تحلیلگران معتقدند با توجه به وابستگی اقتصادی چین به خلیج فارس، ممکن است این تصور ایجاد شود که پکن بهزودی نقش سیاسی یا امنیتی بزرگتری در منطقه ایفا خواهد کرد.
سایت عرب بیزنس در یادداشتی نوشت: در قاب بسیاری از تحلیلها، چین قدرتی در حال ظهور است که قصد دارد سلطه آمریکا را در سراسر جهان، از جمله خلیج فارس، به چالش بکشد. در همین حال، رویکرد مبهم همراه با تغییر آمریکا در خاورمیانه باعث شده برخی تصور کنند که چین بهزودی نقش برجستهای در جهان عرب ایفا خواهد کرد.
اما برای درک واقعی جایگاه چین در این منطقه، باید بدانیم که پکن چه اهدافی را دنبال میکند و خلیج فارس چه نقشی در راهبرد کلان چین دارد. پیش از هر چیز، خلیج فارس برای چین یک منبع حیاتی انرژی است. چین سالهاست که یکی از بزرگترین واردکنندگان نفت و گاز در جهان است و در آینده نزدیک نیز این روند ادامه خواهد داشت.
کشورهای خلیج فارس معمولاً بین ۴۰ تا ۵۰ درصد از نفت خام وارداتی چین را تأمین میکنند و سهم آنها در تأمین گاز طبیعی مایع (LNG) چین نیز در حال افزایش است. اگرچه چین اعلام کرده که در سال ۲۰۳۰ به اوج مصرف سوختهای فسیلی خواهد رسید، اما همچنان برای تأمین انرژی خود به واردات نفت و گاز وابسته خواهد بود و کشورهای تولیدکننده خلیج فارس در تأمین این نیاز، نقشی کلیدی خواهند داشت.
با توجه به وابستگی اقتصادی چین به خلیج فارس، ممکن است این تصور ایجاد شود که پکن بهزودی نقش سیاسی یا امنیتی بزرگتری در منطقه ایفا خواهد کرد. اما این فرض در کوتاهمدت و میانمدت، نادرست است. چین بارها تأکید کرده که قصد ندارد نقش امنیتی مشابه قدرتهای خارجی دیگر را در خلیج فارس ایفا کند.
بررسی اسناد سیاست خارجی چین درباره خاورمیانه نشان میدهد که پکن عمدتاً به دنبال منافع اقتصادی است. در سند سیاست چین در قبال اعراب که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد و تاکنون تنها سند رسمی پکن درباره خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) محسوب میشود، تمرکز اصلی بر تجارت، سرمایهگذاری، انرژی، زیرساختها و فناوری است.
در این سند، چین بهعنوان یک نقشآفرین حمایتی در مسائل امنیتی معرفی شده و مسئولیت اصلی تأمین امنیت منطقه را بر عهده کشورهای خاورمیانه قرار داده است. بهعبارتدیگر، چین در این منطقه فقط برای تجارت حضور دارد.
این رویکرد چین منطقی به نظر میرسد چرا که خاورمیانه و خلیج فارس، اولویت اصلی سیاست خارجی چین نیستند. چین با ۲۰ کشور مرز مشترک زمینی و دریایی دارد که بسیاری از آنها بیثبات، ضعیف یا حتی متخاصم هستند. مدیریت این چالشها، بخش عمدهای از زمان، منابع و توجه تصمیمگیرندگان سیاست خارجی پکن را به خود اختصاص داده است.
در این میان، چین باید رقابت استراتژیک خود با ایالات متحده را در نظر بگیرد. برخلاف برخی تصورات، آمریکا همچنان مهمترین قدرت خارجی تأثیرگذار در خاورمیانه است. چین در مقایسه با آمریکا، از نظر تجربه، روابط دیپلماتیک و نفوذ امنیتی در خلیج فارس، فاصله زیادی دارد و توان رقابت با واشنگتن را ندارد.
نویسنده در ادامه خاطر نشان کرد: در گفتوگویی که اخیراً با یک کارشناس چینی مسائل خلیج فارس داشتم، به شوخی گفتم که چین در این منطقه یک قدرت درجه دوم است. پاسخ او این بود: «در بهترین حالت! ما در خوشبینانهترین شرایط، در جایگاه سوم قرار داریم».
این ارزیابی کاملاً منطقی به نظر میرسد. بدون شک، چین یک بازیگر مهم در خلیج فارس است، اما برای درک درست جایگاه این کشور، باید بپذیریم که این منطقه اولویت اصلی پکن نیست. تا زمانی که نفت و گاز به چین صادر میشود و قراردادهای اقتصادی برقرار است، پکن رضایت خواهد داشت. از همین رو انتظار نقشآفرینی سیاسی یا امنیتی چین در خلیج فارس، چیزی جز خوشبینی بیشازحد نیست.