
آتشسوزیهای گستردهٔ اخیر در جنگلهای هیرکانی بار دیگر نشان داد که این آتشها حلقهٔ آخر یک زنجیرهٔ طولانی از فساد و غارت و جنایت در حکومت خامنهای است. تا وقتی منابع طبیعی ایران جولانگاه شبکههای قدرت و مافیای پاسداران خامنهای است، جنگلها هر سال بیشتر خواهند سوخت.
روزنامهٔ داخلی آرمان ملی مینویسد «بیشترین علت آتشسوزی در جنگلهای ایران عمدی است» و «کسی آماری در این باره نمیدهد». با این حال آمارهای رسمی نشان میدهد که در یک دههٔ گذشته بیش از ۲۰۰ هزار هکتار جنگل در آتش سوخته و بیش از ۹۰ درصد آتشسوزیها عامل انسانی و عمدی داشتهاند. اما این فقط بخش علنی ماجراست. مساحت واقعی تخریب چندین برابر است؛ چون پروژههای سنگین و حکومتی سدسازی، ویلاسازی و جادهسازی هر سال صدها هزار هکتار دیگر را از نقشهٔ سبز ایران پاک میکند.
روزنامهٔ جهان صنعت نیز با تیتر «گنجینهٔ ملی در آتش» از قول یک مدرس دانشگاه مینویسد: «آتشسوزی جنگلهای هیرکانی منطقه الیت استان مازندران همچنان ادامه دارد؛ اتفاقی تلخ و هولناک برای یکی از دو اثر میراث طبیعی جهانی ایران که به واسطه اهمیت آن از نظر تنوع زیستی گیاهی و جانوری بسیار دردناک است. آنچه مسلم است اینکه در سالهای اخیر به دلایل مختلف (که اغلب آنها نیز ریشه در عوامل انسانی دارد و شواهد و گزارشهای سالیان اخیر آن را تأیید میکند) عدهای برای تأمین منافع فردی خود برای قاچاق چوب و جنگلتراشی کمر جهل به نابودی این سرمایه ملی و خدادادی بستند».
اینکه ایران با ۱۱ میلیون هکتار عرصهٔ جنگلی حتی یک هلیکوپتر اطفای حریق مستقل ندارد و هر سال با تأخیر چند روزه (پس از خاکستر شدن جنگل) از ترکیه و روسیه اجاره میکند؛ اتفاقی نیست. اینکه منطقهٔ ۲۰ هزار هکتاری چهارباغ با یک یا دو محیطبان اداره میشود؛ محیطبانانی که نه بیسیم دارند، نه خودرو، نه لباس نسوز و نه حتی آب کافی برای اطفای حریق، تصادفی و اتفاقی نیست. به گواه کارشناسان و رسانههای داخلی الگوی تکراری آتشسوزیها همیشه یکسان است: اول جاده میکشند، بعد معدن یا ویلا میسازند، سپس آتشسوزی «مشکوک» رخ میدهد و زمین جنگلی به کشاورزی یا مسکونی تبدیل میشود. جنگلهای الیمالات نور، لیسار گیلان و مناطق بلوطنشین زاگرس صدها بار این چرخه را طی کردهاند.
درباره این ویرانگری عمدی، سایت بهارنیوز نوشته است: «بر اساس گزارشها، یکی از نزدیکان یک مقام سابق استانی [بخوانید یکی از حلقههای زنجیر مافیای سپاه]، در جنگلهای هیرکانی چند واحد دامسرا و بخشهایی مسکونی را روی اراضی ملی به شکل غیرمجاز بنا کرده. او در تازهترین تخلف خود، بدون هیچ واکنشی از سوی اداره کل ساری، حدود ۶ کیلومتر جاده را در میان این جنگلهای چند میلیونساله ایجاد و عملاً بخشی از این میراث طبیعی را تخریب کرده است».
به گواه کارشناسان تداوم آتشسوزی در جنگلهای هیرکانی در کشوری که منابع ملی صرف پروژههای اتمی و موشکی و سرکوب و تبلیغات حکومتی میشود، نه بهخاطر «کمبود بودجه» و حتی ناکارآمدی، بلکه نتیجهٔ تبهکاری حکومت ویرانگر خامنهای و بخشی از قتلعام طبیعت است. هم از این روست که نام خمینی ملعون و خامنهای ضحاک بهعنوان هلاک کنندگان ایران، در حافظهٔ تاریخ و ایرانیان ثبت شده است.
مافیای حکومتی و سندروم ویلاسازی در شمال ایران
جنگلهای شمال ایران، چون نگینی در دل طبیعت، سالهاست که بهعنوان میراثی ارزشمند شناخته میشوند. این جنگلها فقط سرپناهی برای گونههای مختلف گیاهی و جانوری نیستند، زیستبوم حیات در این منطقه از ایران بهشمار میآیند، اما در حاکمیتی که چنگالهایش را برای ایلغار و قتل حرث و نسل در جان ایران و ایرانی فرو کرده، این گنجینههای طبیعی قربانی سودجویان، یقهسفیدها، آقازادهها و بالادستیها شده است. عدهای از کاخنشینها، کسانی که هیچ ارتباطی با این زمینها و درختان ندارند، تنها به بهانهٔ سود اقتصادی، جنگلهای بکر شمال ایران را به تخریب میکشند و درختانی را که قرنها در برابر تغییرات اقلیمی ایستادهاند، یکی یکی قطع میکنند تا ویلاهای لوکس بسازند.
گسترش بیرویه ویلاسازی در استانهای شمالی ایران، بهویژه در مناطق جنگلی و ساحلی، یکی از بحرانهای زیستمحیطی و اجتماعی است که در سالهای اخیر ابعادی غیرقابل مهار به خود گرفته است. این پدیده، که هماینک رسانههای حکومتی آن را تحت عنوان «سندروم ویلاسازی» مینامند، بیشتر از آن که نتیجه یک تصمیم مدیریتی اشتباه باشد، به ساختاری پیچیده از منافع اقتصادی، فساد، و سیاستهای رانتی دولتی برمیگردد. بهعبارت گویاتر یک مافیای حکومتی در پشت آن قرار دارد.
صاحبان ویلاهای شمال
در نگاه اول، ویلاسازی در مناطق شمالی ایران، بهویژه در دل جنگلهای هیرکانی، به نظر میرسد که نتیجه تلاشهای بخش خصوصی برای بهرهبرداری از منابع طبیعی بهمنظور ایجاد رفاه شخصی و اقتصادی باشد، اما واقعیت چیز دیگری است. بسیاری از کسانی که در این مناطق ویلا میسازند، سرمایهگذاران عادی نیستند، افراد وابسته به شبکههای قدرت، آقازادهها، و صاحبان نفوذ سیاسیاند. این افراد معمولاً از ارتباطات خاص خود با نهادهای دولتی و محلی برای دسترسی به اراضی دولتی و تغییر کاربری آنها بهره میبرند.
این ویلاسازیها، که در بسیاری از موارد بهصورت غیرقانونی در اراضی کشاورزی و جنگلی صورت میگیرند، به نوعی نشان از ائتلاف پنهانی بین بخشهای مختلف حکومت و جنگلخواران است. در حقیقت، بسیاری از این ویلاها بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در اختیار کسانی قرار دارد که از پشتوانههای سیاسی برخوردار هستند و از توانایی اعمال فشار بر نهادهای دولتی و محلی برای دور زدن قوانین بهره میبرند. این افراد به واسطه منافع اقتصادی کلان، حاضرند حتی به قیمت تخریب محیطزیست، املاک خود را در مناطقی چون جنگلها و سواحل بسازند.
قوانین و مقرراتی که قرار بود به نفع مردم و محیطزیست باشند، در عمل ابزار تسهیل برای تخریب این منابع طبیعی شدهاند. اگر قانونی برای حفاظت از جنگلها و زمین های ملی وجود دارد، چرا برای ساخت و سازهای غیراصولی در دل طبیعت تسهیلات ویژهای در نظر گرفته میشود؟
این روند نشاندهنده یک تناقض آشکار است. در حالی که مردم محلی برای هر اقدام کوچک در زمین های خود نیاز به مجوزهای پیچیده و زمانبر دارند، جنگلخواران و ویلاسازان میتوانند بهراحتی بدون هیچ مانع جدی، پروژههای سودآور خود را در دل طبیعت پیادهسازی کنند. به نظر میرسد که در این حکومت قوانین به نفع کسانی تنظیم شده که تنها بهدنبال منافع اقتصادی خود هستند و هیچگونه وابستگی به فرهنگ و تاریخ این منطقه ندارند.
آری، این ساخت و سازها فقط به نفع اقلیتی برخوردار از مواهب این حکومت است که هیچ خدایی را بنده نیستند.
ویلاسازی در شمال ایران با ساختار قدرت و فساد نهادینه شده در کشور عجین است. در حقیقت، این پدیده بیانگر نوعی از بهرهبرداری بیرحمانه از منابع طبیعی کشور است که به دست افرادی صورت میگیرد که از حمایتهای سیاسی و اقتصادی برخوردار هستند. این شبکههای فاسد، بدون هیچگونه ترس از پیگرد قانونی، بهراحتی میتوانند به تصرف منابع طبیعی بپردازند و سودهای کلان به جیب بزنند. این مسأله، بیش از آن که به مشکل قانونی یا مدیریتی برگردد، به یک معضل نظاممند و ساختاری مربوط میشود که در آن منافع مافیای حکومتی بر منافع عمومی و حفاظت از محیطزیست غالب است.
تخریب دهشتناک منابع طبیعی
نتیجه این روند، تخریب محیطزیست و فاصله گرفتن از الگوهای توسعهای است که در آن، محیطزیست و حقوق بومیان در کنار هم رشد میکنند. آیندهای که در آن جنگلها و کوهها تنها بهعنوان منابع قابل فروشی دیده شوند، آیندهای است که نه تنها در آن طبیعت آسیب میبیند، بلکه مردم محلی نیز از دسترسی به منابع خود محروم خواهند شد.
تغییر کاربری زمینهای کشاورزی و جنگلی برای ساخت ویلا، بهمعنای از بین رفتن اکو سیستمهای حساس و در معرض خطر است. جنگلها که روزگاری زیستگاه متنوعی از گونههای گیاهی و جانوری بودند، اکنون بهشدت تحت فشار قرار دارند.
همچنین، تخریب منابع طبیعی و تغییر کاربری اراضی در شمال ایران و دیگر نقاط، به از بین رفتن قابلیتهای کشاورزی و جنگلداری میانجامد و موجب تغییرات اقلیمی و زیستمحیطی میشود. تا همین امروز نزدیک به ۸۰۰ هکتار از جنگلهای شمال ایران تخریب شده است.
English SummaryRecent widespread fires in Iran's Hyrcanian forests have highlighted systemic corruption and crime within Khamenei's governance. According to domestic sources, most forest fires are intentional, with over 200,000 hectares burned in the past decade—90% due to human actions. Heavy government projects like dam construction and real estate development erase even more forested areas.
Reports indicate that the ongoing destruction stems from personal gains, such as illegal logging. Alarmingly, Iran lacks sufficient firefighting resources, relying on foreign helicopters after the damage occurs. Experts attribute the repeat pattern of fire, road construction, and subsequent land appropriation to a cycle of exploitation and environmental degradation, driven by a regime prioritizing nuclear and military projects over natural preservation.