آدرس پست الکترونيک [email protected]









سه شنبه، 24 دی ماه 1392 = 14-01 2014

سریال‌های ترکیه‌ جوانان ما را ازدواج‌گریز کرده‌اند

خطر فردگرایی در کمین جامعه ایرانی

در بخش پایانی نشست بررسی فیلم "سر به مهر" بحث از محدوده این اثر سینمایی فراتر رفته و مسایلی چون پرهیز جوانان ایرانی از ازدواج به ویژه در قالب سنتی آن، ترویج فردگرایی و خودمداری تحت تاثیر مدرنیته و ...به بحث و تبادل نظر گذاشته شد.خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: "سر به مهر" از جمله فیلم هایی است که اگرچه ممکن است بیشتر در ژانر سینمای دینی شناخته شده باشد اما خود کارگردان معتقد است این فیلم المان های سینمای اجتماعی را نیز داراست و با این بیان یک فیلم اجتماعی نیز هست. با این مقدمه شاید بتوان "سربه مهر" را یک فیلم چندوجهی دانست.

در این فیلم صبا دختر کمرویی است که بیشترین ارتباط خود را با چند وبلاگ دارد اما به همین آدم ها هم نمی خواهد خود واقعی‌اش را نشان دهد و ارتباط عمیق تری با آنها داشته باشد. صبا در دوره ای از زندگی است که مشکلات زیادی را پیش روی خود احساس می کند و بعد به یک باره برای رفع این مسایل تصمیم به نماز خواندن می گیرد. این میان مساله بزرگتری برایش پیدا می شود و ان اینکه احساس کمرویی او اجازه نمی‌دهد در مقابل خانواده دوستش که اتفاقا خانواده او خواستگارش هم هستند، نماز بخواند و اتفاقاتی در این بین برایش پیش می‌آید.

در نشستی که برای این فیلم در خبرگزاری مهر برگزار شد هادی مقدم دوست کارگردان، محمدرضا شفیعی تهیه کننده و همچنین دکتر حسین باهر رفتارشناس و جامعه‌شناس حضور داشتند.

در این گفتگو دکتر باهر از اینکه قبل از انقلاب به سختی باید نماز می خوانده و حالا بعد از انقلاب بعضی از اقدامات سطحی و کارناوالی در حوزه دین باعث پیدایش نگرانی های دیگری شده است، سخن گفت. تهیه‌کننده فیلم نیز از نگرانی خود برای اینکه برچسب فیلمساز سفارشی نخورد و همچنین مواجه نشدن با موانع برای ساخت چنین فیلم هایی از سوی مسئولان صحبت کرد.

از موارد دیگری که در این فیلم مطرح شد نگاه به ازدواج بود؛ نگاهی که شاید در جامعه کنونی ما کمتر وجود دارد و دکتر باهر ماهواره ها را مسئول پیدایش این مساله یعنی ازدواج گریزی می داند. شفیعی نیز از این رفتارها با عنوان یک سبک زندگی یاد کرد و معتقد است زندگی جمعی با خود رشد و امنیت می آورد و افراد مخالف می توانند با آن لج کنند و یا به سمت آن گرایش پیدا کنند.

قسمت سوم و پایانی این میزگرد را می‌خوانید:

*"سر به مهر" واقعیت هایی را بیان می کند که اگرچه در جامعه وجود دارند اما هنرهای تصویری کمتر به آنها پرداخته است. فرایض دینی به جای اینکه به شکل یک دغدغه انسانی بیان شوند بیشتر در قالب دستوری و نصیحت‌گونه سوژه فیلم‌ها و سریال‌ها شده‌اند. درباره مواردی مثل ریاکاری در انجام فرایض دینی بیشتر فیلم ساخته شده است اما نگاهی که این فیلم به مقوله نماز دارد روی دیگر سکه ای است که تاکنون ندیده نشده است. چرا بعضی افراد باید با چنین مشکلی در انجام فریضه نماز روبه‌رو باشند؟

باهر: ببینید ما در بعضی موارد از دین به عنوان چماق استفاده کرده ایم و این نتیجه معکوس داده است. بنابراین امروز شاید برخی افراد نتوانند از ریشه‌های خود حرف بزنند.

خود من قبل از انقلاب هم این مشکل را داشتم، باید در دانشگاه جایی را پیدا می کردیم در را می بستیم و نماز می خواندیم. بعد از انقلاب ابتدا خوشحال شدیم که راحت می توانیم به ادای فرایض دینی خود بپردازیم و بعد دیدم که به تدریج عده ای پیدا شدند و از این مناسک سوءاستفاده کردند. ما ظواهری درست کرده ایم که باطن ماجرا فراموش و برخی آیین های دینی و مذهبی به یک کارناوال تبدیل شده است.

این فیلم بیننده را روی مسئله نماز حساس می کند که همه چیز در نماز است و اینکه انسان باید به سمت خدا برود اما خدا در جایی دیگر می گوید به سمت خودت برو خدا که از خود انسان به او نزدیک تر است اما ما نمی بینیم که این دختر به سمت خودش حرکت کند به سمت شناخت خود و ارتقای توانایی های خود حرکت کند.

مقدم دوست: سعی ما همین بود که این دختر رشد پیدا کند اما چون این حرکت تازه او را در آغاز مسیر قرار داده شاید کمی اندک به نظر بیاید. به هر حال این دختر در آغاز راه است و نمی توان در همان آغاز انتظار هرگونه تحولی از او داشته باشیم.

*آقای شیفعی، شما درباره نگاهی که به دین در جامعه وجود دارد چه فکر می‌کنید؟

شفیعی: من هم این موضوع را قبول دارم که بسیاری از مشکلات ما مربوط به کارهایی است که در گذشته انجام شده و حالا ما تاثیرات آنها را می بینیم. واقعیت این است که ما در این سالها ابزاری برای ابراز دین داشته ایم که الآن فهمیده ایم بعضی از آنها آسیب هایی داشته اند و به نتیجه های معکوس رسیده اند و البته این مسایل را به تدریج متوجه می شویم یعنی جمع کثیری از کسانیکه در این حوزه فعالیت می کنند به تدریج می فهمند که بسیاری از برخوردهای غلط و افراطی ما که دکتر باهر هم مثال زد اگر به سایر رفتارهای اجتماعی و مذهبی تعمیم داده شود، این بازخوردها را در بر خواهد داشت.

این سوال بسیار پیچیده ای است که چطور می شود که یک کشور اسلامی در مهمترین رکن خود یعنی دین دغدغه و نگرانی های این چنینی داشته باشد. رفتار جامعه امروز ما نتیجه یک رفتار متوالی در طول سالهای مختلف است. برخی رفتارهای غلط افراد خاص حتی باعث شده که اگر گروهی به طور مستقل بخواهند درباره این موضوعات دینی فیلمی بسازند با نگرانی هایی مواجه خواهند شد.

*بله خود ما در نشست‌هایی که با عنوان سینمای دینی در خبرگزاری مهر برگزار کردیم با این موضوع روبه رو شدیم که بسیاری از فیلمسازان این حوزه علاقه ای ندارند با عنوان سینماگر دینی شناخته شوند.

شفیعی: من هم می خواهم همین نکته را بگویم که حتی برخوردی هم که با خود ما به عنوان کسانیکه در این حوزه فیلم می سازیم، شده با نوعی نگرانی همراه بوده است. این نکته بسیار مهمی است رفتاری که نسبت به ساخت این فیلم ها از طرف مسئولان در پیش گرفته شده بوده با نگرانی هایی همراه بوده، نگرانی هایی که بیشتر نسبت به فیلم هایی با این مضامین پیدا می شوند و اگر فیلمسازی در این حوزه اشتباه کند این اشتباه به سایر فیلم ها هم تعمیم داده می شود.

البته الآن تغییراتی هم بوجود آمده است یعنی بعضی از دستگاه های دولتی که اقدام به فیلمسازی می کنند متوجه شده اند که نوع برخورد با این فیلم ها باید کمی متفاوت باشد.

از طرف دیگر باید نوعی آسیب شناسی انجام شود که چرا هم در اجتماع یعنی حوزه وسیع تر و هم در حوزه ای کوچکتر یعنی برای ما فیلمسازان این اتفاق افتاده که دائم باید از برچسب هایی که آقای باهر گفتند، نگرانی داشته باشیم. چرا نباید در عین اینکه در فیلمسازی از واقعیت های موجود سخن می گوییم هم دچار موانع نشویم و برچسب فیلمساز سفارشی به ما نخورد و همچنین صنعت سینما وجود داشته باشد و از آن استفاده درست شود.

باهر: با این حال این فیلم به خوبی توانسته مسائل مدرنیته را مطرح کند و در عین حال پست مدرن باشد یعنی در عین اینکه از ابزار مدرن و وبلاگ و اینترنت در فیلم استفاده شده و از شرایط جامعه امروز سخن گفته شده از سنت ازدواج هم صحبت شده و به مسایل دینی رجعت داشته باشد.

*البته من فکر می کنم در جامعه امروز ما کاراکترهایی مثل صبا کمتر هستند و برعکس دختران در جامعه امروز بیشتر ازدواج گریز هستند تا اینکه میل به ازدواج داشته باشند.

شفیعی: شرایطی که صبا در این فیلم دارد در سن بعد از ازدواج اتفاق می افتد. ممکن است در سن ازدواج این گریز از ازدواج باشد اما بعد از این مرحله، این احساس که شخص فکر می کند سنش بالاتر رفته پیدا می شود. چه پسر چه دختر وقتی از سن ازدواجشان می گذرد این موقعیت برایشان پیش می آید که احساس می کنند سنشان در حال افزایش است و حالا دارد شرایط خود را از دست می دهد و آن دغدغه ها برایش پیدا می شود.

باهر: من به عنوان یک مشاور می گویم بیشترین دغدغه افراد سنتی، ازدواج است و اینها معنی بیشتری در همسر و زندگی متاهلی می یابند اما حالا در دنیای مدرن ازدواج در اولویت های بعدی قرار گرفته است و کار، سفر به خارج، تحصیل و ... جای این اولویت را پر کرده است. اگر جوانان توانستند ازدواج سنتی خواهند داشت و اگر این شرایط فراهم نشد به سراغ ازدواج مدنی خواهند رفت. من موارد متعددی را دیده ام که شخصی خواستگار خوب دارد اما می گوید ابتدا تحصیلات و سفر به خارج داشته باشم و تجربه های خود را کامل کنم و بعد به ازدواج فکر می کنم.

*شما فکر می کنید چرا جامعه به این سمت رفته است؟

باهر: در یک کلام باید گفت که ماهواره جامعه را به این سمت برده است. غالب مردم امروز فکر می کنند ابتدا از زندگی مستقل خود لذت ببرند و زمانی که تنهایی به آنها فشار آورد به سراغ زندگی دو نفره بروند. این خوراکی است که سریال های ترکیه به ما می دهند در بسیاری از کشورهای غربی اینگونه نیست وقتی با یک نفر هستند با همان یک نفر باقی می مانند.

مقدم دوست: شاید بتوان گفت عدم توازن بین پذیرش فردیت و زیست جمعی شاید یکی از دلایل این امر باشد. فردیت و تشخص زیاد به خود و نپذیرفتن حقوق جمعی باعث می شود که در جامعه حالت ذره ای و خودمدارانه پیدا شود و آدم ها دانه دانه شوند، حالت هم‌بند بودن و شبکه ای از بین می رود و فرد با جمع مشکل پیدا می کند. البته توجه به فردیت موضوعی دیگر است که برای خود اهمیت ویژه ای دارد اما خودمداری و فردگرایی مطلبی دیگر است که نباید با مفهوم پر اهمیت فردیت اشتباه شود.

باهر: من در فرهنگستان علوم پزشکی مسئول آسیب شناسی های نوپدید سلامت اجتماعی هستم و برای این منظور روی پروژه ای کار می کنم که درآوردن ویژگی های نسل ها یکی از نتایج این پرژه است. هر نسلی ویژگی هایی دارد که ما روی آنها کار می کنیم نسل دهه شصت ویژگی هایی داشت که هم اکنون نسل دهه هفتاد آنها را ندارد. به طور مثال ما یک جامعه سوسیالیستی و جمعی داشته ایم اما این جامعه در نسل های بعدی به سمت فردگرایی حرکت کرده است.

شفیعی: برایند همه اینها می شود سبک زندگی ... یعنی اینکه ما چگونه زندگی می کنیم و چگونه دوست داریم زندگی کنیم. زندگی خانوادگی سهم مهمی در شکل دادن سبک زندگی دارد. زندگی مجردی عنصر اصلی یک سبک زندگی و زندگی خانوادگی عنصر سبک زندگی دیگری است که این دو درست نقطه مقابل هم هستند. زندگی مجردی با خودش آسیب و زندگی خانوادگی با خودش رشد و امنیت می آورد. این چیزی است که اثبات شده است. می توان با آن لج کرد و هر طور که مایل بود تا آخر عمر تنها زندگی کرد اما انسان یک موجود جمعی است و تنهایی خوب نیست.

*چقدر ابزار مدرن نی تواند در این فردگرایی تاثیر داشته باشند؟ به طور مثال صبا دختری است که دایم با وبلاگ ها ارتباط دارد و شاید با آدم هایی که نمی شناسد بهتر می تواند ارتباط برقرار کند.

باهر: بله یک دلیل این فردگرایی همین تکنولوژی های مدرن و استفاده از اینترنت و ... است.

*البته جدای از بحث دنیای مجازی و تاثیر آن در انسان امروز فکر می کنم این فیلم باید 5 یا 6 سال قبل ساخته می شد زمانیکه مردم ارتباط بیشتری با وبلاگ ها داشتند. امروزه قدرت شبکه های اجتماعی بسیار بیشتر از وبلاگ هاست.

مقدم دوست: من فکر می کنم شاید یکی از مسائلی که اینجا بتواند مطرح شود ارتباط سینما با جامعه شناسی است یعنی جامعه شناسی به عنوان یک علم و سینما به عنوان یک هنر می‌توانند به یکدیگر کمک کنند. مثلا ارتباط بین فضاهای دانشگاهی و جامعه شناختی با سینما می تواند بسیار خوب باشد. دیده شده که در بسیاری از موارد خود استادان دانشگاه، فیلم های مستندی با این موضوعات ساخته اند. مثلا درباره یک موضوعی علمی یا اگر دانشجویی پژوهشی تصویری به صورت فیلم ارائه دهد استاد آن را می پذیرد.

مثلا اگر کار روی جامعه شناسی اینترنت انجام شود می فهمیم که آیا واقعا اینطور که ما فکر کنیم وقتی تکنولوژی جدیدی فعال شود دیگر محیط های اینترنتی فعال نیستند، درست است یا خیر. یعنی همین که بسیاری فکر می کنند اگر شبکه های اجتماعی فعال شده اند به این معناست که وبلاگ ها کمتر فعالیت دارند، چقدر منطقی است. هم اکنون بسیاری از نتیجه گیری های ما بدون هیچ منطق و مطالعه ای تعمیم داده می شود.

شفیعی: این ارتباط بین جامعه شناسی و دیگر رشته ها با سینما خیلی ضروری است. فیلمنامه ها خیلی شبیه هم شده اند یا شباهت و تکرار زیادی بین آنها وجود دارد و یا در برخی موارد که کاری شبیه کارهای دیگر نیست، قصه ها عجیب و باورنکردنی است. انگار از عالم تخیل محض آمده نه از واقعیت های جامعه و آدم های جامعه خودمان.

*آیا این ارتباط بیشتر زمینه ساز ساخت فیلم های اجتماعی است یا برای ساخت فیلم ها در ژانرهای دیگر هم می تواند موفق باشد؟ از طرف دیگر دوست دارم بدانم چرا در این فیلم جامعه و تاثیر اجتماع کمتر نشان داده شده است؟

مقدم دوست: هم اکنون تعریف مصطلحی که از فیلم اجتماعی وجود دارد بسیار غم انگیز است. اگر فیلمی در کف خیابان باشد و مثلا درباره روابط آدم‌های فقیر باشد به آن فیلم اجتماعی می گویند ... این تنها برشی از نگاه به اجتماع است. گروه ها و طیف های محسوس و نامحسوس در اجتماع بسیارند. برای گروه‌ های محدود و نامحسوس اجتماع ، مثلا زنان مجرد بهتر این است که فیلم ساخته شود یا مثلا درباره گروهی که از نماز خواندن خجالت می‌کشد و و واقعا هم وجود دارند.

چندسال قبل فیلمی درباره دختران غربی که قبل از ازدواج باردار می‌شوند و یا مادرانی که به آنها مادران مجرد می گویند دیدم. برای این آدم‌ها – پس از مطالعات جامعه شناسانه و شناسایی آنها و برای حل مسائل و دشواری آنها، همانند معتادانی که خودشان اقدام به ترک اعتیاد می کنند - نمی‌توان مثلا کلوپ و یا باشگاه ساخت و کارت عضویت صادر کرد اما می‌توان برای آنها فیلم ساخت.

در پزشکی هم بعد از شناسایی بیماری های مسری و شایع و اپیدمی ها، واکسن و یا انجمن درست می شود. مثل انجمن بیماران ام اس و یا واکسن آنفولانزای فصلی اما ما گروه های نامحسوسی داریم که به آنها گروه های هم درد می گویند... مثلا دخترانی که سن ازدواجشان بالا رفته و نگران مادر نشدن و از دست رفتن زمان بیولوژیکی بارداری هستند. برای اینها نمی شود باشگاه ساخت که عصرها دور هم جمع شوند بلکه به نظرم باید فیلم ساخت که شرط آن ارتباط بیشتر جامعه شناسی و دیگر رشته ها با سینماست.

باهر: من فیلم "سیکو" ساخته مایکل مور را در شبکه چهار سیما تفسیر می‌کردم. فیلمساز برای ساخت این فیلم به انجمنی که از کار افتادگان ذهنی و جسمی و سالمندان در آن بودند، رفته بود و به دنبال این بود که چگونه آن‌ها را به نشاط دوباره زندگی برگرداند. درست است ما باید حداکثر استفاده بهینه را از تکنولوژی داشته باشیم و هنر رسانه هم این است که بتواند این استفاده بهینه را به مردم نشان دهد تا مردم فکر نکنند لزوما تمام ترکیه "حریم سلطان" و... است.

من در زمان پخش این سریال گروهی را به ترکیه بردم و مکان‌هایی را از فرهنگ آداب و معنویت مردمان آنجا نشان دادم که این‌ها متوجه شدند "حریم سلطان" دروغ است و زمانیکه به ایران بازگشتند دیگر این سریال را نگاه نکردند. در آن سفر ما به قسمت‌هایی از استانبول شرقی رفتیم که پر از آدمهای گدا و فقیر بود و حتی نمی‌شد یک نفر آدم تمیز و شیک و مرتب را پیدا کرد.

فیلم‌ها تنها نمودی از واقعیت هستند و حالا ما به عنوان کسانیکه دغدغه‌مند این حوزه هستیم باید جهانی بیندیشیم و ایرانی عمل کنیم. این واژه ایران تمام فرهنگ و سنت و مذهب را هم دربرمی‌گیرد و چندان نیازی به استفاده از واژگان خاص نیست وقتی می‌گوییم ایرانی؛ در آن شیعه، سنی و مسلمان و... هم هست و بهتر است چندان تعاریف خاص و محدود برای کلمات قایل نشویم.

شفیعی: و البته برنامه ریزی و نیازسنجی جدی هم باید انجام شود. اولویت ها پیدا شود و روی اولویت ها سرمایه گذاری شود. این برنامه ریزی مهم است که عجله را از کار می گیرد و زمان کافی و مناسب برای هر کاری صرف می شود.

*چقدر تکنولوژی‌ها مانع می‌شود که نتوانیم ایرانی و در حوزه فرهنگ خود عمل کنیم؟

باهر: قطعا همینطور است. باید صدا و سیما آنقدر در ارتقای برنامه‌های خود تلاش کند که دیگر کسی رغبت نکند برنامه‌های ماهواره‌ای را نگاه کند. به طور مثال وقتی شبکه مستند برنامه‌ای نشان می‌دهد من هیچ شبکه یا برنامه دیگری را نگاه نمی‌کنم چون از این مستند‌ها درس توحید می‌گیریم که چگونه یک ماهی در قعر دریا زندگی می‌کند و شادمانی دارد. ما انواع و اقسام سوژه‌ها را داریم و باید در اتاق فکر این سوژه‌ها را بررسی کنیم.

مقدم دوست: دشواری هایی که بین زبان علم و زبان هنر وجود دارد ترجمان تعامل میان این دو را سخت می کند. به نظرم یکی از اشکالاتی که در تعامل و همکاری میان استادان علم و هنر بوجود می آید همین تفاوت‌های زبانی است. شاید یک استاد علاقه‌مند باشد فرم کاری خود را به همان شکلی که در حوزه علمی خود می بیند در هنر هم با همان فرمت ببیند. این اتفاق در بسیاری موارد میان مسئولان و هنرمندان هم بوجود می آید یعنی برخی مسئولان که بر موضوعات بیشتر اشراف علمی و گزارشی دارند تصور می کنند توصیه ها و مفاهیم باید بجای زبان سینما در قالب کلام و توسط هنرپیشگان گفته شود و یا راه هایی را برای جانمایی توصیه ها سفارش می کنند که آن راه ها با دستور زبان سینما سنخیت ندارد.

باهر: بله یک خواننده با تحریرهایی که استفاده می کند از دستگاهی به دستگاه دیگر می رود. این کار هنر است اما ما در علم باید از فکت استفاده کنیم.

مقدم دوست: و ما باید فکت را به افکت و حس تبدیل کنیم.

باهر: فکت در کار شما افکت می شود تا روی مخاطب اثر بگذارد. بسیاری از فیلم های ما که در جهان برگزیده شدند همین فکت های موجود را به حس تبدیل کردند. باز هم فکر می کنم در نهایت همه اینها به همان زبان سینما و حدود زبانی آن بازمی گردد.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: