روزنامه شرق: امروزه آمار اختلالات رواني هموطنان قابل تامل است تا آنجا كه در اواخر سال 1390، مصطفي معين رييس كرسي يونسكو در آموزش سلامت ايران از شيوع بالای اختلالات رواني در كشورمان خبر داده است هرچند «مجيد ابهري» آسيبشناس اجتماعي چنين آماري را رد كرده است اما اعداد و ارقام و آمارهايي كه روانشناسان و روانپزشكان در اين زمينه ارايه دادهاند به گفتههاي دكتر معين نزديكتر است. تمام متخصصان بر اين اعتقادند كه سلامت رواني مانند سلامت جسمي نياز و خواسته همه انسانهاست و بيش از آنكه امري شخصي باشد مساله اجتماعي است چرا كه فردي كه از سلامت رواني برخوردار نباشد براي جامعه شخصي خطرناك به حساب ميآيد. شادابي، نشاط، لذت بردن از زندگي و هدفمندي از شاخصههاي مهم افرادي است كه داراي شخصيت سالم هستند. در تمامي كشورها سلامت رواني بهعنوان يكي از معيارهاي تعيينكننده سلامت عمومي شناخته شده است. در زمينه معيار و ويژگي افرادي كه از سلامت معمول رواني برخوردارند و اوضاع و احوال جامعه ايران در اين مورد و آمار ارايه شده با دكتر «الميرا عليجاني»،متخصص روانشناس باليني و مشاور مصاحبه كردهايم كه در زير ميخوانيد.
از ديد شما فردي كه از سلامت رواني برخوردار است بايد داراي چه ويژگيها و معيارهايي باشد؟
در يكي از سمينارهايم كه قرار است در خارج از ايران برگزار شود،20 اصل را بهعنوان معيارهاي سلامت رواني برگزيدم كه جهانشمول است و مخصوص به يك كشور يا ايدئولوژي يا قوميت و... نيست كه بهطور خلاصه آنها را شرح ميدهم:
1-توجه به سلامت فيزيكي: فردي كه از سلامت فيزيكي مناسب برخوردار نباشد سلامت روانياش به دلايل مختلف در معرض تهديد قرار دارد.
2- فرد آرمانخواه: منظور افرادي هستند كه يك سيستم باوري دارند و با آگاهي و درك به اين باورها رسيدهاند. اين دسته افراد نظرات مخالف را به راحتي گوش ميدهند. در واقع ميتوان گفت افرادي انتقادپذير هستند.
3- فردي كه به اصول اخلاقي و قانونهاي جامعه پايبند باشد: يعني اينكه بايد و نبايدهايي را كه چه در خانواده و چه در جامعه برقرار است قبول داشته باشد.
4- شخصي كه به حرمت و حيثيت انساني پايبند باشد: منظور اينكه فرد به اين باور برسد كه انسانيت ارزشمند است و هر انساني داراي حق و حقوق و حرمت و ارزش است.
5- فردي كه علم را قبول داشته باشد و موضوعات را از طريق علمي پيگيري كند و از خرافات دوري كند، به اصطلاح ما روانشناسان شخصي كه از سلامت رواني برخوردار است دل به خرافات و اصول غيرعلمي نميدهد.
6- فردي كه به عقل بهعنوان يك اصل توجه دارد: يعني به دنبال يافتن ارتباط بين علت و معلول، كشف قوانين جهان هستي است و به تعادل اعتقاد دارد.
7- شخصي كه از واقعيت فرار نميكند.
8- فردي كه مسووليتپذير است. البته نبايد مسووليت را با وظيفه اشتباه گرفت. مسووليت، حس دروني است كه شما را موظف به انجام كاري ميكند و وظيفه، حس بيروني است كه به وسيله جامعه و ديگران از شما خواسته ميشود.
9- فردي كه از سلامت رواني برخوردار است، داراي هدف است يعني هم مقصد و هم معني و مفهوم كارش مشخص است.
10- شخصي كه براي وقت و زمان خود و ديگران ارزش قايل است.
11- افرادي كه امروزشان با فردايشان مساوي است يا بهتر است اينگونه بگوييم كه كار امروزشان را به فردا محول نميكنند.
12- فرد سالم كسي است كه احتياج به خودكفايي دارد.
13- شخصي كه از سلامت رواني برخوردار است نبايد از لحاظ عاطفي و مالي وابسته باشد، بايد استقلال شخصي خود را به رسميت بشناسد، مستقل فكر كند و تصميم بگيرد و مستقل زندگي كند.
14- شخصي كه اعتماد به نفس مثبتي داشته باشد يعني اينكه به تواناييها و ارزشهاي خود آگاهي داشته باشد از سلامت رواني برخوردار است.
15- شخص سالم بايد به خود و ديگران احترام بگذارد.
16- داشتن اوقات فراغت و داشتن تعادل در زندگي از معيارهاي ديگر سلامت رواني است.
17- شخصي كه از سلامت رواني برخوردار است از يك برنامهريزي دقيق و صحيح در زندگياش پيروي ميكند.
18- شخص سالم از منظر رواني كسي است كه در روابط حساس خود اعم از عاطفي، زناشويي و خانوادگي تعادل برقرار كند.
19- فردي كه از سلامت رواني برخوردار است نبايد خشم، عصبانيت، خودخواهي، كينه، تنفر و افكار منفي را در خود نگه دارد بلكه بايد بتواند آنها را كنترل كند و از بين ببرد.
20- داشتن اطمينان از آغاز زندگي به اطرافيان و جهان پيرامون، آخرين معيار سلامت رواني است.
يعني در اين تعريف شما اگر شخصي يكي، دو مورد از 20 اصل سلامت رواني را نداشته باشد از منظر رواني سالم نيست؟
نبود يكي از موارد فوق بالطبع باعث بههمريختگي در شخص ميشود و احتمال اينكه ساير اصلها را هم از دست بدهد وجود دارد و در نهايت سلامت رواني شخص در معرض تهديد قرار ميگيرد.
شخصي كه از سلامت رواني برخوردار نيست يا اينكه چند مورد از معيارهايي كه شما برشمرديد را ندارد، دچار بيماري روحي است؟
خير، من با برچسب زدن به آدمها موافق نيستم. بهتر است بگوييم كسي كه بيماري روحي دارد مانند استرس يا افسردگي يا... بالطبع نميتواند از سلامت رواني برخوردار باشد.
اوضاع و شرايط اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي تا چه حد بر سلامت رواني اعضاي جامعه تاثيرگذار است؟
بسيار زياد. تمامي شرايطي كه شما برشمرديد تاثير مستقيمي بر سلامت رواني دارد.
طبق نظر شما افراد متاهل از سلامت رواني بيشتر برخوردارند يا افراد مجرد؟
نميتوان در اين زمينه نسخه واحدي پيچيد چرا كه اين مساله بيشتر شخصي است تا عمومي. اگر ازدواج براساس شناخت دوطرفه در قبل از ازدواج و احترام به يكديگر صورت بپذيرد و اينكه ازدواج برابر از همه لحاظ داشته باشند مسلما اين دسته از افراد متاهل كمتر از منظر سلامت رواني دچار مشكل ميشوند اما برعكس اگر ازدواج بر پايه عدم شناخت و آگاهي انجام شود و از منظر تفاوت طبقاتي و تيپ شخصيتي به هم نخورند بالطبع اين دسته از افراد متاهل نسبت به مجردان از سلامت رواني مناسبي برخوردار نيستند. چون برخي از تيپهاي شخصيتي وجود دارد كه سلامت روانيشان متزلزل است.
كداميك از تيپهاي شخصيتي از ديد شما ممكن است از منظر سلامت رواني بيشتر دچار مشكل شوند؟
از ديد من چهار تيپ شخصيتي هستند كه سلامت رواني آنها در معرض خطر هستند:
شخصيتهاي جنگجو: افرادي كه دايما در حال كنترل كردن ديگران و تلاش براي تسلط بر آنها هستند.
شخصيتهاي طلبكار: اين دسته از افراد دايما در اين فكر هستند كه ديگران به آنها بدهكارند.
شخصيتهاي مهرطلب: افرادي كه با درد و رنج به ديگران مهرباني و خوبي ميكنند به دليل آنكه نگران هستند كه ديگران در آينده به آنها بدي كنند يا به آنها لطمه بزنند. اين دسته از افراد از اعتماد به نفس پاييني برخوردارند.
شخصيتهاي بيش از اندازه مهربان
با توجه به اينكه ملاك سلامت رواني در انتخاب همسر بسيار مهم است از چه طريقي ميتوانیم شريك آينده زندگيمان را در اين امر محك بزنيم؟
اگر همسر آينده شما اين 20 اصول را نداشته باشد قطعا از سلامت رواني كامل برخوردار نيست. بهترين روش از ديد من كمك گرفتن از مشاورههاي قبل از ازدواج است.
از جايگاه يك دكتر روانشناس جامعه ايران را از منظر سلامت رواني چگونه ميبينيد؟
سلامت رواني اعضاي جامعه ايران به دليل فقر طبقاتي، فشار اقتصادي، بيكاري، تزلزل شغلي، نبودن هركس در جاي خود (مثلا بسيار ميبينيم كه شغل يك مهندس منشي است)، تفاوتهاي فرهنگي، سردرگمي جوانان بين سنت و مدرنيته، رفتارهاي تهاجمي افراد نسبت به هم، عدم امنيت مالي، شغلي و اجتماعي و حتي وضعيت آب و هواي آلوده از وضعيت مطلوب، فاصله گرفته است.