خبرآنلاین: آمار نشان می دهد که نزاعهای خیابانی در حال افزایش است و این موضوع نگرانی هایی را در میان جامعه شناسان و روان شناسان به وجود آورده است اما مسئله نگران کننده اینجاست که .آمارنشان می دهد که آمار نزاعهای خیابانی عمدی در دوسال پیش نسبت به سالهای قبل افزایش داشته است.
دلایل متعددی برای رشد نزاعها اعلام می شود،در این باره جعفر بای رئیس اداره اجتماعی حوزه پیشگیری و وقوع جرم قوه قضاییه معتقد است که شرایط اجتماعی مختلف مانند بیکاری، نبود شادی و نشاط، تورم، گرانی، خبرهای نگرانکننده و برخوردهای نامناسب در خیابان باعث میشود آمار خشونت و نزاعهای خیابانی بالا برود.
وی در خبر به نقش پیشگیری اشاره می کند ومی گوید: دستگاههای متولی پیشگیری اجتماعی به نظر میرسد برنامه و هدفی برای قانونمند شدن ندارند. هر کسی دارد کار خودش را میکند درصورتی که این کار مستلزم برنامه جامع و فرادستی است.
مطابق آمار 11 ماهه این سازمان تا پایان بهمن ماه سال گذشته، 567 هزار و 315 پرونده نزاع به پزشکی قانونی ارجاع شده است. جامعه شناسان و کارشناسان هم هشدار داده اند که افزایش نزاع های خایابانی می تواند خطرناک باشد.شما تصور می کنید دلیل این افزایش چه می تواند باشد؟
بررسی ما در قوه قضاییه نشان می دهد که آمار نزاعهای خیابانی عمدی در دوسال پیش نسبت به سالهای قبل افزایش داشته است.قبلا این نسبت 30 به 70 بود اما از دو سال پیش درصد نزاع خیابانی عمد به غیر عمد 70 به 30 شده است.متاسفانه در جامعه امروزی خانواده با مشکلات فراوانی مواجه است که همین سبب می شود تا آسیبهای فراوانی هم ببیند.وقتی خانواده بهعنوان اولین نهاد اجتماعی در معرض مشکلات اقتصادی، گرفتاریهای شغلی، مسکن و... باشد مشکلات اجتماعی بروز پیدا میکند. نقص در فرایند جامعهپذیری باعث ایجاد نابهنجاریها و کج رفتاریها میشود.هرگونه اختلال در نهادهای خانواده، مدرسه، دانشگاه، پادگان، رسانه و... خود را در قالب رفتارهای مجرمانه نشان خواهد داد. من معتقدم کسی را که خانواده ادب نکند جامعه او را ادب خواهد کرد. هر گونه خلأ و کاستی در فرایند جامعهپذیری جامعه را از داشتن یک شهروند متعادل محروم خواهد کرد.اموزش مهارتهای زندگی در اموزش و پرورش هم بسیار موثر هستند.
شما اشاره کردید که از دو سال پیش این نزاعها بیشتر شده دلیل آن چیست؟
شرایط اجتماعی مختلف مانند بیکاری، نبود شادی و نشاط، تورم، گرانی، خبرهای نگرانکننده و برخوردهای نامناسب در خیابان باعث میشود آمار خشونت و نزاعهای خیابانی بالا برود.
غیر از آموزش مهارتهای زندگی چه راهحلهای دیگری وجود دارد؟ یعنی در حوزه نظارت و کنترل رسمی چه کاری باید انجام شود؟
اگر بخواهیم مشکلات به صورت اصولی و برای طولانیمدت حل شوند، باید روند اقتصادی به ثبات برسد زیرا تا زمانی که مردم احساس امنیت نکنند، قیمتها ثانیهای در حال تغییر و بیکاری زیاد باشد، این فضا وجود دارد بهخصوص اگر برخورد قهرآمیز هم در کنار همه این مشکلات وجود داشته باشد. تاکید میکنم برخورد قهرآمیز و تنگ کردن فضا جز ملتهبتر کردن شرایط، کاری نمیتواند انجام بدهد. به غیر از اینها میتوان فضای اجتماعی را با محصولات فرهنگی تلطیف کرد، تولید شادی های دستهجمعی هم میتواند تاحدی این فشارهای روانی را کم کند.
بهنظر میرسد که ریشه بسیاری از درگیریها و نزاعهای بین افراد که امروزه متاسفانه در کشور زیاد مشاهده میشود، این است که ظاهرا نسبت به مقوله سلامت روان بیتفاوت هستیم و توجه به این امر هم از سوی مردم و هم از سوی سیاستگذاران مورد غفلت قرار گرفته است. نظر جنابعالی دراینباره چیست؟
بله. همینطور است. وقتی فرد نتواند ارتباط موثری با خود و جامعه برقرار کند، درگیریها و نزاعها در کشور افزایش مییابد چرا که کوچکترین واکنش ممکن، باعث انواع عکسالعملها میشود. بنابراین به اعتقاد من، بین افزایش انواع نزاعهای خیابانی با اختلالات روانی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد.
طبق آماری که پزشکی قانونی اعلام کرده نزاع در استان های بوشهر، خوزستان، سیستان و بلوچستان، قم، کرمان، کهگیلویه و بویراحمد و مرکزی با افزایش روبرو بوده است.آیا این می تواند به فرهنگ هم مربوط باشد؟
صدردصد. در استانهای جنوبی هنوز ما شاهد دعوای قبیله ای و قتلهای ناموسی هستیم.
در گذشته وقتی درگیریای بین دو نفر اتفاق میافتاد، مردم خودشان را مسوول میدیدند و برای حل و فصل درگیری و... اقدام میکردند اما الان به نوعی جامعه ما دچار بیتفاوتی شده، نمونهاش قضیه میدان کاج بود و مردمی که شاهد این ماجرا بودند. علت این بیتفاوتی چیست؟
دلایل بسیار زیادی دارد اما یکی از عوامل تنهایی در انبوه است. یعنی در عین اینکه انبوهی از آدمها حضور دارند فرد خودش را تنها احساس میکند. ما در جامعهای زندگی میکنیم که احساس ناکامی اجتماعی شدیدی در آن وجود دارد. از طرفی فضای بسیار رقابتی در همه زمینهها دیده میشود، فرصت مناسب رشد و ترقی برای جوانان وجود ندارد و افراد احساس تبعیض و محرومیت میکنند. این عوامل را که با هم جمع کنید، خیلی دور از انتظار به نظر نمیرسد که خیابان به فضای جرم و بروز ناکامیهای اجتماعی تبدیل شود.
متاسفانه برخی هم معتقدند که ضعف قانونی هم وجود دارد.مثلا در همین حادثه میدان کاج سربازی آنجا ایستاده بود اما به دلیل شرایط قانونی نتوانست کاری کند و اخیرا هم تبرئه شد.شما در قوه قضاییه برای این موضوع برنامه ای ندارید؟
ببینید آستانه تحمل افراد پایین است.برخی انتظار دارند که پرونده سریع در دادگاهها رسیدگی شود، درحالیکه یک پرونده باید روند قانونی را طی کند و نمی توان انتظار داشت که به سرعت نتیجه گرفت و برای همین افراد خودشان دست به کار می شوند. کاهش آستانه تحمل در افراد به خصوص جوانان، ارتباط مستقیمی با وقوع درگیری دارد. کاهش آستانه تحمل باعث شده بعضیها در برابر هر موضوعی سریع واکنش نشان دهند بنابراین باید در این زمینه اقدامهای موثری انجام شود. جوانان باید بتوانند در زمان بروز مشکلات قدرت تصمیمگیری صحیح داشته باشند و این توانایی را در خود تقویت کنند و در برابر هر موضوع کوچکی واکنش منفی نشان ندهند.
برخی از روان شناسان افزایش نزاعهای خیابانی را در اعدامهایی که در ملا عام انجام می شود هم می دانند و معتقدند که این امر سبب می شود تا پرخاشگری در جامعه افزایش یابد؟
اعدام در ملأعام حکم قاضی بوده و لازمالاجراست و قطعاً مطمئن باشید که قاضی تمام جوانب و حتی جو جامعه را سنجیده و این حکم را صادر کرده است. دو نگاه در بحث اعدام وجود دارد یکی این که اعدام به عنوان یک ابزار برای تنبیه مجرمان و بیدارکردن دیگران است و ابزاری برای پیشگیری از رشد جرم و جنایت در جامعه است و دیگر این که به مردم بفهمانیم اگر کسی شما را مورد ستم قرار داد آن فرد به مجازات اعمالش رسید و میتوانند احساس امنیت کنند.
فعالیتهای شما در مرکز پیشگیری متمرکز است.شما برای پیشگیری و کنترل آسیبها به ویژه نزاع چه برنامه هایی دارید؟
پیشگیری اجتماعی را میتوان از چندین منظر تقسیمبندی کرد. اگر بخواهیم پیشگیری اجتماعی را از نظر زمان اجرای وقوع جرم نگاه کنیم میتوان به اقدامات اولیه پیش از وقوع، حین وقوع و پس از وقوع جرم تقسیمبندی کرد. در اقدام پیشین تلاش بر این است که فرایند تربیت کودک به کاملترین و منطقیترین شکل صورت بگیرد.
اما از مهمترین ویژگیهایی که هر برنامه و اقدام پیشگیرانه در برابر جرم باید داشته باشد مداومت و استمرار در اجرای برنامه است. اگر برنامههای پیشگیری را در یک مقطع کوتاهی از زمان اجرا و بعد رها شوم، جامعه دچار بلاو بحران خواهد شد. پسامد فراموشی و یا تعطیلی پیشگیری اجتماعی بحرانهای اجتماعی است. رفتار پیشگیرانه بایستی رویکرد علمی و تخصصی داشته باشد. همانطور که برای درمان هر بیماری، پزشک متخصص باید نظر بدهد. برای درمان مشکلات جامعه نیز باید افراد متخصص اظهار نظر کنند.
برنامههای پیشگیرانه از آسیب باید فرایندمحور باشد. به این معنا که باید سلسله مراتب جامعهپذیری از خانه تا جامعه صورت بگیرد و از نتیجهگیری محض خودداری شود. یعنی نتیجه به اندازه خود فرایند پیشگیری مهم نیست. اگر فرایند درست و دقیق رخ بدهد پیشگیری جواب خواهد داد. به نظر من برنامههای پیشگیری باید پژوهشمدار باشد. نباید مسئولان بدون بررسی لازم و کافی اقدام به برنامهریزی کنند.
کلان نگری خصوصیت دیگری است که برنامههای پیشگیری اجتماعی باید داشته باشد. نمیتوان با کارهای مقطعی و سطحی انتظار داشت که برای پیشگیری اجتماعی کاری کرد. جزیرهای اندیشیدن و عمل کردن فایدهای ندارد. برای پیشگیری باید تمام دستگاههای دستاندرکار همکاری کنند. این مفهوم بین سازمانی است که باید با صبوری و صرف زمان به آن دست یافت.
همچنین تامین بودجه در این حوزه را نباید هزینه تلقی کرد بلکه هر چه در راه پیشگیری هزینه شود سرمایهگذاری است. آموزش مسائل بهداشتی، مهارتهای زندگی، تجهیز باشگاههای ورزشی و... همه نوعی سرمایهگذاری است. همانطور که هر چه بهداشت جامعه ارتقاء پیدا بکند افراد آن جامعه سالمتر خواهند بود در حوزه پیشگیری اجتماعی نیز چنین خواهد بود؛ افراد کمتر به بزهکاری میاندیشند.
همانطور که خودتان هم اشاره کردید آمارهایی که از آسیبهای اجتماعی در ایران ارائه میشود نسبت به سال قبل و سالهای قبلتر روند روبهرشدی دارد به همان میزان برنامههای پیشگیرانه که از سوی سازمانهای مختلف ارائه میشود بیشتر و بیشتر میشود اما ظاهرا زور عوامل ایجاد آسیب به برنامههای کهنه و دور از خلاقیت نهادها میچربد؟
دستگاههای متولی پیشگیری اجتماعی به نظر میرسد برنامه و هدفی برای قانونمند شدن ندارند. هر کسی دارد کار خودش را میکند درصورتی که این کار مستلزم برنامه جامع و فرادستی است. باید یاد بگیریم چطور میتوان کار گروهی کرد. برای پیشگیری اجتماعی نیز نیروهایی لازم است که بتوانند به صورت چندنهادی با هم کار کنند و همدلی و هماهنگی داشته باشند. در کار پیشگیری اجتماعی باید طوری برنامهریزی کرد که موضوع پیشگیری دغدغه همگان شود و از مردم و مسئولان بخواهند که برای آن همکاری کند. مدیریت در پیشگیری اجتماعی باید ثبات داشته باشد این موضوع را نباید با رکود سازمانی اشتباه گرفت. در این کار بایستی خطوط قرمز را حذف کرد. پیشگیری تعارفبردار نیست و باید در اجرای آن قاطعیت داشت.بدون شک دستگاه قضایی یا نیروی انتظامی به تنهایی نمیتوانند رسالت سنگین پیشگیری از ناهنجاریهای اجتماعی را انجام دهند.
اما مطابق بند5 اصل156 قانون اساسی و بند سوم از سیاستهای ابلاغی مقاممعظمرهبری، مدیریت پیشگیری از وقوع جرم به عهده قوهقضاییه است ؟
بله اما چنانچه نهادهای تربیتی مانند خانواده، رسالت واقعی خویش را به خوبی انجام دهند و پس از آنها نهادهای آموزشی مانند، مدرسه، دانشگاه و رسانهها نیز فرایند تربیت و آموزش فرزندان این مرز و بوم را دقیق و کامل و بدون نقص ادامه دهند یقینا جامعهای مطلوب خواهیم داشت که وقوع جرم در آن به ندرت و قابل کنترل خواهد بود.چنانچه مجموعه نهادهای تربیتی، فعالیتهای خویش را به شایستگی انجام دهند دیگر وقوع جرمی محتمل نخواهد بود تا نهادهای پیشگیریکننده به طرح برنامهها و فعالیتهای بازدارندگی بپردازند. اما بیبرنامگی و ناهماهنگی و کمکاری و سوءمدیریت و... در هر یک از دستگاههای متعهد به تربیت نسلی باعث بروز ناامنی یا جرائم اجتماعی خواهد شد که در چنین حالتی متقابلا نهادهای دیگری ملزم به امر مصونیتسازی جامعه و تامین امنیت اجتماعی برای شهروندان هستند.
به نظر من وظیفه پیشگیری از وقوع جرم یک امر گسترده ملی است و باید با مشارکت همه نهادهای دستاندرکار انجام پذیرد. این کار نیازمند هماهنگی و اعمال مدیریت واحد است و برای ایجاد همدلی و همکاری بین نهادهای مرتبط با پیشگیری، مشکلاتی پیشرو است.