جمهوری اسلامی حکومتی است که دروغ با زیست سیاسیاش عجین شده است. اگر مواضع رهبر جمهوری اسلامی تنها در همین چند هفته اخیر را مرور کنید احتمالاً دیگر هیچوقت به کودکی که موهای خواهرش را کشیده یا اسباببازیهایش را شکسته و گردن نمیگیرد صفت دروغگو نمیدهید، چون استانداردهای بهروزتری در مورد سنجش کیفی و کمی دروغ در ذهنتان شکل میگیرد.
فیلم زیر؛ از زبان خودشان: خبر تلخ برای جمهوری اسلامی این است که حتی اگر حقیقت را هم بگويد دیگر کسی باور نمی کند
The Islamic Republic is a government where lies are intertwined with its political existence. A review of the Supreme Leader's positions in recent weeks may lead one to reconsider labeling a child who pulls his sister's hair or breaks her toys as a liar, as more contemporary standards for assessing the quality and quantity of lies emerge in one's mind.
آخه چقدر دروغ؟
در جهانی که حقیقت باید چراغ راه باشد، برخی با پرچم دین، دروغ را به عنوان ابزار مشروع معرفی کردهاند در دل اسلام، مفهومی به نام تقیه وجود دارد؛ مفهومی که بهظاهر برای حفظ جان و مال در شرایط سخت طراحی شده، اما در عمل، به مجوزی برای نفاق، دروغ، و پنهانکاری تبدیل شده است آیا دینی که ادعای حقانیت دارد، باید به پیروان خود یاد بدهد که حقیقت را زیر خاک پنهان کنند؟
در قرآن، آیه ۱۰۶ سوره نحل میگوید:
«إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ»
(جز کسی که مجبور شود، در حالی که قلبش به ایمان آرام است…)
این آیه در ظاهر برای توجیه نجات جان مؤمنان در هنگام تهدید است، اما بعدها همین جمله به دست روحانیون تبدیل به سلاحی شد برای پنهانکاری، فریب، و مجاز دانستن دروغ در هر شرایطی که «مصلحت» ایجاب کند
در کتاب اصول کافی (جلد ۲، باب التقیه) آمده است:
«التقیة دینی و دین آبائی»
(تقیه، دین من و دین پدران من است )
آیا این یعنی دین، بر اساس ترس و دروغ بنا شده؟ آیا پیامبری که باید نماد صداقت باشد، پیروانش را به پنهان کردن حقیقت تشویق میکند؟ اگر تقیه ستون دین باشد، پس راستی و شفافیت کجای این ساختمان دینی قرار دارد؟
در کشورهای اسلامی، مخصوصاً جمهوری اسلامی ایران، این اصل تقیه نهتنها در امور شخصی، بلکه در عرصههای سیاسی و نظامی هم بهکار رفته است سالهاست که دروغ پشت دروغ درباره برنامههای هستهای گفتهاند یک روز میگویند: «ما دنبال بمب نیستیم!» روز دیگر، گزارش آژانس انرژی اتمی و تصاویر ماهوارهای از تأسیسات سری در نطنز و فردو چیز دیگری میگوید رهبرانشان با لبخند در سازمان ملل ظاهر میشوند، اما پشت درهای بسته، مشغول غنیسازی دروغ و اورانیوماند
وقتی دروغ گفتن تبدیل به یک «تکلیف شرعی» شود، اعتماد مردم از بین میرود تقیه، نه تنها ایمان را به ریاکاری تبدیل کرده، بلکه سیاست را نیز به بازی نفاق و فریب کشانده است دیگر چه اعتمادی به وعدههای دینفروشان میماند، وقتی حتی در صلح و جنگ، لبخندشان از درون زهرآلود است؟
اسلامی که چنین تقیهای را مجاز میشمارد، دیگر نه دین صداقت است، نه راهنمای اخلاق این تقیه، راهی برای فریب مردم و پیشبرد اهداف پنهانی است نتیجهاش هم همین است: جامعهای مملو از تظاهر، بیاعتمادی، و حاکمانی که دروغ را ابزار بقا میدانند
حتی در روایات شیعه، آمده که امام صادق گفته است:
«من لا تقیة له، لا دین له »
(کسی که تقیه ندارد، دین ندارد )
یعنی اساس دین را نه بر صداقت، که بر دروغ مصلحتی بنا کردهاند حال باید از خود پرسید:
آخه چقدر دروغ؟
تا کی میخواهید با نام خدا، حقیقت را دفن کنید؟