آدرس پست الکترونيک [email protected]









دوشنبه، 5 تیر ماه 1391 برابر با 2012 Monday 25 June

گزارشی از ورود سپاهيان سابق به عرصه سياست

خبرگزاري آريا- *مسأله عدم ورود سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به سياست و به دنبال آن به مقوله انتخابات، از جمله مواردي است که در طول ساليان پس از انقلاب همواره مورد بحث و بررسي از جانب رسانه‎ها و احزاب و گروه‎‎هاي مختلف بوده و تا به امروز نيز ادامه داشته است. اين امر از آن‎جا بيشتر مورد توجه قرار گرفت که بنيانگذار انقلاب حضرت امام (رحمت‎الله‎عليه) به صراحت از پاسداران خواست تا به عرصه سياست وارد نشوند. هرچند برخي کارشناسان اين گفته حضرت امام (رحمت الله عليه) را سخني مدت دار و مربوط به دوران جنگ دانستهاند و همچنين مراد از آن را، درگير نشدن در دعوا‎هاي سياسي و انتخاباتي بيدليل دانسته‎اند، اما با اين حال، باز هم بودند فرماندهاني که براي ورود مستقيم به سياست، تصميم به خروج از سپاه گرفته و رداي غيرنظامي بر تن کردند تا محدوديتي از اين‎جانب متوجه آن‎ها نگردد.
نگاهي گذرا به مناصب دستگاه‎‎هاي مختلف تقنيني يا اجرايي در سال‎‎هاي پس از دوران دفاع مقدس، نشان از ورود جدي بسياري از فرماندهان رده‎‎هاي مختلف سپاه به عرصه سياست دارد؛ روندي که در سال‎‎هاي اخير و بهويژه با روي کارآمدن دولت و مجلس اصول‎گرا، شتابي افزون به خود گرفته است. در همين راستا بررسي سوابق و جايگاه تعدادي از نامهاي اين ليست پر شمار آگاهي از ‎جايگاه با عظمت اين نهاد انقلابي خالي از لطف نخواهد بود.

سپاه در روز‎هاي اول انقلاب
پس از تشکيل سپاه پاسداران و از همان ابتداي انقلاب، اين نهاد تازه تأسيس را نهادي سياسي نميدانستند؛ بلکه گرايش عقيدتي و فرهنگي آن برتري محسوسي داشت. براين اساس بسياري از نخبگان انقلابي که دغدغه حضور در عرصه خدمت‎رساني را داشتند، جذب اين نهاد مردمي شدند. حتي بسياري از وزرا و نمايندگان نيز در همان ابتداي انقلاب در سپاه عضو بودند؛ اما کم کم با نظر امام مجبور شدند ميان عضويت در سپاه و حضور رسمي در سياست يکي را انتخاب کنند. به‎طور مثال برخي از سران سازمان مجاهدين انقلاب در همان روز‎هاي اوليه تشکيل سپاه به اين نهاد پيوسته بودند و از بيانگذاران آن نيز محسوب مي‎شدند. بر همين اساس چهره‎‎هايي مانند محسن رضايي و محمدباقر ذوالقدر قيد حضور در دستهجات سياسي را زدند و تنها، سپاهي ماندند.
با اين حال، بودند سپاهياني که چون وارد مجلس شده بودند يا از سوي دولت براي خدمت فراخوانده شده بودند، به‎طور موقت از اين نهاد جدا شده و به اصطلاح مأمور در دولت مي‎شدند. عباس دوزدوزاني که يکي از پايهگذاران سپاه بود، از جمله اين افراد است. او که اولين فرمانده رسمي سپاه بود، در کابينه شهيد رجايي عهده دار وزارت ارشاد شد و با نمايندگي مردم تهران در مجالس اول تا سوم، فاصله معناداري از سپاه گرفت.
محمد سلامتي ديگر چهره‎اي است که در دولت اول حضور داشت و هم چهره نظامي و هم سياسي بود. او که مدتي در سپاه مشغول به خدمت بود، مدت‎ها در سمت وزير کشاورزي قرار داشت و پس از آن نيز به دبيرکلي حزب مشارکت رسيد.
سيد محمد غرضي ديگر چهره نامآشنايي است که پيش از آن‎که سياسي باشد، در عرصه سپاه حضور داشت. او از جمله کساني بود که در همان سال‎هاي اول به‎عنوان استاندار انتخاب شد و بر همين اساس نيز مجبور به ترک سپاه شد. او از سال 1360 به‎عنوان وزير نفت و از سال 1364 تا 1376 نيز به‎عنوان وزير پست و تلگراف و تلفن در دولت مشغول به خدمت شد و مجالي براي بازگشت به سپاه پيدا نکرد.

وزارت سپاه پاسداران
سپاه پاسداران در زمان جنگ آن چنان نقش محوري در بسيج نيرو‎ها و آموزش نيرو‎هاي مردمي داشت که وزارتخانه سپاه نيز تأسيس شد تا مأموريت‎‎هاي سپاه را مديريت کند. محسن رفيقدوست که پيش از تشکيل وزارت سپاه در سال 1362 در حزب مؤتلفه فعاليت مي‎کرد، مسئوليت وزارتخانه تازه تأسيس سپاه را برعهده گرفت. البته او پس از حذف وزارت سپاه از ساختار دولت، مدت‎ها رييس بنياد مستضعفان و جانبازان بود و پس از آن نيز به عرصه ديپلماسي و سياست خارجي پا نهاد.
دوران پس از جنگ و دولت سازندگي
اتمام دوران پرافتخار هشت سال دفاع مقدس و آغاز بازسازي کشور را بايد مقطعي مهم از روند يادشده ارزيابي کرد که در اين مسير، دولت و بهويژه هاشمي رفسنجاني تأثيري دوچندان داشت. حجت‎الاسلام سعيدي نماينده ولي فقيه در سپاه در خصوص آن زمان تصريح مي‎کند: «در دوران پس از جنگ، کشور به‎شدت نياز به سازندگي، عمران و آباداني و ترميم زيرساخت‎ها داشت و رييس دولت وقت ( آيت‎الله هاشمي رفسنجاني) از رهبر معظم انقلاب درخواست کردند که بخشي از توان مازاد سپاه به کمک دولت بيايد که مورد موافقت ايشان هم قرار گرفت و سپاه وارد عرصه‎‎هاي اقتصادي يا بهتر بگويم سازندگي شد.»به گفته وي هر کشوري پس از فروکش کردن آتش جنگ اگر نتواند ويراني‎‎هاي خود را بازسازي نمايد، با چالش‎‎هاي جدي مواجه خواهد شد. بر اين اساس سپاه در راستاي پاسداري از انقلاب، وارد عرصه‎‎هاي سازندگي شد و الحق و الانصاف توانست گام‎هاي بزرگي را در اين زمينه بردارد و حتي پروژه‎‎هاي سنگيني را که شرکت‎‎هاي خصوصي عاجز از انجام آن بودند، سپاه آن‎ها را به انجام رسانيد.
سپاه که در سال 68 وجهه نظامي‎اش بر ساير وجهه‎ها غلبه مي‎کرد، به فکر تغيير و تحول افتاد. همزمان با اين تغييرات، برخي افرادي که تا قبل از شروع جنگ در مدارس و دانشگاه‎ها درس مي‎خواندند و تدريس مي‎کردند، به زندگي عادي برگشتند و از سپاه خارج شدند. البته مشابه اين اتفاق براي همه کساني که قبل از ورود به سپاه، مشغله ديگري داشتند افتاد؛ کشاورز به زمينش برگشت، كاسب به مغازه‎اش و هر کس راه خود را در پيش گرفت. در همين سال‎ها بود که چهره‎‎هاي زيادي از سپاه پا به ميدان سياست گذاشتند. چهرههايي كه مديريت در شرايط بحراني جنگ آن‎ها را آبديده کرده بود، پا به سياست نهادند. علي لاريجاني يکي از اين افراد بود که با شروع دولت اول اکبر هاشمي رفسنجاني در سال 1368، به‎عنوان وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي وارد اين نهاد شد و عزت الله ضرغامي را نيز با خود به اين وزارتخانه برد تا اين دو برادر سپاهي، تبديل به دو برادر فرهنگي شوند. علي‎محمد بشارتي، وزير کشور دولت سازندگي نيز در زمره سپاهياني است که پس از جنگ به مقام وزارت رسيد. اگر چه او همزمان با دوران دفاع مقدس، مقطعي را نيز در وزارت خارجه فعاليت کرد، اما عضويت وي در اولين شوراي فرماندهي سپاه و همچنين مسئوليت اطلاعات و تحقيقات سپاه، او را در زمره سپاهياني قرار مي‎دهد که وارد عرصه سياستورزي شده‎اند. البته در اين سال‎ها افرادي هم بودند که از ديگر نهاد‎هاي انقلابي همچون کميته يا جهاد به دنياي سياست وارد شدند. غلامرضا فروزش، وزير جهاد سازندگي دولت هاشمي، يکي از اين افراد است که از مؤسسين جهاد بود و پس از جنگ رداي سياست پوشيد.
فرمانده سپاه که رداي سياست پوشيد
دوم خرداد و تحولات خاص آن دوره، زمينه‎اي شد تا فرمانده وقت سپاه پاسداران به‎خاطر آن‎چه وي آن را «نهضت فرهنگي» مي‎ناميد، از سپاه پاسداران جدا شده و به امور سياسي بپردازد؛ هرچند که خود وي سه سال قبل از آن تاريخ را زمان تصميم گيري‎اش براي خروج از سپاه مي‎داند: «من براي تحول فرهنگي و اقتصادي در جامعه از سپاه خارج شدم. معتقد بودم که نبايد از ابزار نظامي براي اين ايده استفاده کرد و اولين مسأله‎اي که طرح کردم، نهضت فرهنگي بود و چندين هدف داشتم. اول از همه بايد بگويم که خروج من از سپاه، پس از موافقت و تأييد مقام معظم رهبري صورت گرفت. من سه سال قبل از زمان خروجم از سپاه، اين موضوع را با معظم له طرح کردم و ايشان فرمودند که شما صبر داشته باشيد تا خودم زمان اين موضوع را به شما اطلاع دهم. درست پس از خرداد 76، ايشان بنده را صدا کردند و فرمودند: «حالا مي‎توانيم در خصوص خروج شما از سپاه صحبت کنيم و اگر استدلال‎‎هاي شما در اين زمينه درست بود، من با کناره‎گيري شما از فرماندهي سپاه موافقت مي‎کنم.» بنده سپس گفتم اگر شما قانع نشديد، تکليف چيست؟ که ايشان در پاسخ فرمودند: «بايد بمانيد» درست پس از يک ساعت و چهل و پنج دقيقه صحبت، حضرت آقا فرمودند: «من قانع شدم»

اصلاحات بدون سپاه
دولت اصلاحات در سطح کلان خود ميانه خوبي با نيرو‎هايي که از دل سپاه و جنگ تحميلي بيرون آمده بودند، نداشت. دوم خردادي‎‎ها بيشتر به دوستان خود در سازمان مجاهدين، کارگزاران و ساير گروه‎‎هاي چپ ميدان دادند و در ادامه حزب مشارکت را نيز تأسيس کردند. شايد مهم‎ترين اتفاقي که در آن سال‎‎ها رخ داد و تا مدت‎‎ها نيز در اذهان باقي ماند، نامه‎اي باشد که جمعي از فرماندهان سپاه درباره وقايع 18 تير 78، به سيد محمد خاتمي نوشتند. در اين نامه که به امضاي 26 تن از سرداران سپاه رسيده بودنام افرادي ديده مي‎شد که بعد‎ها خود نيز وارد دنياي سياست شدند: از جمله آن‎ها نبي رودکي و اسماعيل کوثري فرماندهان سابق لشکر 19 فجر و لشکر 27 محمدرسول الله (صلي‎الله‎عليه‎وآله‎وسلم) بودند که به ترتيب در مجالس هفتم و هشتم به مجلس راه يافتند. داستان يکي ديگر از امضاکنندگان اين نامه يعني محمدباقر قاليباف البته داستان پررنگ‎تري است. قاليباف که در روز‎هاي آخر دولت خاتمي به نيروي انتظامي رفته بود و سوداي پوشيدن رداي رياست‎جمهوري در سر داشت به‎شدت موردهجمه رسانه‎اي اصلاح‎طلبان قرار گرفت و قرباني شد.
در همين سال‎ها، جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي به‎عنوان حزبي نوگرا وبرخاسته از دل جناح راست، پا به عرصه وجود گذاشت. اين تشکل جديد که در سال‎‎هاي ابتدايي افرادي همچون حسين فدايي، داوود دانش جعفري، الياس نادران، علي دارابي، محمود احمدي‎نژاد و... را در رأس خود داشت، بر اساس فلسفه وجوديش متشکل از افرادي بود که در دوران دفاع مقدس در جبهه حضور داشتند و عنوان ايثارگر ( جانبازان، اسرا و رزمندگان) شامل ايشان مي‎شد.

دولت نهم و دهم
روي کارآمدن محمود احمدي‎نژاد در سوم تير 84 را بايد فصل نويني در اسبابکشي نيرو‎هاي سپاه به مناصب سياسي دانست. علاوه‎بر تعدادي از وزرا و معاونين وزرا که به جمع دولتي‎ها پيوستند و در ادامه به برخي از آن‎ها اشاره مي‎شود، مي‎بايست از خيل فرمانداران و استانداران دولت‎‎هاي نهم و دهم ياد کرد که در اين سال‎ها مناصب اجرايي را بر کار‎هاي نظامي ترجيح دادند. پرويز فتاح، مسعود ميرکاظمي، مصطفي محمد نجار، صادق محصولي، صفارهرندي، مجيد نامجو، رستم قاسمي و سردار وحيدي از جمله مسئولين رده بالاي سپاه پاسداران بودند که در هفت سال گذشته به پاستور راه يافته‎اند.
پرويز فتاح از جمله دوستان نزديک محمود احمدي‎نژاد بود که تا پيش از روي کار آمدن وي، فعاليت سياسي‎ نداشت. وي در دولت نهم پست وزارت نيرو را بر عهده داشت و پس از پايان آن نيز به بنياد تعاون سپاه بازگشت تا رفت و برگشتي آرام داشته باشد.
مسعود ميرکاظمي، رييس مرکز مطالعات بنيادي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، عضو ديگري است که در دولت نهم به وزارت بازرگاني و سپس در دولت دهم به وزارت نفت رسيد و جايگزين نوذري شد؛ البته وي بيشتر از دو سال در اين وزارتخانه نماند و براي حضور در نهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي از تهران نامزد شد. گفتني است در دوران وزارت ميرکاظمي در نفت، برخي مديران سابق دولت نهم نظير علي احمدي و کامران باقري لنکراني به اين وزارتخانه نقل مکان کرده بودند. چنان‎كه علي احمدي به عنوان رييس صندوق بازنشستگان نفت و لنکراني نيز به‎عنوان رييس مرکز بهداشت و درمان اين وزارتخانه منصوب شدند.
صفارهرندي ديگر عضو رسمي سپاه بود که در سال‎‎هاي دور به‎عنوان رييس اداره سياسي اين نهاد انقلابي فعاليت داشت. او پيش از عضويت در دولت نهم در روزنامه کيهان مي‎نوشت و با پيروزي احمدي‎نژاد در سال 84 سمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را برعهده گرفت. در طول زمان وزارت وي همواره اخباري مبني بر اختلافات او با رييس‎جمهوري به گوش مي‎رسيد که در نهايت در واپسين روز‎هاي دولت نهم، به‎خاطر اعتراض به انتصاب اسفنديار رحيم مشايي به‎عنوان معاون اول، به‎همراه چند وزير ديگر نظير محسني اژهاي وزير اطلاعات، برکنار شد. برکناري عجيب و دور از انتظار وي از حاشيهسازترين اقدامات احمدي‎نژاد در طول سال‎‎هاي دولت نهم بود که تا مدت‎ها در رسانه‎ها و مطبوعات بحث در اين‎باره ادامه داشت. اين در حالي است که خروج وزرايي همچون او از دولت احمدي‎نژاد، عملا به قدرت‎گيري بيشتر اسفنديار رحيم مشايي و حلقه متصل به او موسوم به جريان انحرافي منجر شد که خود زمينه‎ساز برخي حواشي پررنگ‎تر در دولت دهم بود.
مصطفي محمد نجار، ديگر وزير کم حاشيه دولت نهم است که از جايگاه سپاه پاسداران ابتدا به‎عنوان وزير دفاع و سپس در دولت دهم به‎عنوان وزير کشور منصوب شد. انتصاب او به سياسي‎ترين وزارتخانه کابينه دهم از سوي احمدي‎نژاد در حالي صورت گرفت که در جريان انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي، محمدنجار عملا در مقابل جريان مشايي عمل کرد تا آن‎جا که رسانه‎‎هاي اين جريان از جمله ارگان رسمي دولت در آستانه انتخابات، به وي انتقادات زيادي كردند؛ امري که به شايعه برکناري او از اين سمت و جايگزيني يکي از نزديکان مشايي به‎عنوان وزير کشور بيش از پيش قوت بخشيد.
با شروع دولت دهم روند ورود سپاهيان بازنشسته به دولت (البته با شيب کمتر) ادامه داشت تا آن‎جا كه رستم قاسمي، فرمانده نامآشناي قرارگاه خاتم سپاه، به وزارت نفت رفت و جايگزين ميرکاظمي شد. اين انتصاب که به‎عنوان راهکاري براي تعميق روابط سپاه و دولت و رفع برخي کدورت‎ها تعبير شد، از جمله مواردي بود که رييس‎جمهوري بر انجام آن تأکيد ويژه‎اي داشت؛ چنان‎که سردار عزيز جعفري در مراسم توديع وي از قرارگاه خاتم با اشاره به عملکرد درخشان رستم قاسمي در قرارگاه خاتم‎الانبيا گفت: «همين عملکرد درخشان بود که باعث شد تا رييس‎جمهوري براي انتخاب وي به‎عنوان وزير نفت اصرار داشته باشد.»
* هفتنه نامه پنجره ؛سيد محمد حسيني




Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español

به اشتراک بگذارید:






© copyright 2004 - 2024 IranPressNews.com All Rights Reserved