در حالی که امروز وزیر حمل و نقل قزاقستان در حال سخنرانی در سیزدهمین اجلاس وزرای حمل و نقل اکو در تهران بود، شاهد قطعی برق در سالن محل برگزاری بودیم. (فیلم زیر)
این در حالیست که خامنهای در آخرین سخنرانیاش برای استانداران خود با وقاحتی بیمانند گفت: در فضای عمومی کشور مسأله خاصی وجود ندارد!
به گفته کارشناسان، بحران انرژی و برق در ایران به یک نقطه برگشتناپذیر رسیده و احتمال حل این کمبود توسط دستاندرکاران و کارشناسان و رسانههای حکومتی نامحتمل و چیزی در حد محال ارزیابی میشود.
منظور از بحران ساختاری نظام چیست و چرا این عبارت یا ترم در ادبیات سیاسیِ مربوط به حاکمیت خامنهای تکرار میشود؟
یکی از آثار بحران ساختاری در حاکمیت، بیراهحلی در مقابل ستون بلند چالشهای بالفعل است. ساختار به یک ارگان یا سامانه اطلاق میشود که عناصر آن در ارتباطی تنگاتنگ، هدفی مشترک را دنبال میکنند. هر ارگان یا نظام سازمانیافته در یک ساختار قواره میگیرد که از دامنه تا قلهاش، پیکری با اجزای متعدد ولی مرتبط با هم را شکل میدهند. یک دولت، یک اداره، یک شرکت، یک گروه سازمانیافته، یک ساختار است.
بحران ساختاری یعنی وجود تلاطم در اجزای یک پیکر و در ارتباط میان آنها. بحران ساختاری وقتی ایجاد میشود که بیشترین درصد تخریب وضعیت سیاسی، اجتماعی، صنفی و اقتصادی، بهصورت چالش پشت چالش به مبدأ آنها یعنی ارگان مرجع بازمیگردد. این بازگشت منجر به وقوع تلاطم در ساختار حاکمیت یا دولت میشود.
وقتی نان که نهایت هدف اقتصادی است، بحرانی میشود، یعنی ساختار مرجع اقتصادی که در ید حاکمیت یا دولت است، گرفتار بحران ساختاریست و وضعیت نان، معرف این بحران است.
وقتی برق که انرژی تفکیکناپذیر از تمام نیازمندیهای زندگیست، دچار تنش و بحران میشود، یعنی مرجع مدیریت آن گرفتار تلاطم ساختاریست و علت قطع برق را باید در تخریب سنگ بناهای لازم و علمی آن جست؛ چرا که غیرممکن است زیرساختهای یک ساختمان تخریب نشده باشد و ساختمان ناگهان بر پایههای خود فروبریزد.
به سخنان یک نماینده مجلس خامنه ای بهنام رحمتالله نوروزی توجه کنید که در صحن مجلس گفته است: طبق گزارشی که کمیسیون انرژی در خصوصیت وضعیت تأمین برق داده، الآن سراسر کشور با ناترازی برق و آب مواجه است .این حاصل ۲ دهه قصور و کوتاهی است.
وقتی کارگزاران برق از «دو دهه» قبل بهدلیل «قصور و کوتاهی»، تخریب اساسیترین انرژیِ همهجانبه حیاتیِ یک کشور را کلنگ زدهاند، یعنی این ساختار فقط توان تخریب دارد و پیکر ساختارش متلاطم است.
بحران ساختاری، مدام طاعون تولید میکند و تمام نشانهها و محصولات آن، طاعونزدگیست که درنهایت به مرجع و کانون طاعون بازمیگردد: «امروز کشور با چالشهای همزمان اقتصادی، فرهنگی و امنیتی روبهرو است.» (خبرگزاری ایسنا، ۷ خرداد ۱۴۰۴، محمدباقر قالیباف)
بیبرنامگی و ناکارآمدیِ حاکمیت طاعونزده خامنه ای در بحران برق، بحران نان و بحران ترابری که هماکنون در بالاترین حد خود در کشور جاریست، هیچ علتی ندارد جز بحران در پیکر و ساختار آن. بحرانی که بهخاطر تخریب زیرساختهای حیاتی، هرگز نمیتواند از چنبره آنها خلاصی یابد.
During a speech by Kazakhstan's transport minister at the 13th ECO Transport Ministers' Conference in Tehran, a power outage occurred. This coincided with Khamenei's recent claim that there are no significant issues in the country. Experts suggest that Iran's energy crisis has reached an irreversible point, with little hope for resolution. The term "structural crisis" refers to turmoil within a governing system, where political, social, and economic challenges stem from the core authority. The ongoing crises in energy, food, and transport highlight the government's failure to maintain essential infrastructure, leading to widespread dysfunction and compounding issues across various sectors.
اکنون در ایران قیمت دلار پایین ترین قیمت تاریخی کشور را تجربه میکند که نزدیک 82 هزار تومان است امروز و شاید این هفته آخرین فرصت برای خرید دلار ارزان قیمت در تاریخ ایران است و پس از این قیمت دلار هرگز به این قیمتها باز نخواهد گشت حتی اگر ترامپ با آخوندها قرارداد ببندد
با وجود افزایشهای سرسام آور در بخش مواد غذایی و مسکن و دارو و خدمات که در 10 سال گذشته افزایشهای 10 000 تا 20 000 برابری داشته سالیانه نصبت به «قیمت دلار که در 4 ساله گذشته تنها 38 درصد» افزایش داشته و از 60 هزار تومان به 83 هزار تومان رسیده درحالی که در همین مدت «نان دولتی و آرد و گندم 750 درصد تورم داشته»
میتوان گفت که مواد غذایی و دارو و مسکن و خدمات در ایران اکنون از ایالات متحده و بخشهای بزرگی از اروپا گرانتر شده مثلا قیمت گوشت قرمز در برخی از ایالات در آمریکا نصف قیمت گوشت قرمز در ایران است و همچنین قیمت مرغ و قیمت ماهی در گرانترین ایالتها مانند کالیفرنیا در آمریکا پایینتر از قیمت ایران است
این درحالی است که متوسط درآمد یک آمریکایی سالیانه 80 610 دلار و یک ایرانی 966 دلار یعنی نزدیک به یک صدم یک آمریکایی درآمد داشته
درآمد سالیانه یک معلول ایرانی تحت پوشش بهزیستی « 204 دلار»