یک بلاگر حزباللهی در وبلاگ «آهستان» نوشت:
حدودا دو سال و نیم پیش با آقای احمدی نژاد خداحافظی کردم. یک سال پیش هم با احمدی نژادیها. البته بعضیها فورا این دومی را به حساب توبهام از رای به احمدینژاد گذاشتند، با اینکه آن لحظه منظورم این نبود. ولی الان از رای خودم به آقای احمدینژاد توبه میکنم. یعنی پشیمانم. مطمئنا اگر انتخابات سال ۸۸ دوباره برگزار شود، دیگر به ایشان رای نمیدهم.
متاسفم که رأیم را خرج کسی کردهام که به راحتی از طرف من (یکی از مردم) قانون شکنیهایش را توجیه میکند. متاسفم که به نهادهای قانونی کشور اهانت میکند و همه اینها را به حساب من و مردم میگذارد. متاسفم که با افتخار تمام شان و اعتبار جمهوری اسلامی و نهادهای آن را زیر سوال میبرد.
اصلا بحث حمایت از مجلس و یا نمایندگان مجلس نیست. متاسفانه کار را به جایی رساندهاند که یا باید این ور خط باشیم یا آن ور خط. یا باید طرف رییس جمهور باشیم یا طرف مجلس. یک نگاه کاملا قبیلهای. ولی من اصلا این دوقطبیهای مسخره را قبول ندارم. داریم درباره دولت و مجلسی حرف میزنیم که به یک نظام سیاسی تعلق دارند. مگر دو حکومت داریم؟
این نگاه قبیلهای، باعث شده که ادبیات بعضیها مقایسهای شود. وقتی از رفتار دولت انتقاد میکنیم، فورا میگویند خوب مجلس هم همین طور است! و یا چون به ادبیات احمدی نژاد اعتراض میکنیم، میگویند خوب مطهری هم گفت پفیوز! در حالی که این مقایسه کاملا اشتباه است. آیا درگیری شخصی و متقابل دو نفر که هنوز هم ادامه دارد، شبیه بیاحترامی یک نفر (رییس جمهور) به کلیت مجلس است؟ تا کی قرار است با این منطق چشممان را ببندیم؟
برخی به صراحت از رفتار توهین آمیز احمدینژاد حمایت میکنند با این توجیه که رفتارش در خور این مجلس است و یا با این ادعا که این مجلس در راس امور نیست! مگر آن روز که امام، مجلس شورای اسلامی را در راس امور میدانست، مجلس بیعیب و نقص بود و همه نمایندگانش معصوم و کارامد و کارشناس بودند؟ بحث بر سر جایگاه این نهادها و دستگاهها در نظام جمهوری اسلامی است.
حرف من این است که نتیجه طبیعی رفتار فعلی احمدی نژاد، مسخره کردن و مسخره شدن جایگاه مجلس برای همیشه است، نه فقط مجلس فعلی. گیرم که برخی نمایندگان، از سر لج و یا مشکل شخصی با احمدینژاد، این سوالات را مطرح کرده باشند، ولی وقتی ارزش و جایگاه نهاد قانون گذاری کشور با عباراتی سخیف و اهانت آمیز، دچار خدشه میشود، ضررش فقط به همین دوره نیست، دودش به چشم همهی دورهها میرود.
این قضیه نه فقط درباره مجلس که درباره همه نهادهای مملکت صادق است. وقتی آقای رییس جمهور که به خاطر جایگاه حقوقیش و نه حقیقی، باید در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر شود و نمیشود، این بیاحترامی ممکن است فردا و پس فردا از سوی هرکس دیگری هم تکرار شود. چراکه یک بار رییسِ بهترین دولت تاریخ آنرا انجام داده و آب از آب تکان نخورده، خیلی از دوستان هم آنرا تایید کردهاند! چرا؟ چون حال هاشمی رفسجانی را گرفته!
بیاحترامی به رییس جمهور و دولت هم همین طور. هیچ فرقی نمیکند. وقتی به رییس جمهور قانونی کشور که با رای مردم به قدرت رسیده توهین شود، در دورههای بعدی هم ممکن است این اتفاق تکرار شود. آن کسی که امروز توهین میکند، شاید فردا خودش منتخب مردم شود و توهین بشنود. چون این رویه بارها و بارها تکرار شده و به عادت تبدیل شده.
توجیه کنندگان و حامیان متعصب حواسشان نیست که این نهادهای قانونی کشور است که زیر سوال میرود. امروز به بهانهی دوستی با احمدینژاد و دشمنی با رقبای او، از رفتار رییس جمهور با مجلس حمایت میکنند و خیلی راحت از کنارش میگذرند. فقط به این بهانه که فلان طراح سوال بصیرت ندارد و یا سوالش سیاسی است!
من البته با طرح سوال از احمدینژاد اصلا موافق نبودم. چون با همین سواد کم سیاسی و با توجه به روحیات خاص احمدینژاد و سابقهاش، میدانستم که او به سوالات پاسخ درستی نمیدهد و از هر راهی برای له کردن، مسخره کردن و تحقیر نهاد قانون گذاری کشور استفاده میکند که کرد. واقعا نمیدانم که طراحان سوال طبق چه استدلالی منتظر جواب درست رییس جمهور بودند؟!
از آن طرف هم برخی آدمها و رسانههای ظاهرا جدا شده از احمدینژاد، با ذوق فراوان دربارهی شکست طراحان سوال گفتند و نوشتند! طوری رفتار میکنند که انگار نمایندگانِ مجلسِ یک کشور دیگر به رییس جمهور ایران اعتراض کردهاند و احمدینژاد در مجمع عمومی سازمان ملل و در مبارزه با نمایندگان آمریکا و اسرائیل سربلند بیرون آمده است!
همانهایی که یک جملهی آدمها را در فلان جلسه خصوصی و یا عمومی، دلیل ضدیت آنها با ولایت میدانند و تا مدتها بر سر بصیرت آدمهای مختلف حرف میزنند، ولی ۱۱ روز ایستادن علنی، عملی و صریح احمدی نژاد را مقابل رهبری، توجیه و از طرف او معذرت خواهی میکنند و سوال از رییس جمهور را هم لجبازی شخصی طراحان میدانند. انگار نه انگار که اتفاقی افتاده!
خوشبختانه از همین موقعیتها معلوم میشود که این همه سروصدا و دعوا بر سر انقلاب و ولایت، فقط بهانه است برای کوبیدن رقبا و رسیدن به قدرت. ظاهرا و باطنا دعوا بر سر همان لحاف ملاست.