امروز ایرانیان باید بر این باور رسیده باشند که نمیتوان آزادی را از زندانبانان خود طلب کنند و نان را از غارت گرانی که شهر و دیارشان را به اشغال خود در آورده اند. ایرانیان با شرف و غرور باید از خشم نهفته در وجودشان، در پی فقر مالی و شرایط نابسامان حاکم، تنها بسوی یکدیگر دست یاری و همسویی دراز کنند، نه دست گدایی به سمت عاملان ویرانی و نابودی ایران.
آیا این فرصت بدست آمده در همراهی سایر طیفهای سیاسی فعال در عرصهٔ مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی، که آنان نیز بر روی اصول و سرفصلهای مشترک مورد پذیرش مردم تلاش میورزند، را می توان زمینهای برای تشکیل شورای ملی بر شمرد ؟
آیا تشکیل شورای ملی متشکل از همهٔ طیفهای سیاسی را میتوان به عنوان وزنهای موثر تر از گذشته که بتواند حقوق سلب شده مردم در طول این ۳ دهه را بستاند و برای باز پسگیری آن از مراجع قانونی و حقوقی بیش از پیش اقدام ورزد را مهمترین ضرورت کنونی یافت ؟
نقش طیفهای سیاسی فعال در عرصهٔ مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی در روند کسب اعتماد ملی و ایجاد اتحاد عملی مشترک همراه با مردم را چگونه ارزیابی میکنید ؟
بسياری از مبارزين راه رهايی ميهن بر اين برآمدند که با شفاف نمودن و برشمردن باورهای يکسان خويش برای همه شهروندان ايرانزمين، ضمن حفظ گرايش های سازمانی و باورهای سياسی و ايدئولوژيک خود، اتحاد عمل خود را بر مبنای براندازی اين رژيم و ولايت فقيه و اتحاد بين گروه هايی که به مبانی ، اهداف و باورهای یک حکومت دمکرات و سکولار باورمند باشند، بيش از پيش يکپارچه و هدفمند سازند.
همان گونه كه در دو دهه اخير بسياری از رژيم های ديكتاتوری و فاشيستی جهان با اراده پی گير مردم سرنگون شدند، مردم آزاديخواه ايران نيز قادرند با اراده راسخ و اتحاد و همبستگی ملی و با پشتگرمی به منابع خويش وبدون دريافت كمك مالی از هيچ دولت خارجی، حكومت اشغالگر و استبدادی، مافيائی، فاشيستی و قرون وسطايی جمهوری اسلامی را سرنگون سازند.
هدف نهايی کوششهای مبارزاتی و ايجاد تشكيلات سياسی لازم، سرنگون كردن جمهوری اسلامی و برپايی يك نظام دموكرات و مردم سالار است كه بوسيله رای مستقيم و بدون واسطه مردم ايران در يك همه پرسی آزاد خواهد تعيين شد.
فراهم نمودن بسترهای لازم در جهت تشکيل شورای ملی که خود به عنوان وزنهای کارآمد در برابر رژيم ميباشد از يک سو و ايجاد روشنگری برای جهانی که شاهد جنايات اين رژيم و نقض کامل حقوق انسانی در ايران است ولی سکوت اختيار کرده از سوی ديگر، خواهد توانست تا جامعه جهانی را به لزوم پذيرش خواست مردم ايران و نيازمنديهای آنان در برون مرز و درون مرز, آگاه سازد. همچنين اين تشکل اجرايی و مسئول در راستای تکميل همبستگی و پشتيبانی از نیروهای سیاسی راستین و معتقد به همبستگی و اتحاد عملی در راه نجات ایران ، ميتواند توازن قدرت و سياست که همانا ديدگاه و اراده خود مردم ايران است را تقويت کند و با ايجاد شناخت روز افزون و آگاه سازی از توانايی بازپسگيری منافع ايرانی بر مبنای اعتصابات گسترده و سراسری و در نهايت رستاخيز ملی ، اين روند را وجهه عملی و واقعبينانه تری ببخشد.
حمايت از دولت تشکيل شده و تحکيم پايه های قدرت آن در جهت انسجام و يکپارچگی ميهن، تشکيل شوراهای محلی و منطقه يی به منظور تفهيم حقوق انسانی و شهروندی و قانونی به روستاييان دور افتاده از امکانات تحصیلی در جهت دفاع از حقوق خويش، دفاع از حقوق زنان و کودکان، جمع آوری کودکان کار، ايجاد تيمهای جستجو در جهت ياری رساندن به زنان و کودکان تحت ستم، ترويج فرهنگ پارسی و گسترش مراکز پردازش به فرهنگ پارسی و آثار باستانی، بالا بردن غرور و افتخار ملی و شناساندن فرهنگ و تاريخ کهن ايران زمين در مجامع و مراکز بين المللی همه و همه نیازمند به حمایت و پشتیبانی مردم و اپوزیسیون از شکلگیری شورای ملی دارد، که بتواند با به تصویر کشیدن آیندهٔ مذکور از هم اکنون خود را در راستای تحقق آن مسئول و سهیم بداند.
از آنجایی که شکل گیری شورای ملی در آینده به عنوان یک حرکت ملی و در همراهی و حمایت مستقیم مردم حادث میشود میتوان نتیجه گرفت که ساختار و چگونگی شکل گیری آن نیز با خرد جمعی جامعه توأم خواهد بود.
امکان شناخت و باور کافی و عمومی از این خواست مهم نیز هم از طرف مردم و هم اپوزیسیون مستلزم افزایش اعتماد و اتحاد عملی برای حمایت و همکاری میباشد. افزایش اعتماد و اتحاد بهترین گزینه برای ایجاد ارتباط با مردم و طبقات مختلف جامعه پس از سه دهه جنایت و پایمال نمودن حق آنان میباشد.از این رو به گمان من فراخوان برای تشکیل شورای ملی که بیشک نقط اوج همکاریهای ملی میباشد، میبایستی با صداقت، استقلال، هدفمندی و فضیلت و همچنین پتانسیلهای موجود در خود جامعه مورد بازبینی قرار گیرد.در نتیجه میبایست برای حمایت و همکاری لازم در این راستا فراتر از مسٔولیتهای فردی گام نهاد و بر پایه مسٔولیتهای اجتماعی خود را با باورهای گوناگون جامعه و پذیرش تناوب فکری ( پلورالیسم ) در چارچوب دمکراسی تنظیم نمود.
ما میتوانیم بر پایه پذیرش مسٔولیتهای اجتماعی برای آزادی و آباد سازی میهنمان با نیروی موثرتر و کارآمدتر از گذشته در راستی انتقادهای سازنده تلاش نموده و حتی اشکالات و ابهامات پیش رو و گذشته مبنی بر عدم اتحاد را برطرف نماییم و با یکپارچگی ملی در قبال هدف نهایی یعنی آزدسازی میهن و با توجه نمودن و اهتمام ورزیدن بیش از پیش بر مبنای محتوای یک حکومت دمکرات و سکولار خود را موظف و مسئول بدانیم.
مردم ما بخوبی واقفند که حمایت معنوی و اخلاقی از شکل گیری شورای ملی بتوسط کشورهای خارجی و در نهیات تحقق خواستهها و برشمردن نیازهای به حق شهروندان ایران در راستای نقش آفرینی این بدیل سیاسی ( شورای ملی ) در عرصهٔ جهانی خود مستلزم پشتیبانی و حمایت تک تک آنان از یک سؤ و از طرف دیگر نیروهای سیاسی دمکرات و سکولار در بطن خود اپوزیسیون میباشد که میتواند امکان حمایت و پشتیبانی مردمی را از پیدایش این شرایط و موفقیتهای پیش روی آن دوصد چندان افزایش دهد. چرا که نیروهای سیاسی مبارز در طول این سالها با بخشهای مختلف مردمی ضمن همکاری خود به رایزنی و گفتگو در قالب جنبش، سازمان، و حزب پرداخته اند و نقش بسیار مهمی در فردای پس از براندازی رژیم و فراهم آوردن شرایط انتخابات آزاد و سالم، ایجاد فضای باز سیاسی مرکب از افکار و اندیشههای گوناگون در چارچوب یک حکومت دمکرات و سکولار و همچنین بازتاب دهنده خواستهها و مطالبات مردمی را خواهند داشت.
بر حسب تجربه به وضوح روشن است که آنچه بسیاری از گروههای در درون اپوزیسیون کمتر به آن توجه داشتند و به آن اندیشیدند ادارهٔ امور در شرایط بحرانی در فردای پس از براندازیست که بیش از پیش فرهنگ روشنگری اندیشه در میان جامعه ما را طلب میکند. امری که امروز بسیاری از نیروهای آزادیخواه بر حسب فصل مشترکات خود به آن واقفند و مردم را در این مرحله با آن اصول سهیم میسازند ، که اشاره به بیداری خود جامعه ما از آنچه بر سر او آماده و میآید را در خود جا میدهد. که به نحوی این خود مردم باشند که در مرحلهٔ آزادسازی و آبادی کشورشان سهیم میباشند. رویکردهای سیاسی و اجتماعی از این دست شناخت بیشتری از حقوق و مطالبات بر حق مردم ایران را چه قبل سرنگونی و چه بعد آن نمود میدهد.
چنین تشکلی که تعیین سرنوشت را به دست فرد فرد جامعه میسپارد و به هر یک از فرزندان این مرزو بوم جایگاه بودن و خدمت در عرصهای مختلف سیاسی، اجتمایی، اقتصادی و فرهنگی را میدهد در نهایت آنان را به عنوان ابزارهای چرخه گارداناندیه این حرکت ملی بر میشمارد. تا قابلیتهای خود را در این مسیر تعریف نموده و به کار ببندند بدون حضور این سامانه مردمی و مشارکت مستقیم مردم در سرنوشتشان ، ایران توان برخواستن و کشیدن نفسی دوباره را نخواهد داشت.
جهت برقراری اتحاد سیاسی، نیاز به تعیین اصولی داریم که همه طیفهای گرد آمده، بر این اصول باورمند بوده و در عمل نیز با بکارگیری و سرکشی ننمودن از اصلهای نام برده شده در مرامنامه همبستگی میان طرفین، اتحاد ایجاد شده میان یکدیگر را نیز تضمین بخشیده و تا دستیابی به نتیجه مطلوب بّر این اتحاد ایستادگی نمایند.
بی شک با بکارگیری اصولی مشترک میان نیروهای سیاسی برانداز که با مطرح نمودن خواستهای جامعه و با در نظر گرفتن سیاست جذب نیرو برای افزایش اعتماد و اتحاد ملی گام بر میدارند، سیاست حذف گزینه ها را نتنها این نیروها بر نمیشمارند بلکه در مقابل کسانی که خواهان وتو سیاسی برای پیشبرد اهداف خود محورانه و تمامیت خواه خود هستند، قاطعانه می ایستاند.
یکیاز عمدهترین مشکلات بخشهای مختلف اپوزیسیون که کاملا تا به امروز قابل رویت است، همانا عدم اتحاد و همبستگی برای رفع آسیبهای پیش رو و کسب موفقیتها به صورت اقدامات جمعی و هماهنگ بوده است و یا اگر هم اقدامی صورت پذیرفته است به صورت فردی، جناحی و گروهی صورت پذیرفته و به هیچ وجه مبنای فراجناحی و فرا گروهی به خود نگرفته و حتی پارهای مواقع شوربختانه خود محورانه نیز اقدام شده است.از آن جمله میتوان به مورد زیر اشاره داشت:
۱ _ عدم رعایت به کارگیری اصول سیاسی روشن و هدفمند، به دلیل فقدان دانش کافی و یا متخصص کارآمد در بدنهٔ بخشهایی از اپوزیسیون
۲ _ عدم نهادینه شدن فرهنگ و اخلاق سیاسی در مسیر شکل گیری اتحاد و روندی دموکراتیک
۳ _ حضور و نفوذ عوامل وابسته به نظام با هدف تخریب و ایجاد اختلال
۴ _ دارا نبودن امکانات مالی کافی جهت پیشبرد اهداف برای ایجاد شناخت از باورها و اصول اتحاد
۵_ ناکارآمد بودن بخشهایی از اپوزیسیون در جذب نیروهای مردمی بر اساس پلاتفرمی مشخص
به گمان من این نکات برشمرده شده میتواند و میبایست متناسب با ظرفیت بالاتر این حرکت ملی یعنی شکل گیری شورای ملی در مقایسه با تنها اقدام بخشهای منفرد اپوزیسیون رفع رجوع شود و با جلوگیری از تکرار این مشکلات، موفقیتها و توانمندیهای بیشتری از گذشته را دارا بود.فایق آمدن بر برخی از مشکلات گذشته و گشودن گرهٔ برخی از کلافهای سردرگم اپوزیسیون امروز مستلزم همکاری نیروهای سیاسی معتقد به همبستگی و اتحاد ملی برای نجات ایران و ادغام این نیروهای سیاسی بدون تغییر در ساختار گروهی و سازمانی آنها میباشد.چرا که یک دست بی صداست و آنکه زود رسید هم نیز کاری از پیش نبرد.
پاینده ایران
نیما سعیدی
http://www.iranpressnews.com/source/images/01/nima%20saidi.bmp