شرق: جوان باشي و بيكار؛ اين عميقترين پارادوكس زندگي يك انسان است. روز جوان كه ميشود، براي چند دقيقه مشكلات اين گروه از جامعه مثل فيلمهاي سينمايي در اذهان، تماشا ميشود. در طول اين سالها، مهمترين سكانس هم كه به وضعيت «اقتصادي» جوانان اختصاص دارد. سكانسي كه پر از پلانهاي اكشن يك جوان ايراني است. جستوجو براي كار، اين در و آن در زدن براي «روي پا» ايستادن و در نهايت حس جذاب استقلال. بيشك، مهمترين دغدغه هر جوان ايراني، كار است. كار براي جوانان، درد مشترك دنياي امروز است. اوضاع جوانان آن سوي مرزها يعني جايي كه ما از آن به عنوان «غرب» ياد ميكنيم هم، زياد روبهراه نيست. ILO (سازمان بينالمللي كار) به تازگي اعلام كرده از سال ۲۰۰۷ ميلادي، تعداد جوانان بدون كار چهارميليون نفر «بيشتر» شده است. اين سازمان در «سياهه»اي كه منتشر كرده، گفته است در سراسر جهان تعداد نيرويهاي متخصص جوان كه بيكار هستند، بهطور فزايندهاي افزايش يافته و پيشبيني كرده اين وضعيت تا حداقل چهار سال آينده، به همين منوال خواهد بود. سازمان شماره يك كار در دنيا، به آمار تكاندهندهاي هم اشاره كرده و گفته، بيش از ششميليون از جوانان دنيا كه نتوانستهاند كاري براي خود بيابند، دچار «سرخوردگي» شده و بيخيال كار شدهاند. اين به معناي آن است كه جوانان بيكار بعد از دورهاي جستوجوي فشرده، خودشان آب پاكي را روي دستان خود ميريزند و شكست در پيكار با بيكاري را، رسما قبول ميكنند. نسخهاي كه ILO براي دولتها پيشنهاد داده اين است دولتها ايجاد شغل را در اولويت برنامههايشان قرار دهند و با روشهايي چون معافيتهاي مالياتي، كارفرمايان بخش خصوصي را به استخدام بيشتر جوانان تشويق كنند. پيشنهاد خوبي است اما آيا اين نسخه بينالمللي در ايران، عملي شده است؟ براساس اعدادي كه سازمان آمار ايران آن را اعلام كرده است، متولدان سالهاي 60 تا 66 كه حدود 25 تا 31سال سن دارند با 9ميليون جمعيت عدد قابل توجهي از جمعيت كشور را تشكيل ميدهند. «مركز آمار ايران» همچنين ميزان بيكاري جوانان را 22درصد اعلام كرده كه تقريبا دو برابر نرخ متوسط بيكاري در ايران است! در پرسوجويي كه با چند جوان در مترو داشتيم، بيشتر آنها روي عامل بيكاريشان در سالهاي اخير، اتفاق نظر داشتند: چين. اين كشور بلاي كار جوان ايراني شده است. محمد، 23 ساله ميگويد: «با واردات اجناس چيني، سطح بيكاري جوانان در ايران، بسيار بالا رفته است.»پژمان، 25 ساله كه به صورت پاره وقت در بنگاه املاك عمويش كار ميكند، به بحث ما، اضافه ميشود: «من به هزار بدبختي در آزمون سازمان... قبول شدم، مصاحبههايم را نيز با موفقيت گذراندم و تمام استعلامات براي شروع به كارم، مثبت شد. دست آخر اما به من اعلام كردند كه فعلا از جذب شما معذوريم. بعد از چند وقت كه آمار گرفتم، متوجه شدم كه مديرعامل، برادر خانم خود را به جاي من، جذب كرده است. الان هم با سرافكندگي در مشاور املاك عمومي خود به صورت پاره وقت با مدرك ليسانس براي اجاره آپارتمان، «چانهزني» ميكنم! مسعود، نفر بعدي است كه در مورد اشتغال يا بيكارياش از او، سوال ميكنم و او پاسخ ميدهد: «تا دلتان بخواهد پي كارم اما بعد از فارغالتحصيلي همچنان بيكارم. چندين و چند كاريابي هم ثبتنام كردهام اما فعلا تماسي حاصل نشده و چشمم به جيب پدرم است. واقعا خجالت ميكشم كه با 27 سال سن، از پدرم پول توجيبي ميگيرم. به خدا خيلي دنبال كار گشتهام اما فقط ميتوانم بگويم: گشتم نبود، نگرد نيست.»عليرضا، 25 سال دارد و او نيز پس از اخذ مدرك فوق ليسانس به درياي جوانان بيكار پيوسته است: «من متوجه نميشوم چرا يك بازنشسته 55ساله كه 30سال خدمت كرده باز بايد جذب بانكهاي خصوصي شود و من با مدرك فوق ليسانس اقتصاد، خانهنشين باشم. مثلا دلمان خوش است كه بخش خصوصي كمي بيشتر، جوانان را درك ميكند!»
جوان ايراني؛ تهديد يا فرصت
بعد از انقلاب، جوانان سمبل آينده كشور شدند. كشور قرار شد با دست همين جوانان، ساخته و ايراني مدرن به دنيا معرفي شود. گفتمان دولت، رسانههاي جمعي، كارشناسان و مفسران حرفهاي، جوانان را به عنوان يك فرصت استثنايي براي مدرنيزه شدن كشور، معرفي ميكند اما در عمل، براي مهمترين شاخص زندگي يك جوان كه كار است، «كاري» نميشود. حجم جوانان بيكار در طول سالهاي اخير، هزينههاي زيادي را روي دست دولت گذاشته و بيش از پيش، جامعه را به سوي مصرفگرايي پيش برده است. مشاور گروه برنامهريزي سياسي وزارت خارجه آمريكا درباره جوانان جهان تحقيقات گستردهاي انجام داده است. جراد كوهن در مصاحبه با نشريه نيويوركر گفته است: «من هميشه ميگويم بزرگترين حزب مخالف در هر كشوري، حزب جوانان است! جوانان خاورميانه با سيستمهاي فاسد اقتصادي و خويشاوندسالار، دست به گريبان هستند كه فرصتهاي زندگي آنان را محدود كرده است. بحران ساختاري اجتماعي- اقتصادي ناشي از ناكامي توسعه دولتي و نابرابريهاي سامانهاي نظام سرمايهداري جهاني به اين وضع دامن ميزند.»پژوهشگر ايراني دانشگاه ويرجينيا نيز تحقيقاتي در مورد وضعيت اشتغال جوانان ايراني داشته است. دكتر صالحي كه مدرس اقتصاد است، ميگويد: «از ميان جوانان دهه 60 ايران، از هر پنج جوان در سالهاي آخر پيش از 30سالگي يك نفر بيكار و از هر دو جوان يك نفر ازدواج نكرده و با والدين خود زندگي ميكند. پس از صرف سالهاي مدرسه در تدارك و آمادگي براي امتحانات سراسري گوناگون، به آنان گفته ميشود بايد سالياني ديگر صرف كنند تا بتوانند از فرصتهايي كه به عنوان شهروندان بزرگسال در اختيار آنان گذاشته ميشود به طور كامل بهرهمند شوند و بتوانند در زندگي اجتماعي - اقتصادي كشورشان شركت فعال داشته باشند.»از سوي ديگر اما، گويا دولت نيز به وظايف و حتي وعدههاي خود درست و حسابي عمل نكرده است. سال گذشته، دولت اعلام كرد براي 5/2ميليون نفر، كار ايجاد ميكند اما پس از گذشت چند ماه از وعدههاي سال گذشته نه تنها نشانهاي از عملي شدن وعده دولتيها ديده نميشود بلكه هنوز كه هنوز است، بيكاري چالش شماره يك جوان ايراني محسوب ميشود. شايد اين شبها شما، سريال راه طولاني را در تلويزيون دنبال كرده باشيد. جايي كه سه جوان با مدرك ليسانس در يك خانواده، هر سه بيكارند و حتي وقتي درصدد ايجاد كار هم برميآيند، مراحل پرپيچ و خم دريافت تسهيلات براي راهاندازي يك كارگاه توليدي، آنها را حسابي نااميد ميكند و كارشان به بيراهه رفتن ميكشد! ثابت ماندن آمارهاي بيكاري در يكي، دو سال گذشته، باعث شده تا روز به روز به آمار جوانان بيكار ايراني افزوده شود.
مقايسه بيكاري بين ايران و نروژ
ايران و نروژ هر دو كشورهايي با اقتصاد مبتني بر نفت هستند و بررسي ميزان بيكاري بين جوانان نروژي، تصوير روشني را پيش روي ما ميگذارد. در مقايسه با ساير كشورهاي اروپايي نرخ بيكاري جوانان در نروژ كم است. بحران بينالمللي اقتصاد نتوانسته خللي در روند اشتغال جوانان اين كشور ايجاد كند. در واقع دولت به همراه شركاي خصوصياش، مهمترين معيارهاي بيكاري جوانان را از دبيرستان شناسايي كرده و آنها را خنثي كرده است. دولت نروژ وقتي نوجواني وارد دوره «كالج» ميشود، سرمايهگذاريهاي لازم براي ايجاد اشتغال براي او در چند سال آينده را انجام ميدهد. جالب است كه اگر اين كار در توان دولت نباشد، بخش خصوصي را مكلف ميكند تا براي آن نوجوان تمهيدات لازم را بينديشد كه به محض فارغالتحصيلي و گذراندن دورههاي كارآموزي، سريعا جذب بازار كار شود. از سوي ديگر، خود دولت، دلارهاي نفتي را به جاي خريد كالاهاي مصرفي در بخشهاي سرمايهاي، هزينه ميكند تا در سالهاي آينده، بازخورد مثبتي داشته باشد. اثرات منفي روي بازار كار نروژ به دليل بحران مالي در مقايسه با ساير كشورهاي اروپايي، از شدت كمتري برخوردار بوده است. قبل از بحران مالي، نرخ بيكاري كل جمعيت تنها 4/2درصد بود. در سهماهه سوم سال 2010، نرخ بيكاري از 3/3درصد به كمتر از يكدرصد پيش از بحران (2/4درصد در ماه آگوست سال 2008) رسيد. نرخ بيكاري ميان جوانان (24-15 سال) در حال حاضر 1/6درصد (3/7درصد در سال 2007) است. با اين حال، نكته مهم اين است كه تقريبا تمام جوانان بين 15 تا 20 سال هنوز مشغول تحصيل هستند. همچنين از سوي ديگر، دولت و كنفدراسيون اتحاديههاي كارگري (LO) نروژ با اين حال ابراز نگراني هم كردهاند. آنها تاكيد دارند نرخ بيكاري جوانان نسبت به ساير كشورهاي اروپايي، هنوز هم بالاست! با توجه به آمار اداره كار و رفاه نروژ (NAV)، رشد بيكاري جوانان ميان مردان، بيشتر بوده است. جالب اينكه جوانان نروژياي كه در آموزشهاي فني وحرفهاي شركت ميكنند از دولت تضمين اشتغال، دريافت ميكنند. در سال 2009، كنفدراسيون كار نروژ (NHO) گزارش داد كه تعداد كارآموزاني كه تحتتاثير بحران مالي و ركود اقتصادي نتوانستند كاري پيدا كنند به كمتر از يك صدمدرصد ميرسد! يكي از موضوعاتي كه در مورد نروژ وجود دارد اين است كه كارفرمايان و جوانان در كنار يكديگر هستند و براي چانهزنيهاي اقتصادي، نمايندههاي مشترك را پشت ميز مذاكره با دولت مينشانند و هيچگاه كارفرمايان در فكر بهرهكشي از كارگران جوان نيستند چراكه نروژيها به اين باور رسيدهاند كه آينده كشور را جوانان ميسازند، نه پول، دستگاه يا انرژي!