در بهمنماه سال جاری برای اولین بار طی ۳۰ سال گذشته ۵ «سردار» سپاه پاسداران به نامهای وفا غفاريان (۵۲ ساله)٬ عباس مهری (۵۲ ساله)٬ احمد سیافزاده (۵۵ ساله)، منصور تركان (۵۰ ساله) و احمد سوداگر ۵۱ ساله در فاصلهی چند روز در اثر سکتهی قلبی و مغزی فوت کردند. در آبانماه ۱۳۹۰ نیز سيدمحمد علي موسوي ۴۸ ساله در اثر سکتهی قلبی درگذشت.
به سوابق افراد و نوع مرگ آنها توجه کنید:
وفا غفاريان٬ مدیر عامل سازمان صنایع دفاع و معاون وزیر دفاع، پایهگذار صنعت فضایی کشور، رئيس هيات مديره شرکت مخابرات ايران و از مدیران ارشد سابق سپاه اول بهمن بر اثر سکتهی مغزی درگذشت.
عباس مهری، جانشین دانشکده فرهنگی دانشگاه امام حسین (ع) و از فرماندهان ارشد سپاه نیز بر اثر سکتهی مغزی درگذشت.
منصور ترکان٬ مديرعامل شركت «يادمان سازه» وابسته به شهرداری تهران و از سرداران سابق سپاه نیز اول بهمن ماه بر اثر سکته مغزی چشم از جهان فرو بست.
احمد سیافزاده٬ رئیس سابق دانشگاه عالی سپاه پاسداران (دافوس)، مسئول طرح و عملیات سپاه اهواز و خوزستان، از بنیان گذاران واحد طرح و عملیات سپاه، مسئول طرح و عملیات قرارگاههای نجف و کربلا بر اثر سکتهی قلبی درگذشت.
احمد سوداگر، (۱) رئیس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، از فرماندهان ارشدسپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مسئول اطلاعات امنیت قرارگاه خاتمالانبیا و فرماندهی لشگر 27 محمد رسولالله در اثر سکتهی قلبی درگذشت.
سرتیپ پاسدار سید محمدعلی موسوی معاون اطلاعات نیروی زمینی نیز در اثر سکتهی قلبی درگذشت.
خامنهای در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۹۰ درگذشت پدر «سردار» فدوی فرمانده نیروی دریایی سپاه را تسلیت گفت در حالی که در ارتباط با درگذشت ۴ فرمانده سپاه در همان ایام سکوت کرد و به جایش «سردار» حسین علایی فرماندهی ناراضی سابق نیروی دریایی سپاه پیام تسلیت داد.
خامنهای در رابطه با سردار سوداگر که رسانههای رژیم از او به عنوان «شهید سوداگر» یاد میکنند نیز سکوت کرد.
http://www.fardanews.com/fa/news/188776
در حالی که فرماندهان سپاه پاسداران و ارتش برای او سنگ تمام گذاشتند.
http://www.javanonline.ir/vdcg3y9tzak9nn4.rpra.html
تنها پس از آن که صدای اعتراض در سپاه پاسداران نسبت به سکوت خامنهای بلند شد «سردار» سید محمد باقر زاده «رییس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس» در مراسم تشییع پیكر «سردار سوداگر» در زادگاه وی گفت: «آیت الله سید علی خامنه ای رهبر معظم كشورمان طی پیامی در حق سردار شهید حاج احمد سوداگر دعا كردند و به خانواده این شهید گرانقدر و مردم ولایتمدار شهرستان دزفول تسلیت گفتند.»
http://www.irna.ir/News/30815154
با این حال غلامعلی رشید، جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح روز یکشنبه (۲۳ بهمن) در مراسم تشییع پیکر این فرمانده سپاه گفت سوداگر در آخرین دستنوشته خود از پزشکی قانونی خواسته «روحش را کالبدشکافی کنند». همچنین نوشته است: «انگشتهای مرا به رایگان در اختیار مرکز انگشتنگاری بگذارید تا برای همیشه بیگناهی من به اثبات برسد.» همچنین اضافه کرده است: «کارت شناساییام را درون کفنم بگذارید شاید لازم شود. روی تابوتم بنویسید عاقبت کسی که صادقانه زیست.»
http://www.digarban.com/node/4893
علاوه بر رهبری و بیت او در طول یک ماه گذشته رسانههای خبری جمهوری اسلامی نیز در قبال مرگ فرماندهان ارشد سپاه سکوت اختیار کرده و هیچ پرسشی پیرامون این نوع مرگها که میتواند غیرعادی هم باشد مطرح نکردهاند.
در خارج از کشور هم عدهای که گاه و بیگاه خواسته یا ناخواسته مددرسان نظام جمهوری اسلامی میشوند در این مورد خاص همراه با دستگاه تبلیغاتی نظام جمهوری اسلامی سکوت اختیار کردهاند. اگر در بقیه موارد هم سکوت کرده بودند ایرادی به کارشان نبود.
سؤالی که ذهن مرا به خود مشغول کرده این است چرا بخشی از «اپوزیسیون» که همسوی منافع نظام جمهوری اسلامی در سوگ «دانشمندان هستهای» ایران اطلاعیه صادر میکند و به محکومیت ترور آنها توسط دولتهای خارجی میپردازد در ارتباط با مرگ «فرماندهان دفاع مقدس» و کسانی که از «میهن» در مقابل «تهاجم خارجی» دفاع میکردند سکوت اختیار کرده است؟
وقتی پاسدار احمدی روشن در تهران ترور شد و رژیم بلافاصله و بدون کوچکترین تحقیقی آن را به موساد و سیا و اینتلیجنت سرویس و ام آی ایکس و منافقین و پژاک و ... نسبت داد و پای گوگل و شورای امنیت و سازمان بینالمللی انرژی اتمی و بازرسان بینالمللی و... را به میان کشید، «فدائیان اکثریت»، اتحاد جمهوریخواهان، سازمان جمهوریخواهان، انواع و اقسام «جبهه ملی» به همراه «اصلاحطلبهای» حکومتی به صف شدند و با صدور بیانیه در محکوم کردن «ترور» «دانشمند هستهای» (۲) ایرانی توسط دولتهای خارجی از هم سبقت گرفتند. تعدادی هم در صدد بر آمدند تا در راستای تبلیغات «ان بی سی» به نیابت از سوی رژیم و مقامات ناشناس آمریکایی بیانیه برای محکومیت مجاهدین و اسرائیل تهیه کنند که خوشبختانه موفقیتی حاصل نکردند.
چنانچه به دلایل مختلف منافع نظام جمهوری اسلامی بر این اساس قرار میگرفت که در مورد مرگ فرماندهان سپاه پاسداران که میتواند عادی هم بوده باشد جنجال خبری به پا کرده و پای موساد و سیا و اینتلیجنت سرویس و منافقین و پژاک و ... را به میان میکشید و از دشمنی اجانب با «سرداران دفاع مقدس» سخن به میان میآورد و در آستانهی «تهاجم به میهن» و حمله نظامی به ایران این «قتل» ها را حاوی پیام مشخص به «دلاورمردان» سپاه و ارتش و تلاش برای تضعیف روحیهی آنها و «امت خداجو» قلمداد میکرد آیا «اتحاد»ها، «سازمان»ها و «جبهه»ها و فعالان سیاسی «میهنپرست» فیلشان یاد هندوستان نمیکرد که با صدور بیانیه به محکوم کردن «ترور»، یا «قتل» «سرداران» جنگ و «دفاع میهنی» بپردازند که کسی در «میهندوستی» آنها شک نکند؟
آیا این بخش از «اپوزیسیون» از خود پرسیده است که کی و چگونه و توسط چه کسانی کوک میشود؟ این سؤالی است که بایستی فعالان این بخش از اپوزیسیون به آن پاسخ دهند. آیا دنباله روی ادعاهای رژیم هستند و یا خود راساً به تحلیل اوضاع و شرایط میپردازند؟ چرا وقتی رژیم هیاهو میکند و انگشت اتهام به سوی این و آن دراز میکند آنها نیز بلافاصله به جنب و جوش میافتند و چرا وقتی رژیم سکوت میکند آنها نیز سکوت میکنند؟ آیا رسالت آنها رله و تقویت امواج ارسالی از سوی رژیم است؟ آیا نباید به بازنگری سیاستهای گذشته پرداخت؟
ایرج مصداقی
۱ اسفند ۱۳۹۰
www.irajmesdaghi.com
۱- رسانههای رژیم تلاش میکنند احمد سوداگر را «نابغهی اطلاعاتی و نظامی» و برخوردار از «هوش و ذکاوت برجسته و قدرت تحلیل فوقالعاده» معرفی کنند. در حالی که شواهد و قرائن موجود نشان میدهد وی از کمترین هوشی برخوردار نبوده است. وی پیش از این مدعی شده بود که عملیات کربلای ۴ که در سال ۶۵ صورت گرفت و رژیم شکست سختی در آن خورد پیشتر از سوی ناخدا بهرام افضلی که «جاسوس سیا» بود لو رفته بود. نکتهی حائز اهمیت آن که عملیات کربلای ۴ در سال ۶۵ انجام گرفت و ناخدا افضلی در اردیبهشت ۶۲ دستگیر و در اسفند همان سال اعدام شده بود و در تاریخ یاد شده زنده نبود که دست به چنین کاری بزند. پیشتر در مقالهای به ادعاهای او پرداختم.
http://irajmesdaghi.com/page1.php?id=76
۲- دانشمند خطاب کردن یک پاسدار و بسیجی که با بهرهبرداری از رانتهای مختلف رژیم به جای دانشآموزان باهوش و ممتاز به دانشگاه رفته و قادر به دریافت لیسانس نفت شده است مرا به یاد تبلیغات پیش از انقلاب مساجد میاندازد که سخنران و واعظ منابر خود را که گاه از کمترین سوادی برخورددار نبود «دانشمند محترم» معرفی میکردند.