آقای رفسنجانی اعتراف کنید! این گوی و این میدان
می دانم اجرای آنچه من از رفسنجانی می خواهم کار ساده ای نیست. اما این را هم می دانم که اگر او چنین کند هم سخنان انتقادی خود درماههای اخیر را باور پذیر می کند هم خامنه ای و سایر شرکای خود در آن رسوایی ها را بیش از پیش مفتضح خواهد ساخت. آقای رفسنجانی ! این گوی و این میدان.
***
سایت دیدگاه نو: مجتبی واحدی، روزنامه نگار و مشاور ارشد مهدی کروبی است که از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۶ رئیس دفتر مهدی کروبی بوده است و از سال ۱۳۷۹ تا دی ۱۳۸۸، سردبیری روزنامه اصلاح طلب آفتاب یزد را بر عهده داشتهاست. وی پس از حصر خانگی کروبی در بهمن ماه ۱۳۸۹، به عنوان سخنگو و مشاور ارشد وی در خارج از ایران در حمایت از جنبش سبز فعالیت میکند.
سخنی تلخ اما مهم با هاشمی رفسنجانی
اکبر هاشمی رفسنجانی در ادامه موضع گیری هایی که او را متفاوت از رفسنجانی دهه های شصت و هفتاد نشان می دهد به موضوع انتخابات مجلس یازدهم اشاره کرده و از نهادهای دست اندر کار انتخابات خواسته موجب ناامیدی مردم نشوند.این سخنان در حالی مطرح شده که چند روز پیش خامنه ای حمایت خود از نظارت استصوابی را اعلام کرده است. بنا ندارم به نیت خوانی متوسل شوم یا اظهارات رفسنجانی را دارای انگیزه های انتقامجویانه بدانم . از سوی دیگر اعتماد به رفسنجانی نیز کار ساده ای نیست . به خصوص در موضوع انتخابات و آنچه که می تواند دلسردی و ناامیدی مردم را به دنبال داشته باشد اعتماد به او سخت تر است اگر چه غیرممکن نیست. اعتماد به دموکرات مآب شدن رفسنجانی در امر انتخابات مشکل است زیرا در خوش بینانه ترین حالت، سهم او در برقراری بدعت « نظارت استصوابی » مساوی خامنه ای است اگر بیشتر از او نباشد.
همچنین تغییر مرجع بررسی صلاحیت کاندیداهای عضویت در مجلس خبرگان و واگذاری آن به فقهای شورای نگهبان ، نقشه مشترک خامنه ای و رفسنجانی بود. این تغییر در نخستین سال رهبری خامنه ای صورت گرفت و اگر رفسنجانی از آن رسوایی حمایت نمی کرد قطعاً خامنه ای موفق به اجرای آن نمی شد. در آن زمان ، بسیاری از فعالان سیاسی اعلام کردند وظیفه مجلس خبرگان ، نظارت بر عملکرد رهبری است و نباید بررسی صلاحیت کاندیداهای عضویت در آن مجلس به کسانی واگذار شود که منصوب رهبر هستند. اما رفسنجانی، ازاین تغییر حمایت کرد ، وزیر کشور دولت او هم از نق زن ها خواست خفه شوند. نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی در دوره رهبری خامنه ای توسط دولت رفسنجانی برگزار شد. در آن انتخابات ، رد صلاحیت کاندیداهای مستقل و منتقد توسط عوامل اجرایی وابسته به دولت رفسنجانی در حدی بود که فریاد همه را بلند کرد. به یاد دارم که شیخ کروبی می گفت «از ظلم عوامل وزارت کشور و هیئت های اجرایی، به شورای نگهبان متوسل شدیم.».
آقای رفسنجانی لابد به یاد می آورد که همسر مرحوم رجایی به اتهام اهانت به خانم عفت مرعشی رد صلاحیت شد، ابراهیم اصغر زاده و علی صالح آبادی به خاطر اعتراض به عملکرد وزارت خارجه دولت رفسنجانی ، از شرکت در رقابت های انتخاباتی محروم و روانه زندان وزارت اطلاعات شدند؛ همان وزارت اطلاعات که توسط فردی کثیف و عیاش به نام فلاحیان اداره می شد و رفسنجانی از او حمایت می کرد. در آن انتخابات ، صدها نفر توسط هیئت های اجرایی و شورای نگهبان رد صلاحیت شدند که بیش از چهل نفر از آنان ، نماینده مجلس سوم بودند. آیا آقای رفسنجانی حمایت همه جانبه خود از رد صلاحیت ها را فراموش کرده است؟ به هر حال مجلس سوم که خامنه ای آن را فتنه گر می نامید به پایان رسید و مجلسی تشکیل شد که شعار تبلیغاتی جناح اکثریت آن ، « پیروی از خط امام ، اطاعت از رهبری ، حمایت از هاشمی » بود .این شعار در هماهنگی با خطبه های نمازجمعه فروردین ماه سال هفتاد و یک خامنه ای بود که طی آن ، نمایندگان مجلس سوم به خاطر انتقاد از رفسنجانی ومخالفت با برخی برنامه های اقتصادی او ، فتنه گر نامیده شدند.اما این پایان ماجرا نبود . لابد هاشمی رفسنجانی ، نخستین نماز جمعه خود بعد از تشکیل مجلس بی آبروی چهارم را به یاد می آورد. او در آن روز با لبخند رضایت و با لحنی مملو از تفرعن، مراحل مختلف برگزاری انتخابات و تشکیل مجلس چهارم را تأیید کرد و از رد صلاحیت شدگان خواست به فعالیت های دیگر از جمله کشاورزی روی بیاورند.
اینها که گفتم به معنای عدم لیاقت رفسنجانی برای بازگشت کامل یا نسبی از مسیر پرانحراف گذشته نیست. اما شرط باور این بازگشت آنست که رفسنجانی ، به صراحت به اشتباهات گذشته اعتراف کند. آیا این توقع زیادی است که ازمرد قدرتمند جمهوری اسلامی در سالهای نه چندان دور خواسته شود صادقانه به اشتباهات هزینه ساز خود اعتراف کند؟ رفسنجانی هم اکنون در حال پرداختن هزینه هایی است اما چرا بسیاری از ایرانیان ، تصور می کنند همه اینها خیمه شب بازی مشترک او و خامنه ای است؟ یافتن پاسخ برای این پرسش ، بسیار آسان است . تنها گناه هاشمی رفسنجانی ، حمایت از اقدامات دیکتاتور مآبانه خامنه ای نیست. او علاوه بر بسترسازی نهان و آشکار برای تثبیت زورگویی های ولی فقیه، اظهار نظر های شرم آوری هم داشته که تا کنون نشانه ای از پشیمانی خود از آن سخنان بروز نداده است. در ابتدای دهه هفتاد،از یک سو منتقدان رفسنجانی به وسیله وزارت اطلاعات دستگیر و تحت غیر انسانی ترین شکنجه ها قرار می گرفتند و از سوی دیگر ، خود او در تریبون نمازجمعه، منتقدان را « نامرد » می نامید.
البته تحقیر منتقدان و حتی شهروندان عادی ، نه با آغاز دوره ریاست جمهوری رفسنجانی شروع شد نه با اتمام دوره ریاست جمهوری او به پایان رسید. در سالهای نخستین استقرار جمهوری اسلامی ، استفاده از کراوات نوعی اعتراض ملایم به سخت گیری های حکومت در خصوصی ترین ابعاد زندگی شهروندان بود . آقای رفسنجانی در حالی که ریاست مجلس را به عهده داشت کراوات را به « دم خر» تشبیه کرد تا به خیال خود استفاده کنندگان از آن را تحقیر کند. همچنین تن ندادن برخی بانوان کارمند دولت به پوشش مورد علاقه حکومت ، آقای رفسنجانی را بر آشفته کرد و در اظهار نظری عقده گشایانه به آنان هشدار داد که « اجازه نخواهیم داد خانم ها مثل هلوی پوست کنده در ادارات حاضر شوند و خودنمایی کنند» . در دوران ریاست جمهوری ، وقتی با برخی اعتراضات دانشجویی مواجه شد معترضان را « سوسول های ساواکی زاده » نامید.
هاشمی رفسنجانی همین روحیه را تا سالها پس از پایان دوران ریاست جمهوری نیز حفظ کرد. داستان کنفرانس برلین و معرکه گیری یک مرد عریان در آن را همه به یادداریم. خامنه ای در آن زمان تصمیم به سرکوب اصلاح طلبان گرفته بود. اما برای این سرکوب نیاز به زمینه سازی داشت. نقش آفرینی یک مرد کاملا ًعریان در جلسه ای که تعدادی از مشاهیر اصلاح طلب در آن حضور داشتند فرصت مغتنمی در اختیار رهبر کینه جوی جمهوری اسلامی گذاشت تا به خیال خود ، اصلاح طلبان را در میان اقشار متدین جامعه رسوا نماید. بر اساس آن سناریو، در شب های عزاداری محرم، سیمای جمهوری اسلامی ، به صورت مکررتصاویری از آن مردک برهنه را به نمایش گذاشت به گونه ای که تصاویر برخی اصلاح طلبان حاضر در کنفرانس برلین نیز قابل مشاهده باشد . نمایش آن تصاویر مستهجن در شب عاشورا، موجب اعتراض تعدادی از روحانیون سر شناس شد. آیا آقای رفسنجانی ، واکنش خود به نامه آن روحانیون را به یاد می آورد: «شما که هر شب بدتر از این فیلم ها را در خانه هایتان می بینید.»
نمونه های دیگری نیز می توان ارائه نمود که همگی بازتاب دهنده منش رفسنجانی در مواجهه با انتقاد ، منتقدان همچنین نشان دهنده نگاه او به انتخابات و حق مردم برای تعیین سرنوشت خویش است. اما کسی چه می داند . شاید او واقعاً تغییر کرده باشد. اثبات این تغییر آسان نیست اما ممکن است. او اگر به صراحت به مردم بگوید «تحمل انتقاد نداشتم بر همین اساس عباس عبدی ، عزت اله سحابی، هاشم صباغیان ، علی صالح آبادی و دهها نفر را به شکنجه گاههای فلاحیان فرستادم، شعار احمقانه “مخالف هاشمی مخالف رهبر است، مخالف رهبری دشمن پیغمبر است ” من را مست کرده بود لذا نتوانستم اعتراضات دانشجویان را تحمل کنم و لذا در حق آنان یاوه گویی کردم،به مجامع اقتصادی بین المللی گفته بودم که برنامه های اقتصادی من ، هیچ معارضی در داخل کشور ندارد پس وقتی با برخی مخالفت های جدی در داخل کشور مواجه شدم تلاش کردم با به کار گیری عبارات سخیف در مورد منتقدان و دستگیری گروهی از ایشان ، آنان را وحشت زده و خانه نشین کنم ، ادعاهای اکبر گنجی در مورد من و فلاحیان ، من را بی تاب کرده بود و قصه کنفرانس برلین را بهترین فرصت برای انتقام گیری از او و بعضی روزنامه نگاران همراه او می دانستم ، لذا از اقدام کثیف سیمای جمهوری اسلامی حمایت کردم و در برابر مخالفان آن اقدام ، چشم را بستم و دهان را باز کردم…..»
می دانم اجرای آنچه من از رفسنجانی می خواهم کار ساده ای نیست. اما این را هم می دانم که اگر او چنین کند هم سخنان انتقادی خود درماههای اخیر را باور پذیر می کند هم خامنه ای و سایر شرکای خود در آن رسوایی ها را بیش از پیش مفتضح خواهد ساخت. آقای رفسنجانی ! این گوی و این میدان.