شنبه، 16 آبان ماه 1394 = 07-11 2015بیماری ناشناخته اهالی یک روستا در شمالازچالوس که میگذری، روستایی در دل طبعیت نظرت را جلب میکند؛ روستایی با طبیعت بکر و فریبنده. گویی همه زیباییهای شمال کشور یکجا در این روستا جمع شده اما در پس این همه زیبایی که روحت را جادو میکند، رازی سر بهمهر نهفته است؛ رازی که حتی اهالی، آن را در گوش یکدیگر پچپچ هم نمیکردند تا مبادا باد آن را به گوش غریبهها برساند. «ایران» با این مقدمه ادامه داد: سکوت، انکار و حتی زندانیکردن دخترکان نابینا در خانه هم نتوانست این راز را مخفی کند. اینجا هیچکس مقصر نیست. همه مشکلات زیر سر یک «ژن» است؛ ژنی که به گفته محققان سالها پیش از سواحل مدیترانه به این ناحیه آمده و در یک شجره خانوادگی بسیار بزرگ افراد را دچار کمبینایی، نابینایی و مشکلات مینای دندان کرده است. سالها پیش اینجا کسی این ژن را نمیشناخت اما امروز بسیاری این ژن را میشناسند ولی باز هم آشنایی با این ژن خاص را انکار میکنند. وارد روستا که میشوی در همه خانهها بسته است. گویی باد کوچه به کوچه، خبر حضور غریبه را به گوش اهالی رسانده است. ضبط و دوربین را که میبینند در پس درهای بزرگ آهنی مخفی میشوند. اصرار هم فایدهای ندارد. آنسوتر اما پسرکی ده دوازده ساله ایستاده و زیر چشمی نگاهمان میکند. عینکی که به چشم دارد خبر از حضور ژن مرموز میدهد. همین طور که به سمتش میروم دعا میکنم که اشتباه کرده باشم. لبخند که میزند، مطمئن میشوم. دندانهای زردرنگش نفسم را بند میآورد. این پسربچه هم گرفتار این بیماری است. به سمت «باهره» بازمیگردم؛ دختری جوان که تا 18 سالگی میدید اما سرخک بهانهای شد تا این ژن در بدنش فعال شود و سوی چشمانش را بگیرد. همان روزهایی که روستا را خواب برده بود و صدای انکار، خانههای روستا را پرکرده بود، باهره بیدار، چشم به راه داشت. همه عزمش را جمع کرده بود تا این ابرها را کنار بزند تا شاید آفتاب برآید. آفتاب که برآید، بیماری، کودکان و نوزادان را رها خواهد کرد. ازدواج فامیلی زمینگیرمان کرد در خانه «امیرعلی» را محکم میزنم. مردی با چشمهای نیمهباز از گودی در پا به بیرون میگذارد. بیقرار است و این پا و آن پا میکند. به راحتی میفهمی آرامش ندارد. صدای باهره را که میشنود، ما را به داخل خانه دعوت میکند. علی، کمبیناست و تنها از گوشه چشمش میتواند تا حدودی اجسام را تشخیص دهد. چشمهایش را با پشت دستها میمالد. گودی چشمها، صورت کشیده و دندانهای یک در میان که رنگ زرد به خود گرفته، همه گواه بیماری اوست اما میگوید: «بهزیستی بیمه تکمیلیام را قطع کرده. کمکهزینهای دریافت نمیکنم تا برای درمان دندانهایم به شهر بروم. با این دندانها نمیتوانم غذا را به درستی بجوم. دستگاه گوارشم دچار مشکلات فراوانی شده است. درخواست وام خوداشتغالی هم کردم اما جوابی ندادهاند. بیکارم.» به اینجا که رسید از اتاق بیرون رفت، مشتی آب به صورتش زد و برگشت. گویی کمی آرام گرفته، لبخندی میزند و میگوید: «خدا پدرم را بیامرزد. نگذاشت از فامیل زن بگیرم. من برعکس برادرم خوششانس بودم. دختر و پسرم هر دو سالم هستند.» پیرزن با سینی چای وارد اتاق میشود و به زبان شیرین محلی خوشامد میگوید. بیمقدمه شروع میکند: «دو دختر دارم، دو پسر. دختر بزرگم نابیناست و پسر دومم کمبینا.» بغضش را فرو میخورد و با انگشتهای خشکیدهاش دستگیره لیوان را میچسبد. با چشمانی پر از اشک از سختیهایش میگوید: «حاجی مرد دانایی بود - شوهرش را میگفت - همه چیز را خوب میفهمید و دور و برش را آشکارا میدید. علی که کمبینا شد به پرسوجو پرداخت، چشمهایش نرم نرم باز شد، فهمید که ازدواج فامیلی باعث نابینایی و بیدندانی بچههایم است. حاجی گفت عروس و داماد از غریبه میگیریم اما ...» درون زن، آتشباران است؛ غوغایی که مرور زمان توان خودنمایی را از او گرفته. در زندگی همیشه چیزهایی هستند که مانند خار به چشمت میروند. چه بخواهی و چه نخواهی این چیزها خاری هستند که در چشم تو جا خوش میکنند و نمیتوانی کاری انجام دهی. لطیفه ادامه میدهد: «برای خواستگاری به در هر خانهای میرفتیم جواب رد میشنیدیم. محکوممان کرده بودند به انزوا. هیچکس باور نمیکرد که کودکان بیمار تنها ثمره ازدواج فامیلی است و اگر دختر و پسر از یک طایفه نباشند فرزندشان سالم خواهد بود. انگ میزدند و دلمان را میشکستند. مجبور شدم برای هوشنگم از فامیل دختر بگیرم. همین شد که امیرعلی با وجود سلامت پدر، به بیماری عمویش مبتلا شد.»
این متخصص ژنتیک پزشکی میافزاید: این بیماری، چشمها و دندانها را همزمان درگیر و مشکلات عمیقی برای فرد مبتلا ایجاد میکند. مشکل چشمی ایجادشده در این بیماری در همه افراد مبتلا یکسان نیست. زمان شروع مشکلات بینایی نیز از زمان کودکی تا بلوغ متغیر است اما مشکل عمده، پیشرفت نسبتا سریع تحلیل بینایی است که فرد درگیر را زمینگیر و زندگی او را مختل میکند. مشکلات دندانی ایجادشده در این بیماری را نیز نباید دست کم گرفت. به این ترتیب که افراد مبتلا به این بیماری به صورت مادرزادی به طور کامل فاقد مینای دندان هستند یا در موارد خفیفتر مینای دندان آنها به طور ناقص ساخته میشود. او ادامه میدهد: این بیماران علاوه بر مشکل در هضم اولیه غذا که به واسطه جویدن آن در دهان آغاز میشود، از نظر ظاهری نیز به واسطه داشتن دندانهایی زرد و تحلیلرفته، بسیار رنج میبرند. درویش در خصوص نحوه انتقال این ژن تصریح میکند: توارث این بیماری یکی از اصلیترین شکلهای توارث در علم ژنتیک به نام اتوزومی مغلوب است. در بیماریهای اتوزومی مغلوب که اغلب در ازدواجهای خویشاوندی بروز میکند، فرد بیمار هر دو نسخه ژن مورد نظر معیوب را از پدر و مادر خود میگیرد. در شجره خانوادگی طایفه ساکن این روستا، علت بیماری ازدواجهای خویشاوندی متعدد و تو در تو بوده است. به طور قطع، این خانوادهها از خطرات ازدواج خویشاوندی آگاه نبودهاند یا لااقل آن را جدی نگرفتهاند. به عنوان مثال، پدر یکی از این خانوادهها که اتفاقا سه فرزند مبتلا به سندرم داشت، بعد از اینکه به او گفتیم مشکل از کجاست، باز هم این مسأله را جدی نگرفت و بیان کرد که تمام این روستا با هم قوم و خویش هستند، پس چرا برای بقیه این اتفاق نیفتاد. این متخصص ژنتیک پزشکی در ادامه عنوان میکند: تیم تحقیقاتی ما برای اثبات این مطلب که این بیماری به علت ازدواج خویشاوندی ایجاد شده است، همه پدر و مادرهایی را که فرزند بیمار داشتند از نظر حامل بودن ژن بیماریزا مورد اسکن دقیق قرار داد و همانطور که انتظار میرفت، همه آنها در حالی که خودشان سالم بودند، ژن معیوب را حمل میکردند. ما در راستای جلوگیری از به دنیا آمدن مبتلایان جدید در این خانواده بزرگ، ضمن انجام مشاوره ژنتیک و آگاهیرسانی به خانوادههای درگیر و خویشاوندان آنها، زوجهای خویشاوندی را که به تازگی با یکدیگر ازدواج کردهاند به طور رایگان آنالیز و از بهدنیا آمدن مبتلایان جدید در این خانواده جلوگیری کردهایم. ای کاش سالها پیش و بسیار زودتر از آنکه شمار افراد مبتلا به 24 نفر برسد، این کار را کرده بودیم زیرا متأسفانه در این سندرم، مشکل بینایی قابل درمان نیست و ناهنجاریهای دندانی آنها نیز تنها از طریق کاشت دوباره دندانها قابل جبران است که البته هزینههای آن بالاست. البته بسیار مشاهده شده خانواده هایی که ازدواج خویشاوندی و فرزندان معلول دارند، مدعی هستند قبل از ازدواج مشاوره ژنتیک یا حتی آزمایش ژنتیک انجام دادهاند اما باز هم دچار این معضل شدهاند. او تاکید میکند: در اینجا با قاطعیت میگویم که مشاوره ژنتیک قبل از ازدواج بیشتر برای جلوگیری از بیماری تالاسمی نتیجهبخش است که البته در مورد تالاسمی، کشور ما بسیار عالی عمل کرده است. در نهایت از تمام هموطنانم خواهش میکنم از ازدواج خویشاوندی پرهیز کنند تا بتوانیم در آینده نزدیک میزان ناهنجاریهای ژنتیک را در کشورمان به حداقل برسانیم. |