آدرس پست الکترونيک [email protected]









شنبه، 24 فروردین ماه 1392 = 13-04 2013

شوق اصولگرایان به نامزدی و میل دولت به ماندگاری

اصولگرایان برای رسیدن به خط پایان انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم باید ابتدا از مانع «خود» عبور کنند؛ از «خود»‌های متکثری که هر روز به جمع نامزدهای اصولگرا اضافه می‌شوند و از «خود»ی که «دیگری»‌تر از هر رقیبی ایستاده. برای اصولگرایان «خود» مانعی است که هر روز بلند‌تر می‌شود و در قامت دو چالش پیش‌روی‌شان در انتخابات ریاست‌جمهوری خودنمایی می‌کند.

آخرین نیوز: اصولگرایان برای رسیدن به خط پایان انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم باید ابتدا از مانع «خود» عبور کنند؛ از «خود»‌های متکثری که هر روز به جمع نامزدهای اصولگرا اضافه می‌شوند و از «خود»ی که «دیگری»‌تر از هر رقیبی ایستاده. برای اصولگرایان «خود» مانعی است که هر روز بلند‌تر می‌شود و در قامت دو چالش پیش‌روی‌شان در انتخابات ریاست‌جمهوری خودنمایی می‌کند. چالش نخست، تکثیر روزانه نامزدهای اصولگرا است.

چالش دوم، تلاش ویژه انتخاباتی دولتی سابقا اصولگرا که در میدان مسابقه بعید است از سر کشیدن جام‌های نیروزا و استفاده از فرصت‌های «دولت داد» دریغ کند. پریدن، دور زدن، فرو ریختن و شکستن «خود» کار ساده‌ای نیست. حالا گیرم اصولگرایان تلخی سیب دولتی را به جان خریده‌اند که روز و روزگاری خود سنگ دفاعش را به سینه زدند. گیرم به شوری آشی خرده گرفتند که خود از ملاحتش قصه‌ها گفته‌اند، با رفقای گرمابه و گلستانی که هر روز به جمع رقبا اضافه می‌شوند چه کنند.

نامزدی اصولگرایان برای انتخابات ریاست‌جمهوری از حساب سرانگشتی گذشته است. صبح هنوز آفتاب سر نزده که سیاستمدار اصولگرایی پاشنه کفشش را هم می‌کشد و با حضور در این خبرگزاری و آن جمع رسما از اضافه شدنش به جمع متکثر نامزدهای اصولگرا خبر می‌دهد. چه کنیم، چه کنیم ریش‌سپیدان هم فایده‌ای ندارد؛ آیه «متحد باشید تا رستگار شوید» به گوش کسی خوش نمی‌آید.

چالش تعدد نامزدهای اصولگرا البته موضوع تازه‌ای نیست. هنوز پاییز تمام نشده بود که شمارش سرانگشتی آن‌ها نشان داد که باید برای این چالش چاره‌ای اندیشیده شود. گرچه برخی گزینه‌های جدی‌تر و اسم و رسم‌دارتری که از چند سال پیش برای حضور در این میدان دورخیز کرده بودند با هم ائتلاف کردند اما تحرکات بسیاری دیگر از سیاستمداران این جریان که از سخنرانی‌ها و اظهارنظرهای تند و تیز به سفرهای استانی رسیدند، نشان می‌داد که موضوع حاد‌تر از آن است که با یک جمع و تفریق ساده حل شود. از این رو با این‌که بسیاری از این نامزدی‌های بالقوه، گمانه‌زنی‌هایی نامطمئن به نظر می‌رسیدند راهکارهای متعددی برای مواجهه با فعلیت یافتن این تعدد ارائه شد تا مگر سببی باشد برای یک کاسه شدن سبد آرای جریان اصولگرایی و قوت قلب یافتن در رقابت.

یکی پیشنهاد داد کنکور برگزار شود و 400 کارشناس و سیاست‌مدار با صلاحیت نامزد‌ها را بسنجند و آن‌ها را از غربال نظر کارشناسی خود بگذرانند. اما کجا پیدا می‌شد جمع چندصد‌نفره‌ای که خواستاران کرسی ریاست‌جمهوری بر نظر احتمالا ناموافقشان گردن بگذارند. این بود که بزرگ دیگری از جمع روحانیون پیشنهاد ذائقه‌پسندتری داد. پیشنهاد داد آن‌ها که اعلام نامزدی می‌کنند به نفع کاندیدای واحد کناره‌گیری کنند؛ اما با این وعده که فداکاری‌شان بی‌مزد باقی نماند و وقت تشکیل دولت در تشکیل آن مشارکت کنند.

راه‌حل دیگر هم ائتلاف بود؛ راه‌حلی که کلونی‌های چندنفره‌ای از نامزد‌های اصولگرا را در کنار هم قرار می‌داد و قرار بود از حاصل جمع و تفریقشان یک نامزد برای انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم و رقابت با جریان‌های رقیب، بیرون بیاید.

زمان گذشت، سال جدید رسید و فاصله با انتخابات کم و کمتر شد. اما نه کسی روی گشاده‌ای به آن پیشنهاد‌ها نشان داد و نه سازوکار ائتلافی کاندیداها خروجی واحدی داشت. تنها هر روز اعلام کاندیداتوری رسمی نامزدی تازه بر دل‌نگرانی اصولگرایان و پیچیدگی چالش تعددشان افزود؛ تعدادی که بخشی از آن در قالب این ائتلاف و آن جبهه تبلور یافت.

ائتلاف دو + یک

ائتلاف سه سیاستمدار شناخته‌شده اصولگرا یعنی غلامعلی حدادعادل، محمدباقر قالیباف و علی‌اکبر ولایتی، اولین کلونی انتخاباتی بود که تشکیل شد؛ جمعی که نه‌تنها هنوز نتیجه مشخصی از درون آن بیرون نیامده بلکه اعضای آن در سخنان خود اعلام می‌کنند آغوش گشاده برای اضافه شدن کاندیداهایی دارند که مشخص شود حداقل رای را دارند؛ ائتلافی که مسلما برای کاندیدای دارای حداقل رای راهی جز کناره‌گیری باقی نخواهد گذاشت و اگر اتفاق بیفتد دست‌کم روی نام چند رقیب خط خواهد کشید.

اما این پیشنهادی است که تاکنون کسی به آن لبیک نگفته است. حساب عددی 2+1 یا به باور بعضی 2-1 هم آن‌قدر بی‌پاسخ مانده که آن‌ها ترجیح دادند برای به فراموشی سپردن این حساب و کتاب نامی متفاوت برای خود انتخاب کنند و نام «ائتلاف پیشرفت» بر خود بگذارند. با این همه نگاه اصولگرایان به این ائتلاف چندان خوشبینانه نیست. خاصه باور آن‌ها که بیرون این گود ایستاده‌اند آن است که ائتلاف 2+1 نه تنها به نتیجه نمی‌رسد که پایدار هم نمی‌ماند؛ نگاه واقع‌بینانه به جمع اعدادی که هر یک منفردا با تمام توان برای خواست قرار گرفتن در سمت ریاست‌جمهوری تلاش می‌کنند. ائتلاف 2+1 سازوکاری که برای رقابت نکردن صاحب‌نامان اصولگرا با هم طراحی شده بود در خوشبینانه‌ترین حالت ممکن است یک نفر را از میدان رقابت کنار بگذارد. با این حساب دست‌کم دو موتلف چندماهه باید تن به رقابت انتخاباتی نفس‌گیر با «خود» و «دیگران» بسپارند.

ائتلاف 5نفره

ائتلاف 5نفره اصولگرایان دومین ائتلاف قابل توجهی است که در جمع اصولگرایان رخ داده است. محمدرضا باهنر، یحیی آل‌اسحاق، منوچهر متکی، مصطفی پورمحمدی و محمدحسن ابوترابی‌فرد پنج اصولگرایی هستند که در یک ائتلاف قرار گرفته‌اند تا شاید از جمعشان حریف قدری بیرون بیاید؛ ائتلافی که اگرچه اغلب اعضایش مدت‌ها است با حضور خود در جمع‌های مختلف سبب گمانه‌زنی درباره بالقوه بودن نامزدیشان شوند از اعلام موجودیتش بیش از دو هفته نمی‌گذرد. از این پنج نفر یک نفر کاندیدای مورد حمایت حزبی چون حزب موتلفه اسلامی هم هست. اعلام نامزدی یکی از اعضا هم که به تازگی اعلام شده آن‌قدر غیرمنتظره بود که برخی در توضیح آن شایع کردند او برای عزم حضور کردن در انتخابات ریاست‌جمهوری خواب دیده است. دو به‌علاوه یکی‌ها هم که البته رییس‌جمهوری شدن یکی از خودشان را محرز می‌دانند به اعضا ائتلاف پنج‌نفره پیشنهاد داده‌اند در صورت تمایل به جمع آن‌ها بپیوندند. اما پنج‌نفره‌ای‌ها که حتما فکر می‌کنند هرچه باشد عدد پنج از سه بزرگ‌تر است روی خودشان نام «ائتلاف اکثریت اصولگرایان» گذاشته‌اند.

کاندیداهای جبهه پایداری

جبهه پایداری به حمایت معنوی آیت‌الله مصباح‌یزدی یکی از گروه‌های سیاسی است که به قضاوت فهرست بلندبالایی از نامزد‌ها نشسته است. آن‌ها می‌گویند می‌خواهند «اصلح» را بیابند و به مردم معرفی کنند. اما اصلح در این جبهه نه از میان همه کاندیدا‌ها که از میان کاندیداهایی جست‌وجو می‌شود که اغلب زمانی از حواریون دولت به شمار می‌آمدند؛ همراهانی که هر یک به دلیلی از سمت‌های خود در دولت کنار گذاشته شدند و با این حال نفس سابقه کاری‌شان در نظر اول این شائبه را ایجاد کرد که جبهه پایداری می‌خواهد در نقش میاندار جریان دولت و دیگر اصولگرایان ظاهر شود؛ تصمیمی که هرچه تاکید دولت بر نامزدهای خاص خود بیشتر شد کم‌رنگ‌تر جلوه کرد. اما به هر حال خواست جبهه پایداری هرچه بود و هرچه باشد مسلم این است که این جبهه کاندیدا یا کاندیداهای خاص خود را دارد. کاندیدایی که با اصولگرایان دیگر رقابت خواهد کرد، یک یا چند نفر از جمع افرادی چون لنکرانی، جلیلی و پرویز فتاح و... انتخاب خواهند شد.

کاندیداهای جبهه ایستادگی

جبهه ایستادگی هم صف‌بندی دیگر اصولگرایان است؛ جبهه سیاسی‌ای که یکی از پایه‌گذارانش خود پایه ثابت ادوار مختلف انتخابات ریاست‌جمهوری است و امسال هم دورخیز بلندی برای شرکت در انتخابات انجام داده است. آن‌قدر که حاضر نشده است با اضافه شدن در ائتلاف 2+1 خود را در مظان کناره‌گیری و صرف نظر از شرکت در انتخابات قرار دهد و به نفع کسی دیگر کناره بگیرد. با این حال محسن رضایی تنها نامزد مورد حمایت جبهه پایداری نیست. چه رییس ستاد انتخاباتی آن اعلام کرده است که این جبهه دست‌کم سه کاندیدا برای انتخابات ریاست‌جمهوری خواهد داشت و دایره انتخابش محدود به جریان اصولگرایی نیست.

چالش دوم، دولت مکرر

ائتلاف‌ها، جبهه‌ها و کاندیداهای منفرد اصولگرایی که هر روز با اعلام حضوری تازه به تعدد چالش‌برانگیز این جریان سیاسی برای به دست آوردن ریاست‌جمهوری یازدهم دامن می‌زنند تنها چالش اصولگرایان نیستند. چالش دوم، تصمیم و اراده دولتی است که قصد دارد به هر ترتیب در دولت آینده امتداد پیدا کند؛ مانعی بلند‌تر از مانع نخستین که از «خود» برآمده و حالا «دیگری»‌تر از هر رقیبی پیش روی اصولگرایان ایستاده است زیرا دولت هم قوه‌ای است که مسئولیت اجرا و برگزاری انتخابات را بر عهده دارد و هم دست در جیب بودجه عمومی به عنوان مسئول اجرای طرح هدفمندی توان بازی با برگ برنده یارانه‌های مستقیم پرداختی به مردم را از آن خود کرده است؛ ابزارهایی که‌ گرچه قوی هستند اما سبب نشده‌اند دولت به آن‌ها اکتفا کند.

طرح شعار انتخاباتی پیش از فراگیر شدن شعار انتخاباتی کاندیداهای دیگر و استفاده از هر فرصت ممکن برای تکرار آن، برگزاری جشن‌ها و میتینگ‌های پرتعداد به بهانه‌های مختلف و نصب نشان افتخار بر سینه نامزد احتمالی و تعریف‌های آن‌چنانی از او از جمله مانور‌های تبلیغاتی پیش‌رسی بوده است که طیف دولت در دستور کار قرار داده است. شعار «زنده باد بهار» که از سخنرانی رییس‌جمهوری در سازمان ملل طراحی شده بود زمانی صبغه انتخاباتی پیدا کرد که از تریبون سخنرانی 22 بهمن چندین بار تکرار شد و پس از آن محمود احمدی‌نژاد آن را در هر فرصت رسانه‌ای تکرار کرد.

تا آن‌جا که با وجود شکایت اصولگرایان و پایین آمدن تابلوهای تبلیغاتی شهرداری برای تبریک فصل بهار رییس‌جمهوری رییس دفتر سابق خود را بهاری خواند و پیام بهاری خودش را به تکرار چندباره «زنده باد بهار» مزین کرد. بعد هم تدارک میتینگ 100‌هزارنفری را دید که قرار است به بهانه تقدیر از اعضای ستاد تسهیلات سفرهای نوروزی 29 فروردین هم‌زمان با روز ارتش در استادیوم آزادی برگزار شود. با این همه تهیه و تدارک و با وجود آن‌که گمانه‌زنی‌ها بر سر تایید صلاحیت اسفندیار رحیم‌مشایی به عنوان نامزد شماره یک مورد حمایت دولت جریان دارد طیف دولت انتخابات را از منظر معرفی کاندیدای مورد حمایت خود با چراغ خاموش پیش می‌برد. این است که با این‌که در روزنامه ارگان خود از فهرست نامزدهای احتمالی خود گزارش می‌دهد و نام محمدرضا رحیمی را به جمعشان می‌افزاید اما آن‌ها را از اعلام کاندیداتوری رسمی برحذر می‌دارد. این است که عمر اعلام کاندیداتوری علی نیکزاد، وزیر راه و شهرسازی دولت به بیش از یک روز نمی‌رسد و پس از اعلام رسمی بلافاصله آن را تکذیب می‌کند. اصولگرایان در مواجهه با نامزد دولت و بالاتر از آن در رقابت با خود دولت دل‌نگرانی‌های جدی دارند.

این چالش آن‌قدر جدی است که وقتی از یکی از نامزد‌های صاحب‌نام اصولگرا که دست‌کم در سال‌های پیش از حامیان دولت بود درباره عملکرد و واکنش حامیان دولت در روند برگزاری انتخابات در صورت رد صلاحیت نامزد مورد حمایتش سوال می‌شود، نمی‌تواند آن را با قاطعیت رد کند. مدل «پوتین – مدودف» مدل مثالی است که اصولگرایان خود در توصیف دلنگرانی‌شان از عملکرد انتخاباتی دولت به‌کار برده‌اند. تنها مسئله این است که تردید رد صلاحیت نمی‌گذارد دولت اعلام کند و دیگران مطمئن شوند مدودف دولت دهم کیست؟

روزنامه بهار



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: