بیتفاوتی مردم به انقلاب تهدید بزرگی است. باید مراقب بود تا جامعه حساسیت خود به شرایط و اتفاقات را از دست ندهد.
ایلنا: سیوسومین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی در شرایطی برگزار میشود که پرسشهای زیادی در اذهان عمومی به وجود آمده است كه آیا اهداف انقلاب در تصمیمگیریها و رفتارهای فعلیمان واقعا گنجانده میشود؟ آیا توانستهایم انقلاب را بر اساس انتظارات بنیانگذار انقلاب به پیش ببریم؟ آیا منظور از استقلال، همان استقلالی است که یکی از محورهای شعار اصلی نهضت بود؟ آیا به آزادیهایي كه مورد دغدغه و مطالبه انقلابيون بود رسيدهايم؟ آیا جمهوریتمان به معنای واقعی جمعهوریت است و اسلامیتمان همانی است که امام خمینی همیشه به آن تاکید داشتند؟
حجتالاسلام منتجبنیا در گفتوگویی با «ایلنا» با گفتن اینکه «انقلاب در ۳۳ سالگی با برخي از آرمانهای اصلیاش فاصله دارد» به استقبال پرسشهای مطرح شده میرود:
تحلیلتان از روندی که به انقلاب و در نتیجه استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران ختم شد، چیست؟
باید اینطور گفت که در پیدایش انقلاب اسلامی زمینهها و علل و عوامل مختلفی دخیل و موثر بودند که در نهایت نهضت امام خمینی را به انقلابی شکوهمند تبدیل کردند که در نتیجه این انقلاب، شیوه اداره ایران بعد از سلطنت ۲۵۰ ساله پادشاهان به نظام اسلامی تغییر یافت.
چه عاملی را میتوان مهمترین و کارسازترین دلیل این رویداد که اتفاقا یکی از اتفاقهای مهم قرن است، دانست؟
نخستین عامل، حساس شدن مردم به آنچه پیرامون خودشان میگذشت بود. قبل از آن مردم نسبت به آنچه اتفاق میافتاد بیتفاوت بودند؛ به طوریکه بعد از ۲۸ مرداد و حاکمیت مجدد شاه به سراغ کارخودشان رفته و هیچ گونه احساس مسئولیت و تعهدی نسبت به مسایل جاری کشور از خود نشان نمیدادند و حاکمان در امنیت کامل حکومت میکردند و مردم هم سرگرم روزها و زندگی خود بودند.
این شرایط را میتوان نشانهای از رضایتمندی عمومی در جامعه دانست؟
نه، سکوت در حالی بود که اکثریت قریب به اتفاق مردم از شرایط موجود ناراضی و حتی میتوان گفت که نگران بودند. با این حال طوری هم نبود که برای خروج از بحران و تمام شدن مشکلات به فکر راهحل باشند و بخواهند تصمیمی بگیرند و کاری کنند.
نخستین جرقههای انقلاب چه زمانی و با چه بهانهای زده شد؟
اوایل دهه 40 بود که مردم آنطور که لازم است به این نتیجه رسیدند که شرایط، شرایطی دشوار برایشان رقم زده است و در عمل فهمیدند که مورد ظلم حاکمان قرار گرفتهاند و کسانی بر آنها حکومت میکنند که به هیچ وجه شایستگی حکومت ندارند.
شناخت از مفاهیم دینی چقدر در تحرک انقلابیون نقش داشت؟
تا پیش از اوج گیری اعتراضهای مردمی، باور مردم از بایدها و نبایدهای دینی به خرافهها محدود میشد و دین را نوعی به اذهان عمومی تزریق کرده بودند که انگار وسلیهای بود برای تشریفات و تجملات، به طوریکه عملا دین هیچ نقشی در تصمیمگیریهای روزمرهشان نداشت. اما وقتی مردم با آگاهسازیها و روشنگریها به این علم رسیدند که دین خلاف آنچه «مارکس» میگفت افیون ملتها و ابزاری برای حکومت نیست، تازه به این مهم اشراف پیدا کردند که دین میتواند آنها را به رستگاری برساند و البته قیام ۱۵ خرداد هم نشان داد که اگر دین آنطور که باید مورد توجه قرار بگیرد، حکومت آنچنان که فکر میکردند، مقتدر نیست. به همین دلیل بود که ۱۵ خرداد به آنها فهماند که میتوانند به پیروزی در راستای ظلم ستیزی ایمان داشته باشند و به همین خاطر توانستند با مشتهای گره کرده به رویارویی با حاکم ظالم بپردازند و با شعارهایی که در حمایت از امام و البته نهضت امام دادند، حرکت انقلابی خود را شروع کردند. آن هم در شرایطی که با دستان خالی به جدال با سیستمی رفتند که مسلح به همه سلاحها بود.
واکنش رژیم به شرایطی که پس از ۱۵ خرداد به وجود آمد، چه بود؟
«خشونت و سرکوب» رژیم که به یکباره با مردمی متحول شده مواجه شده بود،از همان نخستین قدمهای قیام نشان داد که تو خالی است و به همین دلیل به بدترین شرایط ممکن به مقابله با معترضین رفتارهای خود پرداخت. اما از آنجا که همیشه حق بر باطل برتری دارد، آتشی که از زیر خاکستر بلند شده بود رژیم شاهی و خادمانش را به کام خود کشید. آن هم در شرایطی که تانکها و گلولهها در خدمت حفظ نظام بودند.
در روزهای اول پیشبینی به نتیجه رسیدن انقلاب میرفت یا ناامیدیها از امیدواریها پررنگتر بود؟
من یادم هست که بعضی از این نیروهای سیاسی چپ مثل حزب توده تحلیلهای عجیب و غریبی داشتند. مثلا یک ذهنیتی وجود داشت که رای به این میداد که ۱۵ خرداد یک حرکت کور بود و هدفی نداشت و به نتیجه هم نرسید و به اصطلاح زود سرکوب شد. این در حالی بود که امام میگفت که ۱۵ خرداد سرآغاز نهضت و یومالله است و برای همیشه باید زنده نگه داشته شود و روزی است که در آن بنای نهضت اسلامی گذاشته شد. پس باید اینطور گفت که مردم بعد از ۱۵ خرداد این تجربه را به دست آوردند علاوه بر اینکه باید حرکت کنند، میتوانند حرکت را انجام بدهند پس اول فهمیدند که نباید ساکت باشند و دوم اینکه اسلام هم از مردم شور و هیجان و ظلم ستیزی میخواهد ،سوم اینکه این توانایی را در خودشان احساس کردند که میتوانند به خواستههای شرعی و منطقی خود برسند. البته همه اینها از اینجا نشات گرفت که مردم دیدند امام شخصیتی است که از جایگاه و عظمت مرجعیت دینی برخوردار است و به همین دلیل خواص جامعه و بسیاری از عوام هم ایشان را به عنوان جانشین امام زمان و نایب آن و مرجع تقلید قبول دارند و سخنانش را سخنان دین و خدا تلقی میکردند.
البته رژیم بعد از ۱۵ خرداد چنان وانمود میکرد که این حرکت تداوم نخواهد داشت.
البه رژیم چنین وانمود میکرد که قضیه تمام شده است و با توجه به اینکه امام را به زندان انداختند و بعد از مدتی هم تبعید کرده بودند و تعدادی از علما و یاران امام را هم بازداشت یا به تبعید برده بودند، فکر میکردند حرکت هم سرکوب شده و قضایا تمام شده است.
این ذهنیت، واقعیت سران نظام شاهنشاهی بود یا حربهای تبلیغاتی؟
رژیم با وجود تبلیغات خود درباره اتمام حرکت اعتراضی مردم، در باطن میدانست بالاخره آنهایی که به نوعی در راس امور هستند اطلاعاتشان بیشتر از عوام است. پس باید اینطور گفت که از فردای ۱۵ خرداد سلطنتطلبها و آنهایی که با عناوین مختلف روی کار بودند، به این مسئله اشراف داشتند که ارادهای قوی در بین مردم وجود دارد.
مابین ۱۵ خرداد و بهمن ۵۷ چه شرایطی به ماندگاری حس انقلابی در مردم کمک کرد؟
ببینید! امام به عنوان معمار انقلاب با تیزهوشی کاری کردند که انقلابیون منطقمداری را اولویت خود قرار دادند. به عنوان مثال مردم نه بعد از ۱۷ شهریور و به واسطه کشتارها ناامید شدند و نه با شور بیمورد انقلابی و احساساتی شدن دنبال این رفتند که یک شبه انقلاب را به پیروزی برسانند. امام در آن ۱۵ سال با ایراد سخنرانیها و البته بیانیههایی که در قالب اعلامیه به دست مردم میرسید، به تدریج این حس را به وجود آوردند که میتوان به پیروزی و سرنگونی شاه دست یافت. اینکه مردم به تدریج و در یک بازه زمانی ۱۵ ساله به این خوبی هدایت شوند کاری بود که فقط امام خمینی میتوانستند آن را به نحو احسن به سرانجام برسانند.
و نشستن پرواز انقلاب در باند فرودگاه مهرآباد، آن روزها چه شرایطی بود و مردم چه احساسی داشتند؟
دقیقا به خاطر دارم که از شب گذشته آن همه در انتظار به تماشا نشستن بهترین اتفاق زندگی خود بودند و نه تنها راههای منتهی به فرودگاه، بلکه تمام خیابانهای شهر گلباران شده بود. مردم، مردمی که ۱۵ سال سختی کشیده بودند و البته مردمی که از حکومت ظالمین خسته شده بودند در انتظار منجی خود بودند و طبیعی بود که تا به آن حد خوشحال شوند و آن استقبال تاریخی را از امامشان به عمل آورند.
به بحث شرایط پس از پیروزی انقلاب بپردازیم. شاخصترین اهداف و آرمانهای انقلاب چه هدفهایی بودند؟
اهداف و شاخصهای انقلاب در شعارهای مردم خلاصه میشد. شعارهایی که البته برگرفته از رهنمودهای امام و دستورات دینی بود که در نقاط مختلف کشور این شعارها را مردم سر میدانند.
که اصلیترین شعارها استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود.
استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی محور اراده و خواستههای مردم در نهضت امام خمینی بود.
چرایی مطرح شدن این سه محور مهم را توضیح میدهید؟
شعار استقلال در این راستا بود که مردم مخالف اربابگرایی بودند و دنبال این بودند تا کشور بدون باج دادن به کشورهای دیگر در شرایطی کارهای خود را پیگیری کند که هم استقلال سیاسی داشته باشد و هم استقلال فرهنگی و..؛ دومین مسئله هم آزادی بود به این معنا که مردم دیگر فضای خفقان و امنیتی و پلیسی را نمیخواستند و از آنجا که آزادی خواهی یکی از مطالبات فطری آدم است خواستار این بودند تا خود، برای خودشان تصمیم بگیرند و در تشکیل حکومت و حتی تدوین قوانین مشارکت داشته باشند. سومین شعار هم در این راستا مطرح میشد که هم جمهوریت نظام باید جدی گرفته شود و هم اسلامیت تا بتوان با تلفيق این دو نکته مهم نظامی به وجود آورد تا کشور بر اساس بایدها و نبایدهای عقلی و شرعی اداره شود.
آیا «استقلال» آنطور که مطالبه میشد، حاصل شد؟
همانطور که عرض کردم استقلال ابعاد مستقلی دارد؛ در استقلال سیاسی کشور ما تنها یا جز معدود کشورهایی است که وابستگی سیاسی به کشورها و قدرتهای جهان ندارد. نظام، جمهوری اسلامی است و مردم اصل نظام را تثبیت کردند و بعد هم ارکان و ساختارهای نظام را با رای خود به وجود آوردهاند. همچنین با توجه به شرایط موجود باید گفت در زمینه فرهنگی هم ما وابسته به فرهنگ بیگانه نیستیم و تا حد زیادی توانستهایم مسایل فرهنگی را بر اساس چارچوب اسلام مدیریت کنیم. اما در زمینه اقتصادی نتوانستهایم آنطور که باید خوب عمل کنیم و حرفهای زیادی در این خصوص است که میتوان مطرح کرد.
بفرمایید.
ببینید! وقتی قدرتهای جهانی تصمیم به تحریم ایران میگیرند، ما باید طوری عمل میکردیم که واقعا با تواناییهای خود شرایط را مدیریت کنیم. اما در حال حاضر اگر ارتباط اقتصادیمان با غرب به صفر نزدیک شده است، خود را وابسته شدید کشورهایی چون روسیه و چین میبینیم. این در حالی است که اگر واقعا استقلال اقتصادی داشته باشیم در مواقع تحریم لازم نیست که متوسل به کشورهایی باشیم که از نظر ساختاری در حد ما نیستند و تنها فاکتوری که دلیل برتریشان نسبت به ما است، این است که عقل اقتصادیشان بهتر کار کرده و شرایط خوبی را برای خود فراهم کردهاند. ما در حالی از قدرتهایی چون آمریکا بریدهایم که به بازاری برای تجارت چین بدل گشتهایم و به همین دلیل مشخص نمیتوانیم ادعا کنیم که استقلال اقتصادی داریم. بنابراین ما الان دچار اشتباه شدیم و از چاله در آمدهایم به چاه افتادهایم.
در رابطه با بحث آزادی دستآوردهایمان مطلوب است؟
در رابطه با آزادی، برداشت من این است که آزادی که مردم به دنبالش بودند و البته در قانون اساسی هم به صراحت آمده آنگونه كه اننتظار ميرفت،رعایت نمیشود. به عنوان مثال قانون اساسی میگوید تمام احزاب و گروهها میتوانند برای بیان اهداف خودشان راهپیمایی بر پا کنند و جلسه و سمینار تشکیل بدهند، آیا چنین اجازهای داده میشود یا به جز یک سری گروهها که افرادی همسو باشند، به منتقدین چنین فرصتی داده نمیشود. آیا احزاب ما آزاد هستند. ما چند روزنامه در کشور داریم که روزنامه مستقل باشند یا خبرگزاری مستقل که تحت فشار نباشند؟ همه اینها نشان میدهد که آزادی یکی از اهدافی است که در تحقق آن چندان موفق نبودیم. واقعیت موجود این است که جامعه دیگر به مانند گذشته نسبت به وضعیت کنونی احساس مسئولیت نمیکنند چون به جای اینکه پرسشهایشان را پاسخ دهیم و انتقادهایشان را بشنویم و توضیح قانع کنندهای به آنها بدهیم، با بیتوجهی باعث میشوم و شدیم که نسبت به پیرامون خود بیتفاوت باشند.
«حاشیهنشینی نزدیکان و یاران امام» علت این پدیده چیست و چه هزینههایی را به انقلاب و نظام تحمیل کنند؟
علت حاشیهنشینی و انزوای آنها مشخص است. به هر حال آنهایی که حلقه اول و دوم اطراف امام بودند، به این شرایط دچار شدهاند و تحمل نمیشوند. متاسفانه گاهی دانسته یا نادانسته به بیراهه میرویم و گاهی دچار اشتباه میشویم و گاهی دم از امام میزنیم ولی در عمل با امام فاصله داریم. خب! وقتی که چنین حرفهایی زده میشود طبیعتاً برخی از مسئولان نمیتوانند این انتقادها را تحمل کنند و نتیجهاش این میشود که کنارشان میگذارند. البته این مسئله تازگی هم ندارد و متاسفانه ما شاهد بودیم بعد از رحلت امام به تدریج تمام کسانی که به نحوی با امام ارتباط داشتند یا برکنار شدند یا شرایطی فراهم شد که به ناچار خودشان استعفا بدهند و کنارهگیری کنند، حتی کار به جایی رسیده است که بیت امام هم مورد تعرض قرار میگیرد و یادگارهای امام هم با رفتارهای آنچنانی مواجه میشوند كه رهبري هم مجبور به دادن تذكر ميشوند.
اگر حرفی برای جمعبندی دارید، بفرمایید.
امسال سیوسومین سالگردی است که برای بزرگداشت انقلاب برگزار میکنیم. ما باید توجه داشته باشیم که سه دهه بیشتر از انقلاب نگذشته است، حیف است که آرمانها و اهداف بلندی که امام و امت داشتند را به دست فراموشی بسپاریم. این نظامی است که محصول انقلاب است و این نظامی است که امام با امیدی این را پایهگذاری کرد و فرمودند «امیداورم که در نقاط مختلف کشور ملتها به پا خیزند و جمهوریهای اسلامی را تشکیل بدهند». امام، انقلاب ایران را سرآغاز میدانستند برای جمهوریهای اسلامیهای دیگر. برای پایان گفتوگو تاکید دارم که بیتفاوتی مردم به نظام تهدیدی هزینهساز است و به همین دلیل باید مراقب بود تا جامعه حساسیت خود به شرایط و اتفاقات را از دست ندهد.