درون قبر هر شهيد يک رآکتور هستهايست
روزنامه رسالت: قزوه جديدترين نوشته خود را با موضوع مذاکرات هستهاي سروده و انتقاداتي را در اين قالب بيان داشته است. او ميگويد: «چقدر بايد بگذرد تا ملتفت شوي برجام، يک جام شکسته است ... از زير ميزهاي مذاکره ميترسم؛ از تهديدهاي روي ميز نميترسم».
در ادامه متن اين شعر را مطالعه ميکنيد:
آنها به توافق مهمي رسيدند که قهوههاشان را تنها با يک قاشق شکر ميل کنند
سپس به توافق رسيدند درباره قيمت اتاقهاي هتل
بنا شد پول اتاقها را به دلار و يورو حساب کنند
توافق بعدي بر سر پرداخت پول اتاقها بود که با ظرافت تمام اين کار را به ما سپردند
آنها بر سر چيزهاي مهم ديگري نيز توافق کردند
مثلاً اين که مسي بهتر است يا رونالدو؟
مکدونالد خوشمزهتر است يا کيافسي؟
آنها پيشنويس پشت پيشنويس نوشتند
توافق شد که خط ظريف وقتي فارسي بنويسد، قشنگتر از خط کري است
و خط کري زيباتر است وقتي انگليسي بنويسد
توافق شد که پپسي خوشمزهتر از کوکاکولاست
توافق شد که تحريمها بماند براي بعد؛ تا حريمها شکسته نشود
توافق شد که توافق بد بهتر از توافق خوب است و توافق خوب گاهي همان توافق بد است
توافق شد که فکتشيت ايراني همان گزارهبرگ آمريکايي است
توافق شد که مبارک است انشاءالله
روزي شبيه دوفردايي ديگر اگر بگويي مرگ بر آمريکا، جرم است
سگهاي آمريکايي در راهند با شوهايي شبيه شو باکو
در انتخابات مجلس به حزب ريزگردها رأي بدهيد، به مکدونالد و ملک سليمان با هم ...
فردا پلاکاردها دولتي ميشود
خيرمقدمها دولتي
شهدا دولتي
و با ترانههاي دولتي ارکستر شبانه راه مياندازند
چقدر بايد بگذرد تا ملتفت شوي برجام، يک جام شکسته است و قطعنامه آخري يک تله انفجاري
امروز اراک را سيمان ميکنند، فردا مزار شهيدان را صاف
درون قبر هر شهيد يک راکتور هستهايست
هر شهيد با استخوانهايش غنيسازي ميکند.
از استخوان هر شهيد فرياد مرگ بر آمريکا بلند است
برجام گيوتين است بر گردن کودکان يمن، بر گردن غزه...
از زير ميزهاي مذاکره ميترسم، از تهديدهاي روي ميز نميترسم
سوريه ميرود... عراق ميرود و ميروند شيعيان نبل الزهرا و اين تذهبون و استحاله همين است
امام وارد کربلا شد، حر سر رسيد و گفت: اول مذاکره ...
شما اسبها و شمشيرها را تحويل بدهيد تا هشت سال بعد و هيچ کار نداشته باشيد با يزيد و معاويه و ابنسعد...
نگاه کن حالا تکنوکراتهاست خطاب سخنگوي حضرت آقايم
آقا فقط اشاره بر قرمزها کرد و سبزها قرمز را رد کردند
با داعش لابد بايد زماني جنگيد که داخل خاک ما شده باشند
آن هم نه با موشک
با کلاش و تبر و سنگ و چوب يا با همان برجام شيشهاي، البته با اجازه آقاي کدخدا
شکر خدا که کليدها به کار آمد، درها را بستند و با همان کليد گلوله ساختند تا دلواپسان را يکي يکي بزنند
دلواپس نخست امام بود، ميگويند پيرمرد برگشته است از شعار مرگ بر آمريکا
دلواپسان بعد شهيدان بودند
گفتند: فقط فاتحه بخوانيد وبراي شهيدان دعا کنيد، فقط يک دقيقه سکوت کنيد
دلواپسان بعد سپاهيان بودند و خودشان رفتند در کريسمس شرکت کنند، با برجام عکس سلفي بگيرند و بگذارند در اينستاگرامشان
و مادران شهيد يکي يکي رفتند و اينها يکي يکي پست تازه گذاشتند در فيسبوکشان و پست تازه گرفتند
کلاه اميرکبير را شبانه دزديدند و بر حزب سياسيشان گذاشتند
و جملههاي رهبري را کم و زياد کردند و از ياد بردند دلواپس بودن جرم نيست
مانور مشترک بيبيسي و من و تو با روزنامههاي سبز، مجلههاي زرد
و يا يادمان آوردند با شهيدان غواص برخورد سياسي نکنيم که شهيدان را بيصدا دفن کنيد و بهشيوه بيبيسي در دلمان دعاي انگليسي بخوانيم
آنها رفتند تا پول مليمان دلار شود و دلار هم چنان بالا برود تا بورسها زمين بخورند
اگر بناست نان ارزان نشود و بنزين گران شود و پولهاي آزادشده صرف شاتوبريان و برادران فابيوس شود، چرا مذاکره؟ چرا برجام؟
اصلاً خيال کنيد که هستهاي رفت مثل ترکمانچاي و ترکمانقهوه
شهدا که نرفتند و مرگ بر آمريکا تمام نشده است و اين روزها دوباره ميگذرد
بهجاي اين همه کيف چرمي انگليسي
اين همه کت و شلوار اتوکشيده و پيراهنهاي سبک ديپلماسي
بهجاي اين همه رزرو اتاق و اين همه صبحانه کاري و اين همه بريز، بپاش و بگو و بخند
بهجاي اين همه شکلات و قهوه و ترکمانچاي
بهجاي اين همه هارت و پورت و خنده و انگليسي حرف زدن، اين همه قدقد و تخم طلايي پوچ
ايکاش عقلشان ميرسيد و تو را ميفرستادند
حاج قاسم عزيز
حتي بيهيچ مترجمي تک و تنها،
حتي با چشمهاي بسته
تو از آنها بهتر بودي
هزار بار ميبيني دنياي عجيبي است
آخر تخم خيار کيلويي چند؟ خرم سلطان ديگر چه صيغه است و ابتکار سيري چند؟
يکي بيايد و اين شبکه را عوض کند