خبرگزاري آريا- *مسأله عدم ورود سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به سياست و به دنبال آن به مقوله انتخابات، از جمله مواردي است که در طول ساليان پس از انقلاب همواره مورد بحث و بررسي از جانب رسانهها و احزاب و گروههاي مختلف بوده و تا به امروز نيز ادامه داشته است. اين امر از آنجا بيشتر مورد توجه قرار گرفت که بنيانگذار انقلاب حضرت امام (رحمتاللهعليه) به صراحت از پاسداران خواست تا به عرصه سياست وارد نشوند. هرچند برخي کارشناسان اين گفته حضرت امام (رحمت الله عليه) را سخني مدت دار و مربوط به دوران جنگ دانستهاند و همچنين مراد از آن را، درگير نشدن در دعواهاي سياسي و انتخاباتي بيدليل دانستهاند، اما با اين حال، باز هم بودند فرماندهاني که براي ورود مستقيم به سياست، تصميم به خروج از سپاه گرفته و رداي غيرنظامي بر تن کردند تا محدوديتي از اينجانب متوجه آنها نگردد.
نگاهي گذرا به مناصب دستگاههاي مختلف تقنيني يا اجرايي در سالهاي پس از دوران دفاع مقدس، نشان از ورود جدي بسياري از فرماندهان ردههاي مختلف سپاه به عرصه سياست دارد؛ روندي که در سالهاي اخير و بهويژه با روي کارآمدن دولت و مجلس اصولگرا، شتابي افزون به خود گرفته است. در همين راستا بررسي سوابق و جايگاه تعدادي از نامهاي اين ليست پر شمار آگاهي از جايگاه با عظمت اين نهاد انقلابي خالي از لطف نخواهد بود.
سپاه در روزهاي اول انقلاب
پس از تشکيل سپاه پاسداران و از همان ابتداي انقلاب، اين نهاد تازه تأسيس را نهادي سياسي نميدانستند؛ بلکه گرايش عقيدتي و فرهنگي آن برتري محسوسي داشت. براين اساس بسياري از نخبگان انقلابي که دغدغه حضور در عرصه خدمترساني را داشتند، جذب اين نهاد مردمي شدند. حتي بسياري از وزرا و نمايندگان نيز در همان ابتداي انقلاب در سپاه عضو بودند؛ اما کم کم با نظر امام مجبور شدند ميان عضويت در سپاه و حضور رسمي در سياست يکي را انتخاب کنند. بهطور مثال برخي از سران سازمان مجاهدين انقلاب در همان روزهاي اوليه تشکيل سپاه به اين نهاد پيوسته بودند و از بيانگذاران آن نيز محسوب ميشدند. بر همين اساس چهرههايي مانند محسن رضايي و محمدباقر ذوالقدر قيد حضور در دستهجات سياسي را زدند و تنها، سپاهي ماندند.
با اين حال، بودند سپاهياني که چون وارد مجلس شده بودند يا از سوي دولت براي خدمت فراخوانده شده بودند، بهطور موقت از اين نهاد جدا شده و به اصطلاح مأمور در دولت ميشدند. عباس دوزدوزاني که يکي از پايهگذاران سپاه بود، از جمله اين افراد است. او که اولين فرمانده رسمي سپاه بود، در کابينه شهيد رجايي عهده دار وزارت ارشاد شد و با نمايندگي مردم تهران در مجالس اول تا سوم، فاصله معناداري از سپاه گرفت.
محمد سلامتي ديگر چهرهاي است که در دولت اول حضور داشت و هم چهره نظامي و هم سياسي بود. او که مدتي در سپاه مشغول به خدمت بود، مدتها در سمت وزير کشاورزي قرار داشت و پس از آن نيز به دبيرکلي حزب مشارکت رسيد.
سيد محمد غرضي ديگر چهره نامآشنايي است که پيش از آنکه سياسي باشد، در عرصه سپاه حضور داشت. او از جمله کساني بود که در همان سالهاي اول بهعنوان استاندار انتخاب شد و بر همين اساس نيز مجبور به ترک سپاه شد. او از سال 1360 بهعنوان وزير نفت و از سال 1364 تا 1376 نيز بهعنوان وزير پست و تلگراف و تلفن در دولت مشغول به خدمت شد و مجالي براي بازگشت به سپاه پيدا نکرد.
وزارت سپاه پاسداران
سپاه پاسداران در زمان جنگ آن چنان نقش محوري در بسيج نيروها و آموزش نيروهاي مردمي داشت که وزارتخانه سپاه نيز تأسيس شد تا مأموريتهاي سپاه را مديريت کند. محسن رفيقدوست که پيش از تشکيل وزارت سپاه در سال 1362 در حزب مؤتلفه فعاليت ميکرد، مسئوليت وزارتخانه تازه تأسيس سپاه را برعهده گرفت. البته او پس از حذف وزارت سپاه از ساختار دولت، مدتها رييس بنياد مستضعفان و جانبازان بود و پس از آن نيز به عرصه ديپلماسي و سياست خارجي پا نهاد.
دوران پس از جنگ و دولت سازندگي
اتمام دوران پرافتخار هشت سال دفاع مقدس و آغاز بازسازي کشور را بايد مقطعي مهم از روند يادشده ارزيابي کرد که در اين مسير، دولت و بهويژه هاشمي رفسنجاني تأثيري دوچندان داشت. حجتالاسلام سعيدي نماينده ولي فقيه در سپاه در خصوص آن زمان تصريح ميکند: «در دوران پس از جنگ، کشور بهشدت نياز به سازندگي، عمران و آباداني و ترميم زيرساختها داشت و رييس دولت وقت ( آيتالله هاشمي رفسنجاني) از رهبر معظم انقلاب درخواست کردند که بخشي از توان مازاد سپاه به کمک دولت بيايد که مورد موافقت ايشان هم قرار گرفت و سپاه وارد عرصههاي اقتصادي يا بهتر بگويم سازندگي شد.»به گفته وي هر کشوري پس از فروکش کردن آتش جنگ اگر نتواند ويرانيهاي خود را بازسازي نمايد، با چالشهاي جدي مواجه خواهد شد. بر اين اساس سپاه در راستاي پاسداري از انقلاب، وارد عرصههاي سازندگي شد و الحق و الانصاف توانست گامهاي بزرگي را در اين زمينه بردارد و حتي پروژههاي سنگيني را که شرکتهاي خصوصي عاجز از انجام آن بودند، سپاه آنها را به انجام رسانيد.
سپاه که در سال 68 وجهه نظامياش بر ساير وجههها غلبه ميکرد، به فکر تغيير و تحول افتاد. همزمان با اين تغييرات، برخي افرادي که تا قبل از شروع جنگ در مدارس و دانشگاهها درس ميخواندند و تدريس ميکردند، به زندگي عادي برگشتند و از سپاه خارج شدند. البته مشابه اين اتفاق براي همه کساني که قبل از ورود به سپاه، مشغله ديگري داشتند افتاد؛ کشاورز به زمينش برگشت، كاسب به مغازهاش و هر کس راه خود را در پيش گرفت. در همين سالها بود که چهرههاي زيادي از سپاه پا به ميدان سياست گذاشتند. چهرههايي كه مديريت در شرايط بحراني جنگ آنها را آبديده کرده بود، پا به سياست نهادند. علي لاريجاني يکي از اين افراد بود که با شروع دولت اول اکبر هاشمي رفسنجاني در سال 1368، بهعنوان وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي وارد اين نهاد شد و عزت الله ضرغامي را نيز با خود به اين وزارتخانه برد تا اين دو برادر سپاهي، تبديل به دو برادر فرهنگي شوند. عليمحمد بشارتي، وزير کشور دولت سازندگي نيز در زمره سپاهياني است که پس از جنگ به مقام وزارت رسيد. اگر چه او همزمان با دوران دفاع مقدس، مقطعي را نيز در وزارت خارجه فعاليت کرد، اما عضويت وي در اولين شوراي فرماندهي سپاه و همچنين مسئوليت اطلاعات و تحقيقات سپاه، او را در زمره سپاهياني قرار ميدهد که وارد عرصه سياستورزي شدهاند. البته در اين سالها افرادي هم بودند که از ديگر نهادهاي انقلابي همچون کميته يا جهاد به دنياي سياست وارد شدند. غلامرضا فروزش، وزير جهاد سازندگي دولت هاشمي، يکي از اين افراد است که از مؤسسين جهاد بود و پس از جنگ رداي سياست پوشيد.
فرمانده سپاه که رداي سياست پوشيد
دوم خرداد و تحولات خاص آن دوره، زمينهاي شد تا فرمانده وقت سپاه پاسداران بهخاطر آنچه وي آن را «نهضت فرهنگي» ميناميد، از سپاه پاسداران جدا شده و به امور سياسي بپردازد؛ هرچند که خود وي سه سال قبل از آن تاريخ را زمان تصميم گيرياش براي خروج از سپاه ميداند: «من براي تحول فرهنگي و اقتصادي در جامعه از سپاه خارج شدم. معتقد بودم که نبايد از ابزار نظامي براي اين ايده استفاده کرد و اولين مسألهاي که طرح کردم، نهضت فرهنگي بود و چندين هدف داشتم. اول از همه بايد بگويم که خروج من از سپاه، پس از موافقت و تأييد مقام معظم رهبري صورت گرفت. من سه سال قبل از زمان خروجم از سپاه، اين موضوع را با معظم له طرح کردم و ايشان فرمودند که شما صبر داشته باشيد تا خودم زمان اين موضوع را به شما اطلاع دهم. درست پس از خرداد 76، ايشان بنده را صدا کردند و فرمودند: «حالا ميتوانيم در خصوص خروج شما از سپاه صحبت کنيم و اگر استدلالهاي شما در اين زمينه درست بود، من با کنارهگيري شما از فرماندهي سپاه موافقت ميکنم.» بنده سپس گفتم اگر شما قانع نشديد، تکليف چيست؟ که ايشان در پاسخ فرمودند: «بايد بمانيد» درست پس از يک ساعت و چهل و پنج دقيقه صحبت، حضرت آقا فرمودند: «من قانع شدم»
اصلاحات بدون سپاه
دولت اصلاحات در سطح کلان خود ميانه خوبي با نيروهايي که از دل سپاه و جنگ تحميلي بيرون آمده بودند، نداشت. دوم خرداديها بيشتر به دوستان خود در سازمان مجاهدين، کارگزاران و ساير گروههاي چپ ميدان دادند و در ادامه حزب مشارکت را نيز تأسيس کردند. شايد مهمترين اتفاقي که در آن سالها رخ داد و تا مدتها نيز در اذهان باقي ماند، نامهاي باشد که جمعي از فرماندهان سپاه درباره وقايع 18 تير 78، به سيد محمد خاتمي نوشتند. در اين نامه که به امضاي 26 تن از سرداران سپاه رسيده بودنام افرادي ديده ميشد که بعدها خود نيز وارد دنياي سياست شدند: از جمله آنها نبي رودکي و اسماعيل کوثري فرماندهان سابق لشکر 19 فجر و لشکر 27 محمدرسول الله (صلياللهعليهوآلهوسلم) بودند که به ترتيب در مجالس هفتم و هشتم به مجلس راه يافتند. داستان يکي ديگر از امضاکنندگان اين نامه يعني محمدباقر قاليباف البته داستان پررنگتري است. قاليباف که در روزهاي آخر دولت خاتمي به نيروي انتظامي رفته بود و سوداي پوشيدن رداي رياستجمهوري در سر داشت بهشدت موردهجمه رسانهاي اصلاحطلبان قرار گرفت و قرباني شد.
در همين سالها، جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي بهعنوان حزبي نوگرا وبرخاسته از دل جناح راست، پا به عرصه وجود گذاشت. اين تشکل جديد که در سالهاي ابتدايي افرادي همچون حسين فدايي، داوود دانش جعفري، الياس نادران، علي دارابي، محمود احمدينژاد و... را در رأس خود داشت، بر اساس فلسفه وجوديش متشکل از افرادي بود که در دوران دفاع مقدس در جبهه حضور داشتند و عنوان ايثارگر ( جانبازان، اسرا و رزمندگان) شامل ايشان ميشد.
دولت نهم و دهم
روي کارآمدن محمود احمدينژاد در سوم تير 84 را بايد فصل نويني در اسبابکشي نيروهاي سپاه به مناصب سياسي دانست. علاوهبر تعدادي از وزرا و معاونين وزرا که به جمع دولتيها پيوستند و در ادامه به برخي از آنها اشاره ميشود، ميبايست از خيل فرمانداران و استانداران دولتهاي نهم و دهم ياد کرد که در اين سالها مناصب اجرايي را بر کارهاي نظامي ترجيح دادند. پرويز فتاح، مسعود ميرکاظمي، مصطفي محمد نجار، صادق محصولي، صفارهرندي، مجيد نامجو، رستم قاسمي و سردار وحيدي از جمله مسئولين رده بالاي سپاه پاسداران بودند که در هفت سال گذشته به پاستور راه يافتهاند.
پرويز فتاح از جمله دوستان نزديک محمود احمدينژاد بود که تا پيش از روي کار آمدن وي، فعاليت سياسي نداشت. وي در دولت نهم پست وزارت نيرو را بر عهده داشت و پس از پايان آن نيز به بنياد تعاون سپاه بازگشت تا رفت و برگشتي آرام داشته باشد.
مسعود ميرکاظمي، رييس مرکز مطالعات بنيادي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، عضو ديگري است که در دولت نهم به وزارت بازرگاني و سپس در دولت دهم به وزارت نفت رسيد و جايگزين نوذري شد؛ البته وي بيشتر از دو سال در اين وزارتخانه نماند و براي حضور در نهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي از تهران نامزد شد. گفتني است در دوران وزارت ميرکاظمي در نفت، برخي مديران سابق دولت نهم نظير علي احمدي و کامران باقري لنکراني به اين وزارتخانه نقل مکان کرده بودند. چنانكه علي احمدي به عنوان رييس صندوق بازنشستگان نفت و لنکراني نيز بهعنوان رييس مرکز بهداشت و درمان اين وزارتخانه منصوب شدند.
صفارهرندي ديگر عضو رسمي سپاه بود که در سالهاي دور بهعنوان رييس اداره سياسي اين نهاد انقلابي فعاليت داشت. او پيش از عضويت در دولت نهم در روزنامه کيهان مينوشت و با پيروزي احمدينژاد در سال 84 سمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را برعهده گرفت. در طول زمان وزارت وي همواره اخباري مبني بر اختلافات او با رييسجمهوري به گوش ميرسيد که در نهايت در واپسين روزهاي دولت نهم، بهخاطر اعتراض به انتصاب اسفنديار رحيم مشايي بهعنوان معاون اول، بههمراه چند وزير ديگر نظير محسني اژهاي وزير اطلاعات، برکنار شد. برکناري عجيب و دور از انتظار وي از حاشيهسازترين اقدامات احمدينژاد در طول سالهاي دولت نهم بود که تا مدتها در رسانهها و مطبوعات بحث در اينباره ادامه داشت. اين در حالي است که خروج وزرايي همچون او از دولت احمدينژاد، عملا به قدرتگيري بيشتر اسفنديار رحيم مشايي و حلقه متصل به او موسوم به جريان انحرافي منجر شد که خود زمينهساز برخي حواشي پررنگتر در دولت دهم بود.
مصطفي محمد نجار، ديگر وزير کم حاشيه دولت نهم است که از جايگاه سپاه پاسداران ابتدا بهعنوان وزير دفاع و سپس در دولت دهم بهعنوان وزير کشور منصوب شد. انتصاب او به سياسيترين وزارتخانه کابينه دهم از سوي احمدينژاد در حالي صورت گرفت که در جريان انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي، محمدنجار عملا در مقابل جريان مشايي عمل کرد تا آنجا که رسانههاي اين جريان از جمله ارگان رسمي دولت در آستانه انتخابات، به وي انتقادات زيادي كردند؛ امري که به شايعه برکناري او از اين سمت و جايگزيني يکي از نزديکان مشايي بهعنوان وزير کشور بيش از پيش قوت بخشيد.
با شروع دولت دهم روند ورود سپاهيان بازنشسته به دولت (البته با شيب کمتر) ادامه داشت تا آنجا كه رستم قاسمي، فرمانده نامآشناي قرارگاه خاتم سپاه، به وزارت نفت رفت و جايگزين ميرکاظمي شد. اين انتصاب که بهعنوان راهکاري براي تعميق روابط سپاه و دولت و رفع برخي کدورتها تعبير شد، از جمله مواردي بود که رييسجمهوري بر انجام آن تأکيد ويژهاي داشت؛ چنانکه سردار عزيز جعفري در مراسم توديع وي از قرارگاه خاتم با اشاره به عملکرد درخشان رستم قاسمي در قرارگاه خاتمالانبيا گفت: «همين عملکرد درخشان بود که باعث شد تا رييسجمهوري براي انتخاب وي بهعنوان وزير نفت اصرار داشته باشد.»
* هفتنه نامه پنجره ؛سيد محمد حسيني