چهارشنبه، 5 دی ماه 1403 = 25-12 2024دومینوی سقوط از سوریه تا نیابتیهای عراقی؛ برچیده شدن حشدالشعبیسقوط دیکتاتور سوریه، بهعنوان یکی از مهمترین تکیهگاههای منطقهای جمهوری اسلامی، زلزلهای سیاسی در خاورمیانه بهپا کرده است. این رویداد نه تنها نشاندهنده شکست سیاستهای توسعهطلبانه جمهوری اسلامی، بلکه آغاز پایان گروههای نیابتی آن در منطقه نیز محسوب میشود. این موضوعی است که احمد خاتمی، عضو شورای نگهبان و امام جمعهٔ خامنه ای در تهران نیز به آن اعتراف کرده است. او از سرکردگان نیروهای نیابتی سپاه در عراق خواست هوشیار و مراقب باشند و فریب وعدههای دروغین آمریکا را نخورند. این آخوند دانهدرشت باند خامنهای خامدلانه خواستار آن شد که پای تروریستهای تکفیری در همان سوریه شکسته شود! و گفت: قلم بهدستان بیخبر، قلم بهدستان بیتوجه دل مردم را خالی نکنند که دیگر مقاومت رفت، مقاومت کجا رفت؟ مقاومت مانده و خواهد ماند و تا بیرون راندن آمریکا در منطقه خواهد بود... گفتنی است نیابتیهای عراقی که مهمترین آنها گروه موسوم به "حشدالشعبی" است، با الگوبرداری از بسیج و سپاه پاسداران و به بهانهٔ مقابله با داعش تأسیس شد. این گروه بهجای تمرکز بر مقابله با تروریسم، به بازوی نظامی نیروی قدس سپاه پاسداران برای پیشبرد نفوذ آن در عراق و منطقه بدل شد. اما سقوط اسد و ناکامی استراتژیهای منطقهای سپاه نشان میدهد که زمان این گروه نیز به پایان خود نزدیک شده است. سرنگونی رژیم اسد در سوریه علاوه بر یک تغییر ژئوپلیتیک، ضربهای مهلک به سیاست توسعهطلبانه و تروریستی پاسداران خامنه ای است؛ تأثیرات آن فراتر از مرزهای سوریه، اکنون در درون نظام قابل مشاهده است. افسانهای که سالها در پوشش «محور مقاومت» تبلیغ میشد، بهیکباره فرو ریخت و واقعیتی تلخ را آشکار ساخت: سیاستهای منطقهای خامنهای، پرهزینه، غیرواقعگرایانه و فاقد هرگونه توجیه استراتژیک یا اخلاقی است. از دید خامنهای و دستگاه حاکمیت او سوریه نقشی فراتر از یک همپیمان ایفا میکرد. این کشور بهعنوان «عمق استراتژیک» جمهوری اسلامی در خاورمیانه تعریف شده بود و سقوط آن بهمعنای بر باد رفتن میلیاردها دلار سرمایهگذاری نظامی و اقتصادی است. این موضوع حتی در روزنامههای داخلی نیز مورد تأیید قرار گرفته است. روزنامه «هممیهن» اذعان میکند که «پیامدهای سقوط بشار اسد در هیچ کشوری بهاندازه ایران احساس نمیشود». این ضربه به حدی سنگین است که حتی «بازدارندگی استراتژیک» جمهوری اسلامی را در منطقه تضعیف کرده و نظام را در وضعیت دفاعی قرار داده است. خامنهای در واکنش به این شکست، مانند همیشه تلاش کرد با فرافکنی و تهدید، توجهات را منحرف کند. او با عباراتی چون «خالی کردن دل مردم جرم است» و دستور به پیگیری قضایی چنین اظهاراتی، سعی کرد مانع از گسترش انتقادات شود. او در قدم های بعدی به مافیای مداحی متوسل شد تا جلوی ریزش، انگیزهباختگی، یأس و انفعال محسوس نیروهای حکومتی خود را بگیرد، اما آیا این تاکتیکها میتوانند جلوی ریزش نیروهای سپاهی و بسیجی را بگیرند؟ واقعیت این است که حتی در داخل نظام نیز صداهای اعتراضی بلندتر و پربسامدتر شدهاند. اظهارات یک عضو مجمع مدرسین حوزه قم بنام "سلیمانی اردستانی،" نمونهای بارز از بحران های درونی نظام است. او از سیاستهای خامنهای بهعنوان دفاع از «یک دیکتاتور سفاک» یاد میکند و این سیاست را فاقد هرگونه توجیه منطقی میداند. او بهصراحت از «خطای وحشتناک» نظام در حمایت از اسد یاد میکند و تأکید دارد که این سیاست نه اخلاقی است، نه دینی، نه شرعی. این عضو مجمع مدرسین حوزه قم گفت: یک دیکتاتوری به ملت خودش ستم میکند و ما میرویم مداخله میکنیم و اسمش را میگذاریم مدافع حرم! نظام خطای وحشتناکی کرده و باید از ملت عذرخواهی بکند، ماستمالی هم نکند. بهچه دلیل از یک دیکتاتور سفاک باید دفاع میکردیم؟... این استدلالها که خاکریز را جای دیگری قرار بدهیم تا در امان باشیم نه اخلاقی است نه دینی است نه شرعی است! حمایت از رژیم اسد همواره با شعارهایی همچون «دفاع از حرم» و «محور مقاومت» توجیه میشد. اما امروز این توجیهات حتی در میان نیروهای حامی نظام نیز مقبولیت خود را از دست دادهاند. با توجه به تمامی این واقعیتها، خامنهای و حاکمیت او با بحرانی روبهرو هستند که مشروعیت داخلی آنها را به چالش میکشد. این بحران، نیازمند بازنگری اساسی در سیاستهای داخلی و خارجی و عقبنشینی از تمام ادعاها، شعارها و توجیهات ایدئولوژیکی و دشمنسازیهای موهوم برای دخالتهای تروریستی در کشورهای منطقه است. اما آیا حاکمیتی که تاکنون نشان داده است به جای پذیرش واقعیت، به سرکوب و تهدید متوسل میشود، قادر به چنین بازنگری خواهد بود؟ تجربه عکس آن را نشان داده است.
|