شنبه، 8 اردیبهشت ماه 1403 = 27-04 2024نامه رواندا این روزها کابوسی است برای پناهجویان ایرانی در انگلستاننامه رواندا این روزها کابوسی است برای همه پناهجویان در بریتانیا. براساس پیشنویس لایحه رواندا که در دسامبر ۲۰۲۳ در مجلس عوام به رای گذاشته شد٬ رواندا کشوری «امن» شناخته شده است. اما فعالان می گویند آنجا جای امنی برای پناهجویان نخواهد بود و در صورت منتقل شدن به آنجا ممکن است مورد تبعیض و آزار قرار بگیرند. مهدی یک پناهجوی ۳۸ ساله ایرانی است که اکتبر ۲۰۲۲ با قایق و از راه فرانسه وارد خاک بریتانیا شده است. او اکنون یک سال پس از ورودش به بریتانیا نامهای دریافت کرده که در آن ذکر شده ممکن است به رواندا فرستاده شود. براساس لایحه رواندا، حتی در صورت موافقت با تقاضای پناهندگی، پناهجویان امکان انتقال به بریتانیا را ندارند و فقط اجازه اقامت در رواندا را دریافت میکنند. هیچ پناهجویی نمیتواند پس از رد درخواستش برای بازگشت به بریتانیا تقاضا دهد و هر کس که پس از اول ژانویه ۲۰۲۲ از نظر دولت «غیرقانونی» وارد بریتانیا شده باشد، به رواندا فرستاده خواهد شد و محدودیت تعداد در این باره وجود ندارد. مهدی همراه با پنجاه نفر دیگر سوار بر قایق به سمت مرزهای بریتانیا روان شدند. در بین آنها ۱۳ نفر ایرانی بودند. آنطور که مهدی میگوید٬ بعد از ورود به خاک بریتانیا یک هفته را در کمپی با شرایط بسیار نامناسب سپری کرده است تا نوبت مصاحبهاش با مقامات مهاجرتی شود. همه این پنجاه نفر را به هتلی در پیتربورو واقع در منطقه کمبریجشر بریتانیا (واقع در شرق انگلستان) منتقل کردند. مهدی یک سال پس از ورودش نامهای دریافت کرده که مسولان مهاجرتی به او از احتمال فرستادنش به رواندا خبر دادهاند. او در گفتگو با بیبیسی با صدایی بغضآلود گفت٬ «نمیدانم افسر مهاجرت چرا فقط به من نامه رواندا داد؟ ما پنجاه نفر تقریبا در یک شرایط بودیم و همه از راه فرانسه وارد شدیم. آنها فقط به من گفتند که شما در فرانسه دیده شدی و برای همین کیس مرا نپذیرفتند». حالا مهدی باید هر ماه وارد سایتی شود و امضای الکترونیکی ثبت کند. این تنها امضای او نیست. او هر دو هفته یکبار باید به دفتر پلیس هم برود و حضور خود را اعلام کند. مهدی روایتش از ماههایی که در بریتانیاست را با صدایی مملو از غم بیان میکند. از دردی که کشیده٬ از اضطرابی که تحمل میکند و از نگرانی که آیا به رواندا فرستاده میشود یا نه؟ او میگوید٬ «چه کسی پاسخگوی روزهایی است که من دچار اضطراب شدید شدم؟» من مجبور بودم کشورم را ترک کنم. اینجا احساس تبعیض میکنم. مهدی بعد از نامهای که دریافت کرده هنوز سوالی در ذهنش دارد٬ چرا من این نامه را گرفتم: «وقتی نامه را گرفتم آنقدر ناامید شدم٬ آنقدرشوک شدم که چند روز انگار دنیا ساکت بود و گوشهایم کر شده بود. من برای این نامه رواندا زندگیام را باختم. زندگی شخصیام نابود شد. از فرط افسردگی با پارتنرم که در ایران مانده است٬ حتی تماس تلفنیام قطع شده است. من چرا باید به رواندا بروم. من را رندوم انتخاب کردهاند. اینجا عدالتی نیست» مهدی روایتش را در حالی به پایان میرساند که امیدوار است روزنهای در کارش ایجاد شود و پایان روزهای سخت زندگیاش را زودتر ببینید.
|