پنجشنبه، 20 تیر ماه 1392 = 11-07 2013سینه احمدی نژاد به محل انباشت اطلاعاتی تبدیل شده استمعاون سیاسی دفتر ریاست جمهوری، اخیراً در یادداشتی تحت عنوان «سینه پر اسرار احمدی نژاد»، منتقدان دولت و ریاست متبوعش را تلویحاً به افشاگری و انتقام جویی تهدید نموده است و ... "صراط نیوز" - اواخر بهمن ماه سال گذشته بود که رهبری معظم انقلاب پیرامون حوادث بوجود آمده در جریان استیضاح وزیر کار موسوم به یکشنبه سیاه، خاطرنشان داشتند: «رئیس یک قوه به استناد اتهام ثابت نشده ای در دادگاه، دو قوه دیگر را متهم کرد که کار بد، نامناسب، تضییع حقوق اساسی مردم و خلاف شرع و اخلاق و خلاف قانون بود.» حال با گذشت کمتر از 5 ماه از آن ماجرا، محمد جعفر بهداد، با فراموشی و بی اعتنایی نسبت به منویات معظم له، دور جدیدی از تهدید به «بگم بگم» های مألوف را کلید زده است. معاون سیاسی دفتر ریاست جمهوری، اخیراً در یادداشتی تحت عنوان «سینه پر اسرار احمدی نژاد»، منتقدان دولت و ریاست متبوعش را تلویحاً به افشاگری و انتقام جویی تهدید نموده و اظهار داشته است: «سینه رئیس جمهور به محل انباشت اطلاعاتی تبدیل شده که به علت ارزش خبری فوقالعاده، چنانچه این سینه گشوده شود، یک سونامی هلاککنندهای علیه تعداد زیادی از رانتخواران سیاسی و اقتصادی به راه خواهد افتاد.» وی در ادامه اینگونه می نویسد: «ناگفتهها در سینه فراخ دکتر احمدینژاد چنان جاگیر شدهاند که گویا هیچ گاه قرار نیست هوای آزاد را تجربه کنند. خبرهایی شنیدنی که به علت برخی ملاحظات- که البته تاریخ مصرف دارد- فعلاً از جنس «ناگفته» باقی مانده است. آگاهان سیاسی به خوبی میدانند بزرگترین محدودیت دکتر احمدینژاد، در شرایطی که گستاخیها علیه او و دولتش به اوج میرسید، آن بود که وی برای حفظ مصالح عالیه نظام باید سکوت میکرد.» سخنان فوق درحالی مطرح می شود که گویی سکوت دو ماهه اخیر و مقطعی رئیس دولت خدمتگزار، در حکم «منت گذاری» ایشان در حق منتقدان و فعالان سیاسی و ایضاً ملت هوشمند ایران تلقی می گردد؛ در صورتی که براساس سوگندنامه مصرّح رییس جمهور در قانون اساسی، خویشتن داری؛ مصلحت اندیشی و فروخوردن برخی ناگفته هایی که افشای آنها بر ضد مصالح ملی منجر خواهد بود، از وظایف مقدماتی واولیه هر رئیس جمهوری من الجمله محمود احمی نژاد محسوب می شود و مراعات آن نه تنها منتی بحساب نمی آید بلکه وجوب التزام بدان انکار ناپذیر خواهد بود. بهداد همچنین در ادامه این یادداشت ادامه می دهد: «سوگوارانه باید گفت بوی عفن تفرعن و انتقام جویی از مواضع سیاسی و فرهنگی بعضی مدعیان اصولگرایی، آنچنان در فضای عمومی کشور پراکنده شد که تا حد زیادی از اعتبار و اقتدار جریان مدعی ارزشها کاسته و آنها را در نزد اکثریت مردم به مجموعهای غیرقابل اعتماد تبدیل کرده است. سرنوشتی که مدعیان اصلاحات نیز سالها پیش بدان دچار شده بودند. چنانچه قبلاً نیز تاکید شد، کانون فتنه با اسم رمز «انحراف»، حزباللهیها را از موضع حامی احمدینژاد، به موضع نفی و تخریب رئیس جمهور کشاند و بدین ترتیب دولت بیدفاع او را آماج انواع دشنامگوییها و سرکوبگریهای سازماندهی شده و هدفمند قرار داد.» در همین ارتباط باید از جناب بهداد این پرسش را داشت که آیا می توان حکم حکومتی رهبری انقلاب در عزل رحیم مشایی از معاونت اول ریاست جمهوری را نیز در راستای تمهیدات و سازماندهی های کانون های فتنه علیه رئیس جمهور بی دفاع ارزیابی نمود؟!!! نکته جالب در این نوشته اما در جایی است که نگارنده در توصیف ریاستش، وی را «شهید تهمت» لقب می دهد و معتقد است: «حال آن که اگر خویشتنداری متعهدانه و سکوت هدفمند رئیس جمهور در قبال ستمهای صورت گرفته نبود، قطعاً تمامیت ارضی و منافع ملی ایران در شرایط مخاطرهآمیزی قرار می گرفت. تاریخ گواهی خواهد داد که محمود احمدینژاد بزرگترین «شهید تهمت» پس از پیروزی انقلاب اسلامی است و خدا کند آن زمان برای جبران ستمگریها علیه وی دیر نشده باشد.»!!! در این رابطه نیز شاید نگارنده سطور مذکور، فرصت سوزی ها و تنش آفرینی های ریاست دولت دهم در جریان ماجراهایی چون "معاونت اولی اسفندیار رحیم مشایی" و "برکناری وزیر اطلاعات" و "انتصابات متهمین حادثه کهریزک" را از یاد برده باشد که ایشان را «خویشتنداری متعهد» می پندارد! از سوی دیگر چگونه می توان شخصی که بی توجه به سوابق و خدمات افراد، مسئولان و شخصیت های بزرگ در نظام اسلامی را متهم می داند و نام ایشان را بی هیچ ملاحظه و تأملی، در رسانه ملی بر زبان می آورد، را «شهید تهمت» لقب داد. بهتر بود که پیش از نگاشتن این دست نوشته های جانبدارانه، نگاهی عادلانه به قضایا داشته باشیم و در تحلیل و واکاوی این گونه موارد، منافع شخصی را بر عدالت و حقانیت و مصالح ملت، مقدم ندانیم. |