چهارشنبه، 29 مهر ماه 1394 = 21-10 2015موی چینی، کرهای و تایلندی روی سر ایرانیسایت پارسینه: روی سرت جا داشته؛ همیشه. همدم گرمابه و گلستانت. در وصفش شعرها سرودهاند و به حلقه وصل عشاق تشبیهش کردهاند؛ شکنشکن، جعد مشکین. از آن چیزهایی است که تا وقتی هست، قدرش را آنجور که باید نمیدانی اما همین که عزم رفتن میکند، ناگهان تمام فکر و ذکرت به این معطوف میشود که جلوی رفتنش را بگیری، دست به دامن دکترها میشوی، انواع و اقسام معجونها را به سرت میمالی و جوشاندههای تلخ را لاجرعه سرمیکشی؛ اما «موی» نازنینت میرود که میرود؛ انگار که اصلاً از ابتدا وجود نداشته است. روزنامه ایران پس از این مقدمه، مینویسد: برای هیچکس خوشایند نیست؛ اینکه باید عکسهای زمان موداریش را با حسرت نگاه کند و به چهره جدید خو بگیرد. اما برای همه هم اینطور نیست. منصور 42 ساله، اصلاً یادش نمیآید از کی موهایش را از دست داده است. او با خنده میگوید: «از وقتی یادم میآید کچل بودهام.» او زیبایی را امری وابسته به مو و صورت نمیداند و با شوخی ادامه میدهد: «این را نگویم، چه بگویم؟! حالا که چارهای نیست. قسمت ما هم این بود اما در عوض خوششانسم!» منصور، بیمویی را مشکل نمیداند. برعکس شاهین که از وقتی موهایش شروع به ریختن کرده، کاملاً احساس افسردگی میکند: «اوایل دکتر محلول "ماینوکسیدین" داده بود که شب به شب به سرم میزدم. چند مدل تونر و شامپو هم بود اما هیچکدام نتیجه نداشت. اعتماد به نفسم را کاملاً از دست داده بودم. عذاب میکشیدم از اینکه هر روز در آینه نگاه میکردم و میدیدم که کمموتر شدهام. چند وقت بعد راهش را یاد گرفتم. کل موهایم را ماشین میکردم. اینجوری حس بهتری داشت. حالا دیگر عادت کردهام، اما دروغ چرا، گاهی وقتها که کسی را با موهای پرپشت میبینم، حسابی حسودیام میشود.» بیمو شدن این روزها دیگر چاره دارد؛ مثل خیلی مشکلات دیگر. آدم یاد آن ضربالمثل قدیمی میافتد که «فقط مرگ است که چاره ندارد»، اما آنقدرها هم راحت نیست. مرکز کاشت مو، یکی از همان باسابقههاست، از همانهایی که سال هاست در این زمینه فعالیت میکند و مشتریهای زیادی هم دارد. چهره آن آقای کم مو و غمگین که بعد از کاشت مو به پهنای صورت میخندد، از همان وقتها بر سردرش نقش بسته است. یک جور پیام روانی دارد انگار؛ اینکه مو بکارید، خوشحال شوید یا مثلاً مو بکارید، از افسردگی رهایی یابید یا چیزی از این دست. مشتریها کم و بیش مثل هم هستند. اینجا کسی به حال دیگری حسرت نمیخورد. کم مویی و بیمویی، مشکلی است که همه شان را به این مرکز کاشت مو کشانده است؛ البته اگر بتوان نام آن را مشکل گذاشت. آرش، کارشناس شیمی است. موهایش خیلی زود شروع به ریختن کرده. «از هر دو طرف ارث دارم! پدر و مادر.» آدم یک لحظه به ذهنش میرسد که ای وای، یعنی مادرش هم؟! البته منظور آرش داییها و پدربزرگ مادری است. دکتر میگوید: «ژن طاسی از مادر منتقل میشود، یعنی اگر کسی میخواهد بداند چقدر احتمال دارد این ژن را به ارث برده باشد، باید به جد مادری و داییها نگاه کند که خدا را شکر مال ما همگی شان طاس هستند.» و بعد با خنده ادامه میدهد: «البته اگر این طور نبود و ژن از طریق پدر منتقل میشد هم باز فرقی نمیکرد. پدر و عموها هم خدا را شکر، از مو بهرهای نبردهاند.» آرش حالا آمده تا مو بکارد. میداند کار راحتی نیست و به مراقبت نیاز دارد اما دلش را به دریا زده چون دلش میخواهد هرطور شده دل دختر مورد علاقه اش را به دست آورد. البته معلوم نیست این حرفش شوخی است یا جدی، از بس که هر جمله اش را با طنز آمیخته میکند. محمد هم از دیگر متقاضیان کاشت مو است که البته یک هفته پیش کار پیوند مو را انجام داده و حالا موهای پیوند زده شده، جلوی سرش نمایان است. میگوید: «بسته به اینکه چه حجم از مو ریخته باشد، روش کار فرق میکند. برای من چون حجم موی ریخته شده، کم بود، لایهای پوست از پشت سرم برداشته شد و موها از آن جدا و جلوی سرم پیوند زده شد. البته از روش کاشت دانه دانه هم برای این کار استفاده میشود که باز بستگی به این دارد که چه حجم مو ریخته شده و جنس مو چگونه باشد. عمل بدون بیهوشی و با بیحسی انجام شد. حدود 11 ساعت هم طول کشید. البته هیچ دردی را حس نکردم. از فردای روز پیوند هم میشود استحمام کرد اما تا چند روز پوست سر و صورت ملتهب است. حالا هم بعد از یک هفته برای معاینه مراجعه کردهام.» محمد برای این عمل، 5 میلیون تومان هزینه کرده که به گفته خودش ارزشش را دارد. البته عمل محمد یک مرحلهای بوده و ممکن است برای کسانی که ریزش موهایش زیاد است، عمل در دو مرحله انجام شود. پزشک متخصص پوست و مو که در مرکز زیبایی مشغول به کار است در مورد نحوه کاشت مو و روشهای مختلف آن توضیح میدهد: «پیوند موی طبیعی، یا به اصطلاح کاشت مو، تنها روش ترمیمی دائمی برای کسانی است که موهای خود را از دست دادهاند و متأسفانه در بیشتر موارد این ریزش مو و طاسی، غیرقابل بازگشت است. در حال حاضر از دو روش FUT و FIT برای کاشت مو استفاده میشود که روشهای بیضرری هستند و فرد میتواند با انتخاب پزشک مجرب، با خیال راحت به این کار اقدام کند.» او ادامه میدهد: «در روش پیوند مو، در واقع فولیکولهای مو به صورت تک تک و با همان حالت طبیعی روی پوست سر کاشته میشوند و مثل موهای طبیعی سایر نقاط پوست، قابلیت رشد دارند و ظاهری کاملاً طبیعی خواهند داشت. در روشهای پیوند مو از موهای خود شخص استفاده میشود و به همین دلیل هیچ منافاتی با چهره او نخواهد داشت. روش کار هم به این صورت است که فولیکول موهای خود شخص از پشت سر یا ناحیهای از بدن او برداشته میشود و سپس با استفاده از میکروسکوپ و لوپهای مخصوص، به صورت تک تک جدا شده و در ناحیه گیرنده با ایجاد برشهایی در حد یک میلیمتر پیوند زده میشود.» این پزشک تأکید میکند که پیوند مو کار ظریفی است و فرد باید پزشک مجرب و متخصص برای این کار انتخاب کند. این موهای موقت متنوع! راسته خیابان منوچهری، محل مناسبی است برای آنها که بدشان نمیآید کممویی را به صورت موقت با گذاشتن کلاه گیس التیام دهند. البته خریداران کلاه گیس همیشه هم افراد بیمو و کممو نیستند. بعضیها به دنبال ایجاد تنوع در مدل مو، برای خرید کلاه گیس اقدام میکنند. انصافاً هم تنوعشان بالاست. آقای احمدی، وارد کننده کلاه گیس میگوید: «کلاهگیسها بیشتر از چین، کره و تایلند وارد میشوند. قیمتها بسته به این است که برای ساخت کلاه گیس از موی طبیعی استفاده شده باشد یا موی مصنوعی. مسلماً موهای مصنوعی ارزان ترند و قیمت شان از حدود 30، 40 هزار تومان شروع میشود که بسته به اینکه بلند باشند یا کوتاه تفاوت میکند. موی طبیعی هم از حدود 150، 200 هزار تومان قیمتش شروع میشود که آن هم بستگی به اندازهاش دارد.» به گفته احمدی، استقبال از کلاهگیسهای متنوع، قبلاً بیشتر بوده و حالا کمتر است اما به هرحال خریداران خود را دارد. خانمها هم بیشتر متقاضی خرید کلاه گیس هستند چراکه مایل به تنوع دادن در مدل موهایشان هستند که در حالت عادی شاید امکانپذیر نباشد. آنها بیشتر در جشنها و عروسیها از کلاهگیس استفاده میکنند. او خاطرهای هم در این باره نقل میکند: «یک خانمی برای خرید آمده بود که کلاه گیس موی بلند طبیعی میخواست. نوعی که گلاهگیس بودنش اصلاً معلوم نباشد. تمام کلاهگیسها را نشانش دادم و نپسندید. آخر سر از مغازه یکی از دوستانم سفارش دادم برایش یک گلاه گیس طبیعی مرغوب آوردند، گران هم بود. گلاه گیس را خرید و رفت. چند وقت بعدش آمد اینجا دعوا و مرافعه که شوهرم فهمیده که این، کلاه گیس است. مگر من نگفته بودم که خیلی طبیعی باشد! از حرفهایش خیلی تعجب کردم چون گمان میکردم گلاه گیس را برای شرکت در جشن و مراسم میخواهد. خلاصه که کاشف به عمل آمد که خانوم قبل از عروسی مدعی بوده که موهای بلندی دارد چون همسرش موی بلند دوست داشته و کلاهگیس را هم برای همین خریده بوده اما مدت کمی بعد از عروسی لو رفته و با شوهرش هم سر همین مسأله اختلاف پیدا کرده بود.» خاطره آقای احمدی، آدم را یاد داستان «زن زیادی» آلاحمد میاندازد و زن بیمو که شوهر پسش داد و طاسیاش را با وجود کلاه گیسی که زیر تور سفید عروسی به سرش نشسته بود، به رویش آورد. کلاهگیسهای مردانه هم البته میان تنوع کلاه گیسهای زنانه کم طرفدار ندارند، خصوصاً انواع موی طبیعی آنها که بعضی نمونههای جوگندمی شان، بیش از اندازه طبیعی جلوه میکند. میشود رویشان دست کشید و کیفیتشان را امتحان کرد و تصور کرد که پیش از این روی کدام سر چینی یا کرهای سروری میکرده است. |