرایید را "غالی" و افراطی مینامیدند!
سایر علما و اندیشمندان قرنهای نخستین اسلام نیز با نامهایشان صدا زده میشدند و کسی لقبی با این همه کبکبه و دبدبه با خودش یدک نمیکشید. نه لباس خاص بود و نه عمامه و نه اختیارات مذهبی و نه اثر مهر دروغین بر پیشانی..
این پلکان با شرط و شروط و با اوصاف و القاب از کجا سر درآورد؟!
اگر درجه علمی است پس نباید علامت خودنمایی و جاهطلبی باشد، بلکه شایسته آن است که نمادی از تقوا و پرهیزگاری شود.
در جامعه ما آخوند یعنی دستگاه مذهب تراشی، آخوند یعنی شریک جرم!..
کسی اگر جرم و جنایتی مرتکب شود نزد آخوند میرود تا با چند جمله مسکن او را از عذاب وجدان نجات دهد تا بار دگر با اشتهای بیشتر جامعه را به فساد کشد.
فاحشهگری که در آتش عذاب وجدان میسوزد با فن و فوت آخوند محترم (!) – و البته در مقابل هدیهای ناقابل – با یک زیارت مرقد مطهر (!) امام رضا آنچنان پاک و معصوم میشود که قابل رشک است!
مجرم در کمال تضاد فطرت بشری گمان میکند هر بار در منجلاب فساد غوطهور گردد به مقام یکی از ائمه اطهار میرسد!
آخوند در جامعه ما به یک افیونی خطرناک در راستای تحریف قرآن کریم و ندای فطرت سلیم که همان اسلام باشد تبدیل شده.
چشمان پف کرده، شکم برآمده، و انگشتانی که بر گردن هر یک چند انگشتری با نگین سبز و آبی و قرمز سوار است، با عمامهای که بالای پیشانی زمخت به مهر مالیده نشسته، با چند کلمه عربی ور شکسته، و هیبتی اجباری که از سوی سلاح گرم بسیج و سپاه و بیت رهبری به جامعه تزریق میشود، تعریف آخوند درجامعه ماست!
گر چه آخوند با تمام طیفها و شکل و شمایل و رتبه و مقام و صفات و القاب را در جامعه هیچ بهایی نیست، و انگشتان اتهام در هر موردی و هر فسادی، و هر چپاول و سرقت و نفاق و دورویی بسوی او دراز است، باز هم چون نان مردم در گرو اشاره آنهاست، حداقل زبانها مجبورند در کسب رضای آنها چاپلوسانه کلمات مدح و ثنا ببافند تا نانی به کف آرند و به زحمت قورت دهند..
این بازی آخوند نوازی تا کی ادامه خواهد داشت؟!
و آیا این حسینیههای تفتیش عقائد ماندگار خواهد بود؟!
تاریخ تجربهای دیگر دارد.
تاریخ با صدای انقلاب "بکشید آخرین پادشاه را با رودههای آخرین کشیش" آشناست!
مردم ایران امروز آنگونه که اروپا در قرون وسطا اسیر کلیسا بود، اسیر حسینیه و بیت رهبریند، و این مردم به ناچار روزی خواهد رسید که انقلاب خواهند کرد و آخرین مرجع را با رودههای آخرین آخوند بدار خواهند کشید!
گر چه آنروز بسیار تلیخ خواهد بود، ولی طلسم و جادوی نجات ایران زمین تنها در رهایی از آخوند و مافیای بیت رهبری است..
ای کاش آخوند القاب دروغین خود را کنار میگذاشت، و موجبات ویرانی میهن را فراهم نمیکرد، و به انسانیت ملت اعتراف میکرد، و درمییافت که ما دیگر برده نیستیم!