کودکی 5/2 ساله که توسط یک مرد کارتنخواب در میان زبالهها بیهوش پیدا شده بود، با تلاش پزشکان بیمارستان شهدای تجریش در شمال تهران زنده ماند. این در حالی است که پزشکان نظر دادند او بارها شکنجه و سوزانده شده است.
به گزارش روزنامه جام جم، روز هفتم بهمنماه مرد بیخانمانی در شرق تهران در جستجوی غذا از میان زبالهها بود که چشمش به پسری خردسال افتاد. او چند بار کودک خردسال را تکان داد تا بیدار شود اما کودک بیهوش بود.
مرد که به شدت ترسیده بود، خواست از آن محل فرار کند، اما چهره معصومانه پسر کوچولو مانع از این کار شد. او را بغل گرفت و پس از طی مسافتی به بیمارستان الغدیر رساند و از پرستاران برای نجات این کودک، کمک خواست.پرستاران اورژانس بلافاصله کودک را به بخش مراقبتهای ویژه منتقل کردند و تلاش برای نجات او آغاز شد.
در پی این موضوع، مسوولان بیمارستان در تماس با مرکز فوریتهای پلیسی 110 و اورژانس اجتماعی، ماجرا را گزارش کردند و مانع از خروج مردی شدند که کودک را به بیمارستان رسانده بود. ماموران کلانتری و مددکاران اورژانس اجتماعی با حضور در بیمارستان در تحقیق از این مرد متوجه شدند، او کودک را از میان زبالهها پیدا کرده و به بیمارستان آورده است.
در مرحله بعد معلوم شد آثار سوختگی و کبودی بسیاری در بدن پسر کوچولو دیده میشود و نشان میدهد او بارها شکنجه شده و ضربه سختی به سرش اصابت کرده و احتمال دادند او از بلندی سقوط کرده است. کودک آسیب دیده پس از یک روز برای ادامه درمان به بیمارستان شهدای تجریش تهران منتقل شد.پسر خردسال که بر اثر اصابت به ناحیه سرش همچنان بیهوش بود، سرانجام با تلاش پزشکان پس از 4 روز در حالی که با مرگ دست و پنجه نرم میکرد، در بخش مراقبتهای ویژه به هوش آمد.
ردپای یک زن به عنوان تنها مظنون
در حالی که تحقیق برای مشخص شدن هویت پسر کوچولو و یافتن خانوادهاش آغاز شده بود، یکی از مسوولان بیمارستان الغدیر با پلیس تماس گرفت و خبر داد، زنی که خود را عمه این کودک معرفی کرده، به بیمارستان آمده و ساعاتی بعد ناپدید شده است.
در ادامه تحقیقات معلوم شد چند روز پس از انتقال پسر کوچولو به بیمارستان شهدای تجریش، زنی به بیمارستان الغدیر مراجعه کرده و با معرفی خود به عنوان عمه کودک، اطلاعاتی درباره او به مسوولان بیمارستان ارائه کرده است. او گفته است این کودک علی نام داشته و 5/2 ساله است. همچنین عنوان کرده والدین علی معتاد بوده و در حال حاضر در زندان به سر میبرند. او گفته بود در این مدت از علی نگهداری میکرده تا این که روز حادثه پس از بازگشت به خانه متوجه غیبت کودک شده است و پس از جستجوی فراوان همسایهها گفتهاند او از بالکن خانه به پایین سقوط کرده، اما نمیدانند چه کسی او را با خود برده است. در این هنگام وقتی مسوولان بیمارستان از او مدرک هویتی خواستهاند به یکباره فرار کرده است.
به این ترتیب با اطلاعات به دست آمده، جستجو برای یافتن زن غریبه که ادعا میکرده عمه کودک آسیبدیده بوده، آغاز شده است تا راز این کودکآزاری فاش شود.
روز گذشته خبرنگار ما با مراجعه به بیمارستان شهدای تجریش تهران به ملاقات علی رفت. در انتهای بخش اطفال بیمارستان ، علی در اتاقی که 4 تخت دارد، آرام روی تخت سوم نشسته و فقط نیم نگاهی به ماشین کوچولو و خرس قهوهایرنگش میاندازد. نزدیکتر شدم، اما ترسید و خودش را روی تخت جمع و جور کرد. وقتی دستم را روی سرش کشیدم و دستانش را بوسیدم، به آرامی لبخند زد. نامش را که صدا زدم، دوباره خندید.
وقتی گفتم مامانت کو، بابات کو، ریز خندید و گفت: خاله، سفر سفر. پس عمه کو. در همین موقع با وحشت به اطراف نگاه کرد. میترسید حرفی بزند. کمی آرامش کردم و دوباره صورت کوچولویش را بوسیدم. دستم را به آرامی گرفت و عروسکش را به من داد. چند بار دیگر که اسمش را صدا زدم، خندید اما چشمانش پر از غصه بود. هیچکس نمیدانست چه کسی و چرا بدن نحیف علی کوچولو را شکنجه کرده است؟
در حالی که علی با اسباب بازیهایش بازی میکرد، او را با دنیای کودکیاش تنها گذاشتم و از اتاق بیرون آمدم.