سربریده اهواز؛ بازمانده جنگ: ما را به مقام آدمیت رساندند!
رحیم قمیشی از بازماندگان جنگ ایران و عراق در یادداشتی نوشت: در شهر اهواز اتفاق بسیار بدی افتاد. آنقدر بد که بازگو کردنش هم دل سنگ میخواهد.
مردی در خیابان راه میرود، در یک دستش چاقویی خونین است و در دست دیگرش سر یک انسان، یک دختر ۱۷ ساله...
همسرش! و مردم نگاه میکنند. کسی جرأت نمیکند جلو برود، و طبق معمول موبایلها که فیلم میگیرند تا به همه دنیا بگوییم؛
"ما چقدر مردمی وحشی شدهایم!"
شدهایم...
هیچکس حق ندارد بگوید نشدهایم.
نه چون تمام دیشب نخوابیدم که آن کلیپ را ناخواسته دیدم.
نه چون دهه فجر است و ۴۳ سال از آن همه شعارهای زیبای مسخرهمان میگذرد.
نه چون در آغاز ماه رجب قرار گرفتیم و همه به هم تبریک میگوییم ماه خدا رسید.
{........}
دختر ۱۷ ساله به ازدواج پسر عمویش در میآید. لابد ناراضی است، لابد هنوز آرزوهای کودکیاش برآورده نشده، لابد هنوز اسباببازیهایش را جمع نکرده، لابد هنوز خوابهای نوجوانیاش تعبیر نشده، لابد هنوز دوستان مجردش را میبیند که میگردند... میگویند و میخندند.
مسافرتی میرود، اصلا فرار میکند...
برمیگردد.
همسرش با کمک برادرش سلاخیاش میکنند!
و میآیند در شهر دور افتخار میزنند؛
ببینید، اینجا ایران است، ما فرزندان انقلابیم، ما را به مقام آدمیت رساندند!!
به همین هم راضی نباشید...
وقتی جورج فلوید را پلیس آمریکا در خیابان کشت، چند روز بعد متهمی در مشهد حین دستگیری جان باخت.
به دوست حزباللهیام گفتم فرق فلوید با آن معتاد بینوای مشهدی چه بود، چرا اسمی از او نمیآورید...
جواب بسیار قانع کنندهای داد؛
گفت آنجا، یعنی آمریکا کشور ناحق است، ظلم کوچکشان را باید بزرگ و منتشر کنیم!
اینجا ما کشور برحقیم، نباید ظلمها یا اشتباهات را بزرگ کنیم...
اینجا ظلم یک استثناست!
آنجا باید بگوییم یک قاعده است.
چون آنها ناحقند!
آقایان! ما کشور برحقیم.
آقایان! ما کشور انقلابی و اسلامی هستیم.
ما کشوری تحت زعامت روحانیون هستیم.
ما اصلا اتفاقات کوچک را نمیخواهیم بزرگ کنیم.
اگر این اتفاق در اسرائیل میافتاد چه کار میکردید؟!
اگر در آمریکا بود چه میگفتید؟
آنها وحشی بودند، نه!
حالا ما چه هستیم؟
داعش چه از ما کم دارد...
نگویید یک اتفاق بوده. در حکومت حق هم، اتفاقات بد میافتد.
نگویید این یک استثناست، یک دیوانه بوده...
چرا دختر نوجوان و زیر سن قانونی باید اجازه ازدواج داشته باشد؟
چرا آنقدر قتل خانوادگی باید عادی جلوه کند که شبه مردی، سر زنش را جرئت کند در شهر بچرخاند؟
چرا این مردم را نتوانستیم با الفبای زندگی شرافتمندانه آشنا کنیم؟
مگر اینها در دبستان، در دبیرستان دانشآموزان ما نبودند. مگر صدا و سیما دست ما نبود. مگر دادگاهها دست ما نبود. مگر فرماندهی در دست ما نبود، ولایت در دست ما نبود...
ما چه تحویل جهان دادیم!
عشق را یادشان دادیم؟
دوست داشتن را به آنها آموختیم؟
یادشان دادیم انسانیت چیست...
لطفآ هیچ مقامی استعفا ندهد
هیچ امام جمعهای گریه نکند
هیچ عالِمی ناراحت نشود
هیچ استاد دانشگاهی نگوید کم کاری کرده
هیچ معلمی نگوید من کم گذاشتم...
هیچ صدا و سیمایی
هیچ رسانهای نگوید من هم مقصر بودهام!
هیچ مردمی نگویند ما هم در اینجنایات سهم داریم...
ما کشور برحقی هستیم.
چه اهمیتی دارد مردم به جان هم بیفتند
خانوادهها ازذهم بپاشند
در طلاق، در اعتیاد، در خشونت، در بیقانونی، در فساد، در اختلاس، در قتلهای فجیع، مقام جهانی داشته باشیم!
اینها از بر حق بودن ما که کم نمیکند.
ما منجی عالمیم!
ما قرار است دنیا را نجات دهیم...
ای علمای اعلام، لطفا از خواب بیدار شوید.
ای آنها که دستتان میرسد، صدایتان میرسد.
ای آنها که مقرب خدایید، دنیا را تحلیل میکنید.
کاری کنید!
به داد این مردم برسید...
به داد این کشور برسید...
قبل از اینکه کار از کار بگذرد!
قبل از اینکه داعش در برابر جنایات ما زانو بزند
فقر، بیاخلاقی، جنایت، خیانت، دزدی از حد گذشته.
لطفا به داد این مردم برسید...