![]()
- نظرات؛ تاریخ در باره نسل پنجاه و هفتی ها چگونه قضاوت خواهد کرد!
- سیاست گروگانگیری؛ همسر پروفسور جلالی: زندگی ما یکشبه ویران شد - روزنامه؛ سقوط رژیم خامنهای حتمی است فقط چه زمانی روی خواهد داد؟ - شاهزاده رضا پهلوی: ایران در آستانهٔ انقلابی همچون انقلاب ۵۷ است - گزارش تامل برانگیز روزنامه معتبر فرانسوی از اوضاع بسیار آشفته ایران - حجاریان تائید کرد: جامعه به نقطه جوش رسیده/آرامش دیگر محال است - سالروز درگذشت شاعری که شعرش بازتاب رنج و فریاد زن ایرانی بود - یادداشتی از زندان اوین؛ نه به اعدام به مثابه نه به اساس جمهوری اسلامی است - اوضاع بهم ریخته نظام؛ سخنان خامنهای با اعتراف سلطان شکر رنگ باخت - توافقنامه امنیتی با روسیه هم حکومتتان را از سقوط محتوم نجات نخواهد داد
- پوتین واهمه دارد بطور مستقیم به ترامپ بگوید قصد ادامۀ جنگ را دارد؟
- عید نوروز یا جشنِ نوروز؟ کدام اصطلاح درستتر است؟ - رویترز: ترس و وحشت رژیم خامنهای از وقوع اعتراضات گسترده در ایران - گزارش تازه کمیته حقیقتیاب بینالمللی؛ ایران دیگر آن جامعه سابق نیست - آخرین هشدارها به خامنهای؛ اوضاع بسیار خطرناک است تسلیم شوید! - فیلم؛ لحظات دلهره آور خروج مسافران از هواپیمای حادثهدیده در آمریکا - زنگ خطر بحران آب در تهران؛ چه اتفاقی قرار است بیافتد؟ - مسلسل جدید ارتش آمریکا، برد بیشتر و قابلیت دو کالیبره دارد+فیلم - موج هولناک سرطان در ایران؛ ممانعت از انتشار آمار و مافیای درمان سرطان!
- گزارش تازه کمیته حقیقتیاب بینالمللی؛ ایران دیگر آن جامعه سابق نیست
- همسلولی زندانی سیاسی: من شاهد مرگ زجرآور او در زندان بودم - فیلم؛ هموطنان بهائی حتی نمیتوانند درگذشتگان خود را به خاک بسپارند - هشدار؛ زجرکش کردن گروگانهای خارجی و دوتابعیتی در زندان خامنهای - متروپل؛ روزنامهنگاران آبادانی به دلیل بیان حقایق و افشای فساد زیر فشارند
- رویترز: ترس و وحشت رژیم خامنهای از وقوع اعتراضات گسترده در ایران
- آخرین هشدارها به خامنهای؛ اوضاع بسیار خطرناک است تسلیم شوید! - عید نوروز یا جشنِ نوروز؟ کدام اصطلاح درستتر است؟ - فشار حداکثری؛ سیلی تازه ترامپ به خامنهای: بفرمایید مذاکره! با وزیر نفت بیا! - خامنهای مردم را مجبور به سرقت برای سیر کردن شکم فرزندانشان کرده
- مسلسل جدید ارتش آمریکا، برد بیشتر و قابلیت دو کالیبره دارد+فیلم
- فیلم؛ لحظات دلهره آور خروج مسافران از هواپیمای حادثهدیده در آمریکا - کشفیات شگفتانگیز از همزیستی انسانتباران باستانی در شام - فیلم؛ تو کیف "اسکارلت جوهانسون" چه وسایلی هست؟ ببینید - چرا اکثر خانهها مستطیلشکل هستند؟ پاسخ محققان و باستانشناسان
- اینهم شب یلدای قسطی در حاکمیت سیاه ملایان؛ پایان شب سیه سیپد است
- فیلم؛ خواننده اپرا که مجذوب موسیقی محلی ایران بود: ویدئو را ببینید - نسخه بدون سانسور فیلمی که کارگردانان آن به اشاعه فساد متهم شدند - سرود "ای ایران ای مرز پر گهر" ۸۰ ساله شد؛ ویدئو با صدای بنان - نوبل ادبیات؛ نثر شاعرانهاش که شکنندگی زندگی انسان را آشکار میکند
- برادر بانوی ورزشکاری که حجاب را برداشت: بالهای خواهرم را چیدند!
- کاریکاتور اسرائیلی؛ حزبالله در بخش مراقبتهای ویژه بستری شده است - کاریکاتور؛ هر موقع این عصا را دست آقا دیدید یعنی بدجوری ترسیده - کاریکاتور فعال ضد اسرائیلی: گنبد آهنین عربی برای حمایت از اسرائیل - کاریکاتور انتخاباتی؛ در جمهوری اسلامی جایی برای انتخاب نیست ایرانپرسنیوز به هیچ گروه سیاسی وابسته نیست و از هیچ کجا حمایت مالی دریافت نمیکند. ![]() ![]() سه شنبه، 3 آذر ماه 1394 = 24-11 2015ایران؛ روایتی دردناک از فقر و فحشای دختران
روایتی دردناک از فقر و فحشای دختران در خیابان های تهران دخترک در سرما می لرزد.تن پوش نازکی به تن دارد.شاید برای نمایش بهتر اندامش.شاید هم به یک دلیل روشن: فقر! سعی می کند لبخند بزند و جلوی لرزش دستانش را بگیرد اما سرخی چشمانش را نمی تواند حتی در تاریکی شب پنهان کند. شفاف نیوز: تهران شهر پرهیاهو و پر زرق و برقی که چشم ها را خیره می کند، شب های خیره کننده ای ندارد.سرما و فصل سرد هم که می رسد، صدای پای فقر بیشتر گوش شهر را کر می کند.سکوت شبهای سرد تهران را گاهی صدای بوق های پی در پی یک ماشین مدل بالا می شکند،اما نیمه شب است و چه نیازی به بوق زدن؟خوب که بنگری در گوشه ای از خیابان سایه ای نحیف از یک زن را می بینی ،زنی که برای قیمت فروش تنش در نیمه شب چانه می زند.زنی که به ظاهر لبخند به لب دارد و گاهی بلند می خندد اما مشخص نیست پشت آن چهره رنگ آمیزی شده هم لبخندی هست یا خیر؟کسی چه می داند شاید این لبخندها واقعیست ،شاید هم از سر دردمندی و استیصال است . اما چشمان بی تفاوت و عاری از شور زندگی که گاهی نمناک می شوند را چطور می توان توجیه کرد؟ اپیزد اول: دخترک در سرما می لرزد.تن پوش نازکی به تن دارد.شاید برای نمایش بهتر اندامش.شاید هم به یک دلیل روشن: فقر! سعی می کند لبخند بزند و جلوی لرزش دستانش را بگیرد اما سرخی چشمانش را نمی تواند حتی در تاریکی شب پنهان کند.نزدیک نیمه شب، زیر پل سید خندان شاید جای خوبی برای یک دختر جوان خانواده دار نباشد اما برای دخترکی که به دنبال جای خواب می گردد و کسب درآمد، زیاد هم بد نیست. یک سانتافه می ایستد.با الفاظ زشت که حتی از دور هم شنیده می شود با دخترک چانه می زد.دخترک فحشی نثارش می کند و از خودرو فاصله می گیرد.این ماجرا با چند خودروی مدل بالا و مدل پایین دیگر تکرار می شود تا بالاخره ماکسیما پیروز می شود و دخترک را با خود می برد. اپیزد دوم: از مصرف مواد خمار و بی حال است.سیگار به دست کنار خیابان ایستاده و حتی از تصادف هم ترسی ندارد چرا که صدای بوق ماشین ها هم وادارش نمی کند از جایش تکان بخورد.206 ای در حال سبقت گرفتن و ویراژ دادن است.خطر برخورد آنقدر زیاد است که یک لحظه دلم برای زن می سوزد و با شدت دستش را می کشم.روی جدول کنار خیابان پهن زمین می شود.بلندش می کنم دستم را کنار می زند و می گوید: از جانم چه می خواهی؟ می گویم: داشتی تصادف می کردی! می گوید: خوب که چه؟ نهایت می مردم ! یا نهایتا یک ماه در بیمارستان بستری می شدم و شبها جای خواب داشتم! و بعد می خندد.بی محابا می خندد و سیگاری آتش می کند و من اندوهناک ترکش می کنم. اپیزد سوم: پسرش را در آغوش گرفته و گوشه خیابان با حسرت به کودکی شاد می نگرد که دست در دست پدر مشغول بستی خوردن است.نگاهش آنقدر حسرت بار است که دردش را حس می کنم و از بقالی کنار خیابان برای فرزندش بستنی می خرم.بستنی را می گیرد، زیر لب ممنونی می گوید. کنارش روی جدول می نشینم. نگاهم می کند انگار می خواهد بداند از جنس دردهایش هستم یا نه.زن بودنم و غم چشمانم را که می بیند درد و دل را آغار می کند.می گوید: حسرت نگاهم برای بستنی نبود.برای بی پدری فرزندم بود.می گوید: پسرم شناسنامه ندارد.عقد موقت پدرش بودم بدون هیچ سند و مدرکی.از روستایمان در ساوه من را به تهران آورد در یک اتاق 6 متری!گلایه ای نداشتم تا این که محمدم را باردار شدم.خبر را که شنید رفت و دیگر برنگشت.آواره خیابان ها شدم.در خرابه های اطراف تهران می خوابم.فال می فروشم.هر بلایی که بگویی سرم آمده است."خدا از سرت نگذره مرد..." اما در شرایطی که جامعه شناسان کشور نگران روابط پنهانی دختران و پسران جوان هستند و مشغول بررسی تخلفات اردوهای مختلط دانشجویی که این روزها بحثش در مجلس داغ شده است، هستند دختران و زنانی که از سر ناچاری و بی پناهی آوره خیابان ها می شوند و صدای فریادشان به گوش کسی نمی رسد. از سوی دیگر، گزارش هایی نیز از آمار کاهش سن برقراری رابطه جنسی ،حتی میان دانش آموزان کم سن دبیرستانی انتشار یافته که بسیار نگران کننده است. آخرین آمار های موجود از بهزیستی نشان می دهد که سن فحشا در ایران ۱۶ سالگی است، اما هنوز برای این مسئله نه تعریف درستی ارائه شده است و نه راه حل اجتماعی شایسته ای که از گسترش آن جلوگیری کند و همواره این مساله به عنوان یک تابوی اجتماعی پنهان شده است و آمارهای درستی از آن در دسترس نیست. در آخرین اظهار نظر از زبان مدیر کل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی در سال ۸۶ با تاکید بر اینکه سن فحشا در ایران پایین است سن دختران فراری ۹ سال و بحرانی اعلام شده است. بنا به نقل از این مقام مسئول :" بر اساس آمار به دست آمده از دختران فراری در شهر تهران، میانگین سن دختران فراری ۹تا ۱۷سال است." از سوی دیگر، دکتر قرایی رییس انجمن جامعه شناسی ایران اواسط سال ۹۰د اعلام کرد که در حال حاضر سن روسپی گری در ایران حدود ۸-۱۰ سال کاهش یافته و از سن ۲۰ تا ۳۰ سال به ۱۲ تا ۱۸ سال رسیده است. وی البته این کاهش سن را مربوط به افزایش بعضی آسیب های اجنماعی نظیر افزایش طلاق ،تنوع طلبی مرد ها ،عدم امکان ازدواج ،اعتیاد ،بیکاری و …. دانست . به این ترتیب است که مسائل مربوط به فقر و فحشای زنان به صورت تابودرآمده است.تابویی که باعث شده آمار و ارقامی در این خصوص در دسترس نباشد.در هر حال اما نکته اینجاست که تابوها پرچينهای نامرئی و ناشناختهای هستند كه مسائل اجتماعی را مرزگذاری كردهاند و به بسياری از آنها اجازه مطرح شدن نمیدهند و به بعضی ديگر تا حدودی اجازه مطرح شدن می دهند، اما تجربه ثابت كرده است تا زماني كه افكار عمومی نتواند به وضوح درباره مسائل اجتماعی حرف بزند و آمار درستی برای کارشناسان وجود نداشته باشد، نمیتوان انتظار داشت كه آن مساله به يك دغدغه جمعی تبديل شده و برای آن راه حلی ارائه شود. با نبود آسیب شناسی های درست نیز بی تردید مشکل همچنان به قوت خود باقی خواهد بود و از زنان قربانی خواهد گرفت. |