بهارنیوز: رسول جعفریان (تاریخپژوه) در یادداشتی نوشت: در جریان بحث هایی که درباره برگزاری همایش تصوف مطرح شد، همان آغاز، اشاره کردم که برگزاری این قبیل همایش ها، به نوعی بازگشت به تجربههای تاریخی صفوی در تقویت منازعات مذهبی در جامعه به نفع یک گرایش است که گروه مرجع فکری در جامعه، در آن زمان، آن را درست می داند.
این مهم است که بدانیم، جامعه ایرانی، جامعه ای که فرهنگ آن ترکیبی از دین و عقل ایرانی است، در دوره صفوی، روی ریل تازه ای افتاد. این ریل، کشور را از عقل گرایی یونانی و نگاه ترکیبی مذکور، به سمت دین گرایی با گرایش مذهبی تشیع، و به تدریج، نوعی افراط و تعصب و تمرکز در این زمینه پیش برد. ما در دهه های آخر صفوی، جامعه ای با برداشت خاص دینی و مذهبی داریم که حساسیت های آن، بر اساس نگره های خاصی است که عالمان دینی به عنوان مهم ترین مراجع فکری شناخته می شوند. برای آنها، که مرجعیت اصلی فکری در جامعه را دارند، نوعی دین گرایی اهمیت دارد که همه چیز بر محور آن است.
بارها اشاره کرده ام که این دوره، تلاش می شد تا طب و نجوم و فنون دیگر دینی، یعنی متکی به روایات شود. بحار مجلسی نتیجه و محصول این نگرش بود. این باور گروه مرجع بود. طبعا باید با هر آنچه در این بینش، مقابل دین قرار می گرفت، ایستاد. همه آنچه این عنوان را می یافت، به عنوان انحراف شناخته می شد و تبعیت از آنها، حکم رفتن به راهی جز صراط مستقیم داشت.
در آنجا و در آن دوره، پیروی از علم به صورت شفاف و مستقل اهمیت نداشت، از نظر عملی و رفتاری هم همین طور. آنچه اهمیت داشت، تفکری بود که این عالمان، به عنوان دین و مذهب درست می شناختند. در رفتارها هم همین طور. مهم ترین و حساس ترین مسائل، همین امور مذهبی بود. شعائر دینی نقش مهمی داشت. زیارت و عتبات و حج نهایت اهمیت را داشت. بحث سوگواری و اموری که در امتداد آن بود نهایت اهمیت را داشت و تمام حواسها روی آن متمرکز بود. به وقف نگاه کنید و موارد آن را بنگرید. حتی اگر پای وقف کتاب در میان است، عمدتا کتابهای مذهبی است.
در کنار اینها، تکاپوی درسی مستقل، در ریاضیات و نجوم و داروشناسی و غیره، سست بود. این بینش به صورت جدی وجود داشت. در نتیجه در دوره صفوی، هیچ توجهی به غرب که دست کم دویست سال بود تغییر را آغاز کرده بود، نمی شد. کسی زبان فرنگی نمی دانست. هیچ کس به غرب نمی رفت و این در حالی بود که محصولات زیادی از غرب وارد ایران می شد. ما به خاطر همین نگرش تا اواسط دوره قاجاری همین وضع را داشتیم.
این که امروز ما صفویه را تکرار می کنیم، معنایش همین است. اساس تفکر و تصمیم گیری و رفتار و امور دیگر در سمت و سوی دینی و مذهبی به سبکی است که رسمیت دارد. من در مقامی نیستم که قضاوت کنم این تفکر و رویکرد دینی ـ مذهبی در این حد درست است یا خیر، اما این را می توانم بگویم که بی توجهی ما به علم، ریشه در نوعی نگرش دارد که شاید در اینجا بتوان ریشه آن را یافت.
بیش از هر چیز این نگرش اهمیت دارد. تفسیر پدیده های جاری، تفسیر عالم و آدم، جهانشناسی، تغییر و دگرگونی، شاخص های زندگی خوب، نقش علم در زندگی بهتر و ثروت بیشتر، و بسیاری از اموری از این دست، محصول نوع نگرش ماست که به نظر می رسد، نگرشی دنیایی و در این زمینه برانگیزاننده نیست. آدمی که تعلق به این دنیا ندارد، نمی تواند برای دنیای خود کاری انجام بدهد. مسلما، می توان توافقی میان دنیا و آخرت ایجاد کرد، اما خیلی مهم است که این نگرش بتواند روی تحرک دنیوی تأثیر بگذارد. ما دایما باید مراقب باشیم یک طرف غش نکنیم.
میراث پلید مواردی از چالشهای مذهبی بین شیعه وسنی وخرافات وچرندیات دوران صفوی تا دهه های 30 و40شمسی وبطور قطع دهه های پیشتر هنوز هم باقی بود نگارنده بخوبی بیاد میاورم که در دوران بین کودکی ونوجوانی همسایگان واطرافیان آدمکهائی با پارچه درست میکردند وبعنوان عید عمرکشون آنها را آتش میزدند وشعار عمر عمرو هو هو سگ پدرو هو هوسرنیدادند ما هم به تقلید از بزرگنرها توی این حماقتهای ذهنی وارد میشدیم زحمات بسیاری کشیده شد تا این نوع مراسمات احمقانه از میان مردم برداشته شد و باورهای دینی محترم شمرده شدند شوربختانه با ظهور نظام پلید اسلامی باردیگر خمینی پلید تلاش نمود تا چنین تفکرات شومی را زنده نماید وجهالت رابر جامعه حاکم نماید
پس از فروپاشی ساسانیان و آمدن داعشِ شیعه به ایران و کشتارِ ایرانیان و سپس با ترسانیدنِ به مرگ٬ مردم را وادار به پذیرشِ آیین اسلام کردند که پس از سه دودمان همگی اندیشه میکنند که مسلمان زاده هستند اگر امروز هم کسی پیدا شود و بخواهند با همین روش مردم را مسیحی کند٬ پس از سه دودمان٬ خود را مسیحی زاده خواهند پنداشت در اینجا نباید یک چیزی را از چشم انداخت و آن اینکه پس از مسلمان شدنِ ایرانیان٬ داعشان دیگر دست به کشتارِ مردم نزدند و اگر باز هم کشتار می کردند٬ آیینِ داعش برای همیشه ناپدید می شد کاری که میبایست در چرخهٔ صفویان به پایان می رسید٬ امروز به پایان خواهد رسید و آنانی که میخواهند در نادانی بمانند٬ کسی جلویِ آنان را نخواهد گرفت و پروانهٔ پلیدی را به آنان نخواهند داد تا روزیکه آمارِ اینان آرام آرام به 0 برسد
پلنگ ایران زمین دقیقا با شما همنظرم همه چی به مرور زمان تلقین شده است دوست عزیز