به ایران پرس نیوز بپیوندید

آدرس پست الکترونيک [email protected]

ایران‌پرس‌نیوز به هیچ گروه سیاسی وابسته نیست و از هیچ کجا حمایت مالی دریافت نمی‌کند.







خلاصه انگلیسی این خبر را می توانید در زیر ببینید

چهارشنبه، 21 دی ماه 1390 برابر با 2012 Wednesday 11 January

قصه پرغصه زندانيان جرايم مالی غيرعمد

حبس واقعی را خانواده های ما تحمل می کنند

روزنامه خراسان: اواخر آذرماه شبکه سوم سيما اقدام به پخش مستندي با عنوان «مکث» کرد که در آن مستند شرح حال برخي از زندانيان جرايم غيرعمد کشور به تصوير کشيده شده بود. در ابتداي فيلم تذکر داده شد که «در اين مستند تلاش شده است صرفا شرح حال افرادي به تصوير کشيده شود که به دلايلي چون بدهکاري و ناتواني در پرداخت ديه و ساير محکوميت هاي مالي غيرعمد و غيرکلاهبرداري و تصادفات، عمر خود را در زندان ها و ندامتگاه هاي مختلف کشور سپري مي کنند. در حالي که وضعيت خانواده هاي آسيب ديده و داغدار آن ها شرح حال ديگري است.»

نوشتار حاضر متن تنظيم شده اين مستند تلويزيوني است که بدون هر گونه دخل و تصرفي شرح حال تعدادي از زندانيان جرايم مالي غيرعمد گزارش شده است.

بي قراري کودک در آغوش مادر زنداني اش
در ابتداي مستند «مکث»، ملاقات زندانيان زن پخش مي شود. پسربچه اي کوچک که حدودا ۲ ساله به نظر مي رسد، به ديدار مادر زنداني اش رفته است. پسربچه به شدت بي قرار است و در آغوش مادر گريه مي کند. مادر هم که انگار حالش از فرزندش بدتر است، اشک مي ريزد.

يک پسربچه حدود ۲ سال، مادرش را مي خواهد و به عاطفه و آغوش او بيش از هر چيز ديگري نياز دارد. او قانون و جرم غيرعمد و مالي را متوجه نمي شود. در اين سن حساس فقط آغوش گرم مادرش را مي خواهد.

پس از پخش اين صحنه هاي رقت انگيز، دوربين به قسمت بانوان بازداشتگاه اوين مي رود. چند خانم جوان که به خاطر جرايم مالي غيرعمد در زندان به سر مي برند، به طور مختصر علت زنداني شدن شان را شرح مي دهند.

به عنوان نمونه خانمي مي گويد: 1۳ ميليون تومان از شخصي قرض گرفتم اما به بيکاري خوردم و نتوانستم پول او را پس بدهم. او هم از من شکايت کرد و به زندان افتادم.

زن ديگري مي گويد: يک منزل مسکوني داشتيم که آن را فروختيم اما چون پولي نداشتيم که آن را سند بزنيم، ۱۵ فروردين مرا دستگير و زنداني کردند.

در ادامه مستند «مکث»، دوربين سراغ زندانيان مرد جرايم مالي غيرعمد مي رود. يکي از آن ها پسري ۲۳ ساله و متولد سال ۶۷ است که تصادف کرده است. اما به علت اين که گواهي نامه رانندگي نداشته به زندان افتاده و يک سال و دو ماه است که پدر و مادرش را که در اسلامشهر زندگي مي کنند، نديده است. دردناک تر از همه مرد جواني است که پس از برگشتن از سربازي در حالي که فقط ۲۰ سال داشته به زندان افتاده است و اکنون ۳۳ سال دارد. اما چهره اش او را حداقل ۵۰ ساله نشان مي دهد.

به خاطر ۹ ميليون وام
دختر جواني که بيست و چند ساله به نظر مي رسد چهره اش گرچه شطرنجي شده است اما از صدايش مي توان حدس زد که کمتر از ۳۰ سال دارد. او ماجراي تلخ زنداني شدنش را براي بينندگان تلويزيون چنين شرح مي دهد:

- چي شد که زندان افتادي؟

۹ ميليون تومان وام گرفته بودم که نتونستم اقساط اون رو بپردازم، برادرم هم فوت کرد، به خاطر همين زندان افتادم.

- براي چي وام گرفته بودي؟

براي وديعه پول پيش خانه.

- وقتي وام گرفتي درآمدي داشتي که بتواني اقساطش رو پرداخت کني؟

من اون موقع با برادرم و پدرم زندگي مي کردم، البته پدرم از کارافتاده بود. من و برادرم کار مي کرديم ولي برادرم فوت شد و من نتونستم اقساط رو بپردازم. حتي پول اجاره رو نمي توانستم پرداخت کنم. به طوري که ۹ ميليوني رو که به عنوان پول رهن داده بوديم وقتي مي خواستيم پس بگيريم، دو ميليون و ۳۰۰ تومان باقي مونده بود چون صاحب خانه بابت اجاره کم کرده بود. وقتي برادرم فوت شد مهلت خواستم، مهلت هم دادند ولي باز نتوانستم اقساط رو پرداخت کنم. به خاطر همين سفته هام رو اجرا گذاشتند و من هم زندان افتادم.

- چند وقته زندان هستي؟

الان ۶ ماه تمام شده، وارد ماه هفتم شده.

- زندان چه طور مي گذره؟

خيلي سخت، با دلتنگي مي گذره، من هيچ کس را تو اين دنيا ندارم فقط پدرم رو دارم. مي ترسم وقتي اين جا هستم اون رو هم از دست بدهم، او ن هم الان جايي نداره. شب ها توي ماشين مي خوابه، همه اش نگرانم، مي ترسم او رو هم از دست بدم، فکر مي کنم اگه بيرون بيام خودم مي رم کار مي کنم و مي تونم با پدرم زندگي خوبي داشته باشيم. اما اين جا خيلي تنهام، چه اميدي مي تونم به زندگي داشته باشم وقتي برادرم را که دوست داشتم فوت شده، نتونستم درسم رو ادامه بدم، خونه و زندگي خوبي نداريم و خيلي چيزهاي ديگر، با اين همه مسائل چه اميدي به ادامه زندگي مي تونم داشته باشم.

- شما الان چه آرزويي داري؟

آزادي، همين که آزاد بشم بزرگ ترين آرزوي منه تا پيش پدرم بر گردم. آرزوي شبانه روزي ام آزاد شدنه، وقتي نماز مي خونم، دعا مي کنم که زودتر آزاد بشم و پيش پدرم برگردم.

گواهي نامه موتور نداشتم
پس از زندان اوين تهران، دست اندرکاران مجموعه مستند «مکث» براي پي گيري ماجرا به شهرهاي مختلف کشور سفر مي کنند. ازجمله به زندان مرکزي اصفهان مي روند. در اين زندان مردي ۴۵ ساله اي به نام غلام که تصادف او موجب قتل غيرعمد مردي سي و چند ساله شده است، به سوالات گزارشگر فيلم پاسخ مي دهد .

آقا غلام زن و بچه هم داري؟

بله همسر و ۳ فرزند دارم

جرم شما چيه؟

تصادف منجر به فوت

بيمه نامه نداشتي؟

چرا بيمه داشتم ولي چون گواهي نامه موتور نداشتم، بيمه به من تعلق نگرفت

چه طور تصادف کردي؟

داشتم از ميدان حسن آباد(اصفهان) به سمت بهارستان مي رفتم که يک قسمتي از راه رو خلاف رفتم ايشون از پشت ماشين بيرون اومد و من با او تصادف کردم. بعد پنج ، شش روز ايشون فوت شد.

مرد بود؟ زن و بچه هم داشت؟

بله مرد بود و زن و بچه هم داشت. يک بچه کوچيک داشت که هم سن و سال پسر کوچک خودم بود. بچه اش رو که تو دادگاه ديدم، حال بدي داشتم مثل آدم هاي رواني شده بودم. خودم رو جاي خانواده او گذاشتم.

به نظرت جاي اون ها بودن چطوريه؟ چه طعمي داره؟

خيلي سخته !خيلي! من الان ۴ ساله بالاي سرزن و بچه هايم نيستم. همه زندگي ام رفته، ديگه هيچي ندارم، الان کميته امداد خانواده ام را تحت پوشش خودشون گرفتند.

اسم پسر کوچيکت چيه؟

سينا

چند وقته که سينا رو نديدي؟

الان سه ماهه که از مرخصي اومدم و خانواده مو نديدم

چرا؟

چون توانايي مالي مون ضعيفه،اون ها از اون جا (شهري در اطراف اصفهان) بخوان بيان اين جا ، حداقل بايد ۲۰ تا ۳۰ تومن کرايه ماشين بدن و اين براشون سخته.

پسرم سوم راهنمايي بود ، حالا کنکورشم داده
سينا کوچيک بود که من اومدم زندان الان ۴ سالش شده، دوست داشتم کنار بچه ام بودم.اون بغل خودم بود... نمي دانم...(گريه مي کند) ميگه بابا دلم برات تنگ مي شه شب ها خوابتو مي بينم، شب ها کتت رو مي گذارم رو سرم و بو مي کنم.

خانمم مي گه، بچه کت تو رو بو مي کنه و مي گه بوي بابا رو ميده.

پسر بزرگم سوم راهنمايي بود که من اومدم اين جا. پريشب زنگ زد و گفت: بابا کارت دارم، گفتم چي،گفت کنکور دادم تموم شد هق هق گريه مرد بلندتر مي شود

حبس واقعي رو خانواده هاي ما تحمل مي کنن
زنداني اصلي رو خانواده هاي ما مي کشند، حبس واقعي رو اون ها تحمل مي کنن من اين جا صبح بيدار مي شم مي رم سر کار خياطي، نه اذيت مي شم نه کسي آزارم مي ده، ناهار و شامم رو مي خورم و مي خوابم ، ولي اون ها دارن عذاب مي کشن، من مي دونم بچه من الان کنکور شرکت کرده. همه اش براش هزينه داره و خب خانواده اين رو ندارن و سخت شونهمرد به فکر فرو مي رود

چقدر بايد ديه بدي؟

ديه کامله ۴۳ ميليون بود الان به نظرم بيش تر شده، اميدم به خدا و بعدهم به ستاد ديه است، مي گم شايد بتونن کاري بکنن و گرنه کسي رو ندارم که دنبال کارم باشه مثل من توي اين زندان زيادند خواهش مي کنم اگر مي تونن کاري واسه ما انجام بدن، نه به خاطر خودمون، به خاطر زن و بچه هامون که حبس واقعي رو اونا مي کشن.

زندان است ديگر... آدم پير مي شود
زندان اردبيل يکي ديگر از ندامتگاه هايي است که دوربين «مکث» سراغ آن مي رود در اين بخش وضعيت جواني را در قاب دوربين مي آورد که حال و روز او دل هر انساني را به درد مي آورد او متولد ۵۷ است و ۳۳ سال دارد زماني که اين جوان تازه از سربازي برگشته بود در اثر يک تصادف، کودک ۲ ساله را زير مي گيرد.

او از آن سال تاکنون در زندان است و محاسن و موهايش کاملا سفيد شده است. طوري که گزارش گر «مکث» وقتي سن او را مي پرسد و او مي گويد: «۳۳ سال دارم» گزارش گر به شدت متعجب مي شود و مي گويد: من فکر مي کردم شما، بايد حداقل ۵۰ سال داشته باشي.

شما چند سال داري؟

سي و سه سالمه.

ولي محاسنت کاملا سفيد شده؟ من فکر کردم حداقل ۵۰ سال داري؟

زندان است ديگر! آدم را پير مي کند.

سختي زندان، دوري خانواده، مشکلات خانواده، پدر و مادر پيرم که من سرپرست اون ها بودم و ... حتي ملاقات کننده هم ندارم.

چرا ملاقاتي نداري؟

پدر و مادرم پيراند سرپرست شون من بودم که منم افتادم زندان

زن و بچه هم داري؟

نه خدمتم که تموم شد تصادف کردم اومدم زندان.

چه طوري تصادف کردي؟

تو کوچه با ماشين دنده عقب مي رفتم که بچه يک و نيم ،دو ساله را که با دوچرخه تو کوچه اومده بود رو زير گرفتم و اون فوت شد .

چه سالي اين اتفاق افتاد؟

26/2/82

يعني از سال ۸۲ تا حالا توي زندان هستي؟

بله آقا از اون زمان زندانم . اول زندان قصر بودم حالا هم اومدم اين جا.

اون زمان از خيلي از قوانين رانندگي خبر نداشتم البته زياد هم سخت نمي گرفتن، يک ماه بعد از تصادفم تازه فهميدم ماشينم بيمه نداشته

چه قدر بدهکاري؟

الان ميگن ديه ۹۰ ميليون شده بدهي ما هم شده ۹۰ ميليون

کسي رو داري که بهت کمک کنه؟

نه!من سرپرست پدر و مادرم بودم عمو و دايي هم ندارم.

آخرين بار کي با پدر و مادرت صحبت کردي؟

نمي دانم کي بود امروز چند شنبه است؟

امروز ۱شنبه است.

خب من پريروز تلفني باهاشون صحبت کردم.

اون ها چه کار مي کنند؟

تحت پوشش کميته امدادند

روزهاي زندان خيلي تلخه
چه آرزويي داري؟

(با حزني عميق و جگرسوز و با لهجه ترکي پاسخ مي دهد) زماني که تصادف کردم هنوز ريشم کامل در نيومده بود، دو، سه سال بعد زندان متوجه شدم که محاسنم سفيد شده، حالا آرزوم اينه که همه آزاد بشن روزهاي زندان خيلي تلخه دعا مي کنم هيچ کس روزهاي تلخ و سخت زندان رو نبينه، آرزو دارم خدا يک بار ديگه به من عمر بده تا به پدر و مادرم خدمت کنم. از وقتي سربازيم تموم شد، براشون کاري نکردم، حسرتم شده که بهشون خدمت کنم، جدايي درد سختيه خدا هيچ کس رو از پدرو مادرش جدا نکنه.

دلتنگي هاي زن جوان در زندان مرکزي مشهد
زندان مرکزي مشهد يکي ديگر از مکان هايي است که زن جواني به خاطر بدهکاري و مسائل مالي روزهاي جواني اش را در آن سپري مي کند.

شما ازدواج کرديد؟ همسر و فرزند هم داريد؟

بله يک پسر ۱۳ساله دارم. با همسر و مادرم زندگي مي کنم چون پدرم فوت شدند مادرم با ما زندگي مي کنند.

زندان چه طوره؟

خيلي سخت، دعا مي کنم زودتر آزاد بشم برگردم دست و بالم باز بشه ، بتونم قرضم رو پس بدم.

دوري از پسرتون براتون سخت نيست؟

(زن به گريه مي افتد) روز جمعه زنگ زدم خونه نبود، با پدرش رفته بود فوتبال خيلي براش گريه کردم، باورتون ميشه يک هفته است صداي بچه مو نشنيدم ۱هفته است از بچه ام بي خبرم، من اصلا هيچ وقت نمي تونستم ازش جدا بشم. ولي الان ازش جدا شدم، يک تجديد داشت.

قرار بود بره امتحان بده نمي دونم رفته نرفته (دلشوره زن بيشتر مي شود) تو خونه تنهاست نمي دونم چکار کنم، نمي تونم تحمل کنم، اين جا خيلي دلگيره، آدم اين جا خواب به چشمش نمياد، خيلي سخته، خيلي سخت مي گذره، نمي دونم چکار کنم (گريه زن ادامه دارد)

زندان اوين تهران
پسر جواني تعريف مي کند که به علت نبود نور کافي در کيلومتر ۱۸ جاده قديم تصادف کرده و متاسفانه طرف مقابل فوت شده که ديه او ۴۵ميليون است، مي گويد نمي داند تا کي در زندان بماند.

زن سرپرست خانوار در زندان
زن ميانسالي که ۴۰، ۴۵ ساله به نظر مي رسد و سرپرست خانوار است و يک دختر هم دارد اما سال هاست که در زندان به سر مي برد. علت زنداني شدنش را اين گونه توضيح مي دهد

به چه جرمي زندان هستيد؟

سال ۸۲ خانه ام خراب شد، ۴ دانگ خانه مال ما و ۲ دانگ آن هم از جاري من بود. خانه با يک حادثه ريزش کرد و خراب شد. اون قسمت که مال ما بود کلا فرو ريخت که در اثر آن، ۳ تا از بچه هاي مستاجر که در خانه بودند فوت شدند.

شما خودتون هم فرزند داريد؟

بله، يک دختر دارم که چون قيم او هستم، محکوم به ديه شدم، اگر قيم او نبودم، با من کاري نداشتند.

اگر دخترتون بزرگ تر بود او هم زندان مي افتاد؟

بله.

- خب اين که براي شما راحت تر بود؟

نه نه، اصلا! من خودم رو به آب و آتش مي زنم و از جواني ام گذشتم به خاطر دخترم.

حالا ديه شما چقدره؟

دو تا ۶۰ ميليون بايد بدهم.

يعني فوت شده ها ۲ تا پسربچه اند؟

نه، ۱ پسر و ۲ دخترند که در مجموع ديه آن ها ۱۲۰ ميليون مي شه.

خب چرا ديه رو نمي ديد تا بيرون بريد؟

زن با دل شکستگي و بغض در گلو جواب مي دهد! چون ندارم که بدم از کجا بايد بياورم.

فک و فاميل تون چي؟ آن ها ندارند؟

تمام فاميل من ۴ تا برادرم هستند که يکي از آن ها تحت پوشش بهزيستيه که سه تا هم بچه داره و حقوقش کفاف زندگي خودش رو هم نمي کنه. برادر بزرگم زندگي رقت باري داره، خودش هم چيزي نداره. بابام تازه ۲ ماهه که فوت شده. يک خواهر دارم که ازدواج نکرده و هنوز تو خانه پدرمه. برادر و خواهرهاي من همه دارايي شان رو هم براي من جمع کنند يک ميليون تومن بيشتر نمي شه.

الان دوست داري با کي صحبت کني؟ فکر کن کسي را که دوست داري پشت خط تلفنه به او چي مي گي؟

زن دردمندانه گريه مي کند و مي گويد به دخترم مي گم گريه نکن عزيزم انشاءا... خيلي زود بر مي گردم، خداحافظ.

قصه پر غصه زندگي جوان 23 ساله
پسر جواني که متولد سال ۶۷ است و فقط ۲۳سال دارد يکي ديگر از سوژه هاي تلخ مستند «مکث» است.

چي شد که زندان اومدي؟

من تازه موتور خريده بودم که کار کنم تا بعد که ياد گرفتم برم گواهي نامه بگيرم چون گواهي نامه نداشتم تازه هم از سربازي برگشته بودم. رفيقمون گفت بيا بريم پليس به علاوه ده ، تا من مدارک خدمت سربازيم رو بدم و کارهاي سربازي ام رو انجام بدم. ما هم با موتور رفتيم وقتي کارامون رو انجام داديم داشتيم برمي گشتيم يه ماشيني راه منو بست ما زمين خورديم. رفيقم که پشت سرم نشسته بود افتاد و فوت شد. من تو اين تصادف مقصر نبودم تقصيرم به خاطر گواهي نامه نداشتنم بود ولي اصل تصادف به من ربطي نداشت. خلاصه ۲۲ميليون و ۵۰۰هزار تومان برا من ديه بريدند که من ندارم بدم. ولي اون که مقصر اصلي بود پولش رو داده و رفته

مي خواي چيکار کني؟

نمي دونم، حالا که پيش اومده، نمي دونم چيکار کنم، ديه رو هم ندارم که بدم و ... شايد خدا به دلشون رحم انداخت رضايت دادن، اگه هم رضايت ندن بايد بمونم.

چند وقته پدر و مادرت رو نديدي؟

يک سال و دو ماهه،راهشون دوره، اسلام شهرن، خودم بهشون گفتم نيان، ولي هرچند روز يکبار زنگ مي زنند با هم صحبت مي کنيم.

اگه الان بيرون بودي چه کار مي کردي؟

الان ساعت يک و نيمه. سرکار بودم من خياطي کار مي کردم.

چند سالته؟

۲۳سال، متولد ۶۷ ام.

پدر و مادرم تو زلزله رودبار فوت شدند
جوان ديگري که ۱ساعت بعد از تحويل سال ۸۸ با موتور تصادف کرده است و گواهي نامه پايه يک دارد. ولي چون گواهي نامه موتور نداشته و تصادفش منجر به فوت شده و نتوانسته است ۴۱ميليون تومان مبلغ ديه را بدهد در زندان به سر مي برد. به گفته خودش پدر و مادرش را در زلزله رودبار گيلان از دست داده و کسي را ندارد که به او کمک يا حداقل کارهايش را پي گيري کند. از مردم خواهش مي کند اگر مي توانند نه تنها به او بلکه به همه زنداني هاي بي کس و کار و مظلوم کمک کنند.

سال ها زندان به خاطر دو ميليون تومان ديه
دوربين مستند «مکث» دوباره به ندامتگاه مرکزي مشهد برمي گردد و اين بار به قسمت مردان زنداني سر مي زند. باورش سخت است ولي مردي به خاطر هشت ميليون و ۵۵۰هزار تومان ديه تصادف منجر به جرح، از سال ۸۶در زندان است.

شما کي تصادف کردي؟

سال ۸۳

از کي زندان هستي؟

دقيقا از 86.5.6

زن و بچه هم داري؟

يک پسر ۱۹ساله دارم که درس و مشقش رو ول کرده تا هزينه هاي مادرش رو تامين کنه.

ديه شما چقده؟

از سال ۸۳ تا الان که بيمه گرون شده، شده ۸ميليون و ۵۵۰هزار تومان ولي سال ۸۴، دو ميليون و ۱۰۰هزار تومان بود.

کسي که باهاش تصادف کردي فوت شد؟

نه پايش شکست

روزهاي تلخ زندان به خاطر يک ميليون و ۸۰۰هزار تومان
زندان مرکزي شيراز آخرين ندامتگاهي است که دوربين «مکث» سراغ آن مي رود. مرد جواني که به خاطر يک ميليون و ۸۰۰هزار تومان، ۱سال است در زندان است از روزهاي تلخ زندان حرف مي زند.

چي شد تصادف کردي؟

برج ۱۰پارسال داشتم با وانت به سرعت دنبال دفترچه بيمه مادرم مي رفتم مادرم حالش بد شده بود، برده بودمش بيمارستان، دفترچه شو يادمون رفته بود برداريم داشتم با سرعت مي رفتم دفترچه رو بيارم، ساعت ۷صبح بود زدم به سه تا دختر مدرسه اي

فوت شدند؟

نه آسيب ديدند

ديه شون چقده؟

يک ميليون و ۸۰۰هزار تومان

زندان چطوره؟

سخت، تلخ ...(گريه ممتد مرد)

روايت ما به پايان رسيد اما ...
روايت داستان تلخ آدم هايي که در مستند «مکث» به تصوير کشيده شدند پس از حدود ۴۰دقيقه به پايان مي رسد. اما حکايت آدم هايي که به هر دليلي مرتکب اشتباهي آن هم از نوع غيرعمدي و مالي شده اند پاياني ندارد شايد اين مردان و زنان مشت نمونه خروار زندانياني هستند که روزهاي جواني شان را (چون اغلب آنها جوان بودند) در زندان مي گذرانند.گويي اين انسان ها که اغلب آنها از اقشار محروم و کارگرو آسيب پذير جامعه هستند فراموش شده اند.در پايان مستند «مکث» گفته شد ۱۰۵۰۰زنداني جرايم غيرعمد در انتظار کمک خيران هستند.

درست است که مردم مي توانند به رسم انسانيت و اخلاق و مسلماني به زندانيان کمک کنند اما ايران کشوري اسلامي و قوانين آن برگرفته از احکام اسلام است، در حکومتي اسلامي آيا مي توان چنين صحنه هايي را ديد و تحمل کرد؟ البته در اين ميان نبايد سهم مهم نا آگاهي و بي توجهي به قوانين را در بروز اين مشکلات و زنداني شدن افراد ناديده گرفت .




Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español

به اشتراک بگذارید:






© copyright 2004 - 2025 IranPressNews.com All Rights Reserved