دار و دسته دالتون ها در نمايشگاه کتاب
روزنامه ابتکار: آماري در دست نيست. اما برآوردها حکايت از حجم بالاي کتابهايي دارد که در نمايشگاه نه خريده ميشود و نه توسط ناشر به دفتر انتشاراتيها برميگردد؛ اين کتابها به صورت پنهاني از پيشخوان غرفههاي نمايشگاه سرقت ميشوند.
نمايشگاه بينالمللي کتاب تهران، اگرچه بزرگترين اتفاق فرهنگي کشور محسوب ميشود چون از سرتاسر ايران افراد پرشماري را راهي تهران ميکند تا کتابهاي مورد نظر خود را با تخفيفهاي رايج خريداري کنند، اما چند سالي است که تعدادي از بازديدکنندگان نمايشگاه از موقعيت غرفهها استفاده نادرست کرده و کتاب سرقت ميکنند. اگرچه ممکن است امرغيرفرهنگي کتاب دزدي از نمايشگاه از نخستين دوره نمايشگاه وجود داشته باشد، با اين همه در نزديک به يک دهه گذشته بنا به گفته بسياري از ناشران، تعداد افرادي که به اين وسيله کتابهاي مورد نظر خود را تهيه ميکنند، سير صعودي داشته است.
چه کساني کتاب ميدزدند؟
اما چه کساني کتاب ميدزدند؟ اشخاصي که طبيعتاً سارق حرفهاي نيستند زيرا در غير اين صورت ريسک سرقت را براي يک کتاب حداکثر چندده هزار توماني به جان نميخريدند؛ اما چون براي نيازهاي علميشان، دسترسي به منابع روز ندارند و کتابخانههاي بزرگ نيز عنايت ويژهاي به افزايش منابع تازه در مخازنشان ندارند و همچنين به اين دليل که بيش از يک يا دو جلد از کتب مهم در کتابخانهها موجود نيست، راه ارزان اما پر خطر کتاب دزدي را امتحان ميکنند.
در چنين شرايطي تکليف دانشجويي که براي هر واحد درسي چندين منبع به او معرفي شده و منابع نيز قيمت گزافي دارند، چيست؟ اگر چندين بار قرض کفاف نداد و پس از تلنبار شدن اين قرضها، ديگر راهي براي تأمين هزينههاي منابع درسي و تحقيقي نبود، يک دانشجوي دکترا بايد از کجا کتبي را که برخيشان نيز اساساً وارداتي و به زبان انگليسي هستند و قيمتشان سر به فلک ميزند، تهيه کند؟
در چنين فضايي آيا عملاً يک دانشجو در تنگنا قرار نميگيرد و براي گذشتن از اين بحران، متحمل پديدههايي شبيه کتاب دزدي يا به عبارت معمولتر «قرض گرفتن کتاب از کتاب فروشيها بدون اجازه از ناشران» نميشود؟!
البته اين دشواريها، تنها متوجه گروههاي آسيب پذير دانشجو به لحاظ مالي نيست و شايد برخي محققان جوان داراي بنيه مالي نيز در چنين فضايي گرفتار شوند، ولي به هر حال بسيار بعيد است که سارق حرفهاي در پي سرقت کتابهاي چندهزار توماني از غرفههاي نمايشگاه کتاب برآيد.
کتاب دزدي از نياز تا تفريح
اگر پيش از اين برخي از افرادي که به دليل نياز به کتاب و ناتواني در خريد به کتاب دزدي روي ميآوردند، اين روزها انگار پديده کتاب دزدي تبديل به يک عرف تفريحي شده است.
کمال که يکي از دانشجويان دانشگاههاي تهران است، در اين باره ميگويد: «سال 1391 در زمان برگزاري نمايشگاه بود که يکي از دوستانم را در محوطه نمايشگاه ديدم درحالي که چند کيسه پراز کتاب در دستش بود، از او سئوال کردم که چرا اين قدر کتاب خريدهاي؟ او گفت: نخريدهام، تهيه کردهام! منظورش اين بود که پول آنها را نپرداخته است.»
اما نکته بسيار جالب توجه در اين روايت بخش بعدي سخنان کمال است که تعجب هر شنوندهاي را برميانگيزد، خودتان ببينيد!: «جالب اين جا بود که دوستم وقتي کتابها را از کيسهها بيرون ميآورد به عنوان و محتواي آنها نگاه ميکرد، يعني در زماني که کتاب را از غرفه برداشته بود، خيلي متوجه نبوده است که چه کتابي برميدارد و آيا اين کتاب به دردش ميخورد يا نه! »
اين روايت، روايت و يا داستان تنها يک نفر نيست، بنا به مشاهده شخصي نگارنده و گفت وگوهاي مکرر بازديد کنندگان از نمايشگاه سالانه کتاب تهران، پديده سرقت کتاب صرفا به دليل تفريح درحال گسترش است و افرادي که اين کاررا انجام ميدهند معلوم نيست پس از دزديدن کتاب در صورتي که کتاب سرقت شده به کارشان نيايد با آن چه ميخواهند بکنند؟
کتاب به منزله بخشي از دکوراسيون
يک قفسه پر از کتابهاي مختلف و بارنگهاي مختلف در اتاق يا هال يک خانه! اين تصوير ممکن است به نگاه مهماني که وارد خانه ميشود چنان بنماياند که صاحب خانه يک فرد مطالعهگر است و يا ممکن است ما اينطور تصور کنيم که دکوربندي خانه با استفاده از قفسه کتابها صرفا چنين هدفي دارد تا مهمان را از کتابخواني صاحبخانه مطلع کند. اما هميشه اينطور نيست.
خانم فريبا که در چيدمان منزل تخصص دارد و تعريف ميکند:« در يکي از منزلها که خانم صاحب خانه درباره نحوه چيدن وسايل خانه صحبت ميکرده، گفته است: چند کتاب با رنگ سبز براي تعادل بخشيدن به رنگهاي قفسه کتاب و هماهنگ کردن رنگهاي موجود در اتاق لازم است.»
اين داستان واقعي است و نشانگر آن است که تمايل به مصرف کتاب در برخي موارد با انگيزه مطالعه انجام نميشود بلکه رنگ و يا ابعاد کتاب در اين زمينه اثرگذار است.
کتابها را به دوستانم هديه ميکنم
سعيد از کساني است که ميگويد: «دزديدن کتاب هم يک کار فرهنگي است! او ميگويد: ما به کتاب احتياج داريم اما قيمتش آنقدر بالاست که اصلا فکرش را هم نميکنيم توانايي خريد آن کتاب را داشته باشيم! ما کتاب را بدون اجازه و يا پرداخت پول تهيه ميکنيم اما به محض اين که کتاب را خوانديم آن را به دوستانمان ميدهيم تا آنها هم استفاده کنند و همينطور کتاب دست به دست ميچرخد!»اگرچه اين امر حتي با تساهل و در نظر گرفتن موضوع اشاعه کتابخواني، مضموم است اما در واقع توجيهي براي کساني است که قادر به خريدن کتاب نيستند و سعي دارند تا با سرقت آن نياز خود را تأمين کنند.کمال در پاسخ به اين موضوع ميگويد: «اگر اينطور است خود دوستان ميتوانند با جمع کردن پول خردهاي توي جيبشان، کتاب را بخرند! فرض کنيد اگر پنج نفرهرکدام دو هزار تومان هم روي همديگر بگذارند ميتوانند هر بار يک کتاب ده هزار توماني بخرند.»اما سعيد نظر ديگري دارد: «مگر ما چه کارهايم، چه درآمدي داريم که براي خريد هر کتاب، جمع بشويم، اعانه جمع کنيم تا يک کتاب بخريم؟» در کنار اين نظرات اسدالله شعباني، نويسنده و فعال فرهنگي از زوايه ديگري به موضوع نگاه ميکند، وي در گفتوگو با يک سايت خبري گفته بود: همواره به نمايشگاه كتاب به شكل يك پاتوق فرهنگي نگاه كردهام و دوست داشتم کاري فرهنگي انجام دهم، ولي از مشكلات بزرگي كه در نمايشگاه امسال وجود داشت، دزديهاي مكرر از غرفهها بود و اين،موضوعي ناراحت کننده براي جامعه فرهنگي است.
همچنين يکي از ناشران که از افزايش شمار کتاب دزديها در نمايشگاه ناراحت است، ميگويد: «نمايشگاه واقعا براي ما سودي ندارد، هرآنچه از فروش کتابها سود ميکنيم از آن سو با دزدي کتاب از جيبمان ميرود. اصلا شمار کتابهايي که سرقت ميشوند از شمار کتابهاي فروخته شده بيشتر است. با اين اوضاع نميتوانيم انتشاراتي را سرپا نگه داريم»
خوان آخر
گرچه آمار و اطلاعات موثقي در دسترس نيست اما مشاهدات نشان از گسترش کتاب دزدي در نمايشگاهها دارد.به نظر ميرسد براي کنترل اين موضوع بايد تدابير ويژه اي از سوي مسئولان برگزاري نمايشگاه اتخاذ شود.کتابها نخستين چيزي را که به ذهن متبادر ميکنند مطالعه است! و مطالعه بر اساس منطق ذهن، مکانيسمي براي افزايش دانايي است. اين فرمول خطي ساده با امري به نام سرقت يا دزدي در تعارض است. به بيان ساده؛صورت خوبي ندارد که انسان دانايي را بدزدد.
همه تخفيفها در زمان نمايشگاه و فضاي ايجاد شده در آن که بيشتر مطالعه کنندگان کتاب را در مکان واحي و همدلانهاي گرد هم جمع ميکند، به اين خاطر است که صرف فعل خريدن تسهيل شود؛ بخرم، بخري، بخرد... که هم نويسنده و ناشر به کارشان ادامه بدهند هم خوانندگان به کتابهايشان برسند.