هیچ جای دنیا اینگونه شهر اداره نمی شود
روزنامه آرمان: يكي از وظايف اصلي معاونت شما در اين وزارتخانه نظارت بر شهرسازي است، در سالهاي قبل خصوصا در زمان دولت دهم اين نظارت افول كرد و در مسكن مهر اين ضعف كاملا مشهود است.
مسكن مهر، شهرسازي نيست بلكه يك پروژه است و قطعا بزرگترين ايراد شهرسازي است. ما بقيه شهرسازيمان آنطوري است كه در شهرها اتفاق ميافتد.
در برخي شهرها مسكن مهر در جايي ساخته شده كه امكان ايجاد زيرساختها ميسر نيست و اين يكي از كاستيهاي نظارت اين معاونت است.
ما در اين دوره فقط داريم نظارت ميكنيم. به آسمان و زمين گير ميدهيم منتها هدفمان گيردادن نيست. هدفمان تاثيرگرفتن و اصلاحكردن است. نميخواهيم وقتي گير ميدهيم كسي را از ميانبرداريم البته اگر كسي تخلف كرده باشد، ابايي از اينكار نداريم ولي هدفمان اين است كه روند اصلاح شوند. وزارتخانه در دوره قبل ابايي از اين جملهاي كه بيان ميكنم نداشت و من هم چون ابايي نداشتند، ميگويم. ميگفتند چون وزارتخانه مسكن مهر هستيم. تقريبا تمامي كارهاي وزارتخانه تحتالشعاع مسكن مهر قرار گرفته بود و به اعتقاد من مسكن مهر يك فرصت بود كه بايد تلاش كنيم به تهديد تبديل نشود. از اين جهت فرصت بود كه ما نمونهاي در پيش و پس از انقلاب نداريم كه دولت در اين مقياس به بخش مسكن و مسكن كمدرآمدها توجه كرده باشد.
قبول داريد كه سابقه اين طرح به خيلي قبل از احمدينژاد برميگردد؟
بله، اصلا ريشهاش به مطالعات مجموعه شهري تهران، قانون برنامه چهارم كه براي نخستينبار موضوع مسكن كمدرآمدها و طرح جامع مسكن در آن مطرح شد، برميگردد. اصليترين ايرادي هم كه ميتوان گرفت همين نكتهاي است كه گفتيد. لينك شهرسازي ندارد. يعني وقتي شهري را توسعه ميدهيم سند برايش تصويب ميكنيم. موقعي كه سند تصويب ميكنيم، نماينده وزارت صنايع، نماينده وزارت كشور و همينطور وزارت نيرو هم حضور دارند. وقتي معاون وزير نيرو پاي سند را امضا ميكند به اين معناست كه آب را تامين ميكند. اگر نميتواند تامين كند در جلسات شوراي عالي با چالش مواجهيم. مثلا درباره تهران با طرح تفصيلي چالش داريم. وزارت نيرو از عدم توانايي خود در تامين آب بيش از اين ميزان جمعيت نگراني دارد و از سياستهاي انقباضي صحبت ميكند كه جمعيت نامحدود پذيرفته نشود. اين درحالي است كه مسكن مهر از چنين كريدوري عبور نكرد نه براي برنامهريزي و نه براي مكانيابي.
چرا معمولا هماهنگي لازم بين شهرسازي و شهرداري وجود ندارد؟
ما در موضع حاكميت هستيم و مطالبي را ميبينيم كه از جنبههاي محلي فراتر است. وقتي راجع به تهران صحبت ميكنيم، علاوه بر اينكه درباره شهر تهران صحبت ميكنيم درباره حوزه نفوذ تهران مثلا از فيروزكوه تا هشتگرد هم صحبت ميكنيم. درحالي كه شهرداري تهران وقتي از تهران صحبت ميكند، از 22 منطقه تهران صحبت ميكند و حداكثر بخشي كه به عنوان حريم تهران تلقي ميشود. طبيعي است كه ما يك دغدغههايي داريم كه دغدغه شهردار تهران نيست ولي بايد به آن توجه كند. مثل همين بحث آب كه اشاره كردم. ايشان وظيفه تامين آب تهران را ندارد ولي اگر تهران به جهت محدوديت آب به جيرهبندي بيفتد، دودش در چشم همه خواهد رفت. پس ما بايد برنامههاي ملي و برنامههاي محلي را با همديگر هماهنگ كنيم. ما براي تهيه طرحهاي تهران و شهرهايي مثل تهران و همه شهرهاي كشور وظيفه قانوني داريم. ابزار قانوني براي تصويبش داريم كه آن ابزار هم حاكميتي است. وقتي سندي تصويب ميشود براي همه شهرداريهاي كشور لازمالاجراست. در اجرا بايد تلاش كنيم آن چيزي كه تصويب ميكنيم تا جايي كه ميشود به واقعيت نزديك باشد. منتها اين واقعيت خيلي وقتها واقعيتي است كه بايد مديريت شود. ما اگر سيستم مديريتي را رها كنيم مثل استفاده از نفت ميماند براي دولت. اگر دولت را رها كنيد كه لاينقطع و اليالابد از منابع نفت استفاده كند در كوتاهمدت ممكن است كه پرتقال و تخممرغ مورد نياز مردم را هم از چين وارد كنند! ولي در درازمدت آيا به نفع مردم است كه چنين اتفاقي رخ دهد؟ قطعا به نفع نيست. دقيقا مانند همين وضعيت در شهرداريها هم اتفاق افتاده است. مديران شهري فكر ميكنند پلاك به پلاك شهري را ميتوانند بارگذاري كنند كمااينكه در 10 سال گذشته كردهاند. تراكم شهر را ممكن است تا 30 درصد هم افزايش دهند كه تبعاتي دارد و يكي از آنها تامين آب است. اين درحالي است كه خدمات را به اين سرعت نميتوانيم افزايش دهيم مثلا مدرسه يا پارك ايجاد كنيم. وقتي يك واحد ويلايي يك يا دو طبقه تخريب ميشود و مجوز ساخت 12 طبقه صادر ميشود، اين مجتمع حداقل 5 دانشآموز خواهند داشت كه اگر اين عدد را ضرب در تعداد پلاكهايي كه داده ميشود كنيم معنايش اين خواهد بود كه بايد در هر پلاكي فضاي سبز، مهدكودك، مركز خريد، مركز بهداشت در مقياس محله، مدرسه و پاسگاه ساخته شود. وقتي اينها ساخته نشود، صداي ما درخواهد آمد كه بايد بررسي كنيد و بر اساس برنامهاي كه برايتان پيشبيني شده است، حركت كنيد .
چرا اين اتفاق نميافتد؟
سعدي عليهالرحمه ميگويد كه «به احوال آنكس ببايد گريست، كه دخلش بود 19، خرج 20». نظام مديريتي شهري ما به خاطر كنترلهايي كه روي آن صورت نگرفته، دخل و خرجش يكي نيست. آمال و آرزوهايي براي انجام دادن دارد كه اساسا توان مالياش را ندارد و براي اينكه توان مالي را پيدا كند از برنامهها عدول ميكند. نهادهاي مدني هم پيگيريهاي حقوقي نميكنند. مگر ميشود ساختماني بسازيم كه اليالابد براي همسايهمان سايه ايجاد كند؟ اصلا قانون مدني ما چنين اجازهاي نميدهد. منتها چون شهروندان به حقوق خودشان آشنا نيستند و هم نظام حقوقيمان ايراد دارد. وقتي كاري عرفي ميشود و تخلفي گسترده ميشود خودش جاي قانون را ميگيرد، چنين قانون نانوشتهاي در شهرهايمان حاكم شده كه متاسفانه پول حرف اول را ميزند. چون خوشبختانه كشوري هستيم كه پيشينه و عقبه تاريخي داريم، همه اينها چون بارها در تاريخ تكرار شده است در غالب شعر و طنز هم آمده است كه ميگويد: «پول بده، سر سبيل شاه ناقاره بزن!».
فکر میکنید با آقای قالیباف به تعامل برسید؟ چه کارهایی انجام دادهاید؟
بله، میرسیم. نظر شخصی خودم این است که با همه شهرداریهای کشور بهخصوص تهران (چون به طور طبیعی هم 30 تا 40 درصد کارمان در مورد تهران است) به تعامل ميرسيم. شهرداری با سیستم درآمد و هزینه سرپاست واین بدان معنا نیست که دولت به شهرداری ها کمک نمیکند. ولی سیستم درآمد و هزینه آنها هم به عنوان درآمد تلقی میشود. وقتی درآمدهای نظام مدیریتی شهری را نگاه میکنیم، میبینیم این درآمدها از 65 تا 75 درصد و در شهرهای کوچک تا صد درصد ممکن است مستقیم یا غیرمستقیم به ساخت و ساز وابسته باشد. معنای دیگرش این است که شهر فروخته میشود تا اداره شود. در بهترین حالت این است که 40 درصد این بودجه جاری و 60 درصد آن عمرانی است. اگر درست مدیریت شده باشد و فکر میکنم اگر شفافسازی شود، اگر این ارقام برعکس یا بیشتر از این نباشد، کمتر نیست. معنی دیگرش این است که خیلی مواقع شهر را میفروشیم که حقوق دهیم. عقل حکم میکند که جلوی این کار را بگیریم. اساسا چه فرقی میکند چه آقای قالیباف یا هرکس دیگری در شهر مدیر شود. عقل حکم میکند كه جلوي شهرفروشي گرفته شود. مگر در آپارتمانی که زندگی میکنیم، شارژ پرداخت نمیکنیم؟ شهر هم یک شارژ دارد. این شارژ را مستقیم نمیگیریم و غیرمستقیم اخذ میکنیم. وقت مردم در ترافیک هدر میرود و با آلودگی، سلامتیشان به خطر میافتد. به جای اینکه با کوتاهترین طی زمان ممکن به مرکز خرید محلی برسند مجبورند با ماشین فرزندشان را به مدرسه برسانند و میوه و نان خریداری کنند. به صورت غیرمستقیم این هزینه را به مردم تحمیل میکنیم. ما میگوییم شهر را به شکل دیگری هم میشود اداره کرد؛ مثل کاری که در تمام دنیا انجام می دهند. بخشی از مالیاتهای محلی باید در اختیار نظام مدیریت شهری باشد. ولی در عوض این اختیار، باید مسئولیت هم وجود داشته باشد. نمیتوانیم بگوییم به کسی پاسخگو نیستیم و اطلاعاتمان شفاف نباشد. در خیلی از کشورهای دنیا پروانهای که دیروز صادر شده با اطلاعات شفاف و روشن روی پیشخوان شهرداریهاست. یعنی شما میتوانید ورق بزنید که همسایهتان دیروز چگونه پروانه گرفته است؟ آیا ما میتوانیم چنین کاری را در شهرهایمان انجام دهیم؟ من به عنوان عضو کمیسیون ماده 5 به شما میگویم که خیلی از پروانههایی که به این کمیسیون وارد میشود را تحت فشار قرار ميگيريم كه امضا كنيم ولي توجيه كارشناسي ندارد. معنایش اين است که اگر مدیری پایش را کج گذاشت باید جوابگو باشد.
براي اين جوابگويي چه ابزارهايي وجود دارد؟آيا با استفاده از ابزارهاي پاسباني به نتيجه مطلوب خواهيم رسيد؟
در اين كنترل ابزارهاي پاسباني جواب نميدهد، يعني ما همه ابزارهاي قانوني و بازرسي كه داشته باشيم همه اينها يكسال بعد سراغ موضوع ميروند درحالي كه عوارضها شكل پيدا كرده است. تنها راه تجربهشده و جواب دادهشده در دنيا؛ راهحلهاي اجتماعي، نهادهاي مدني و مطبوعات هستند. مطبوعات و اطلاعرساني. در سابقه كه نگاه ميكنيم ميبينيم كه يك رئيسجمهور آمريكا با دو خبرنگار كلهپا شد! ممكن است بگوييد مانور بوده است ولي مانور قشنگي بوده است. اينكه دو خبرنگار با پافشاري نشان دادند كه رئيسجمهور آمريكا پايش را از گليم خودش فراتر گذاشته و از قدرت سوءاستفاده كرده است. اگر اين دو خبرنگار غلط حرف زده باشند، قانون بايد با آنها برخورد كند و اگر درست حرف زده باشند، قانون بايد حمايتشان كند. اين يكي از روشهاي كنترل جدي است. براي چه ميگويند كه ركن چهارم دموكراسي، مطبوعات است. اين موضوع فقط در عرصههاي سياسي نيست ودر عرصههاي اجتماعي هم كاربري بيشتري دارد. اين كارآمدترين نوع كنترل است. كنترلهاي اجتماعي، نهادهاي مدني و تخصصي. مثلا نهادي به نام ديدهبان تهران داريم كه قطعا از سر دلسوزي به وجود آمده است ولي چقدر تاثير آن را حس ميكنيد؟ اصلا چقدر شناختهشده است؟ حالا فرض كنيد نهادهاي مدني در دانشگاهها كه برنامه بگذارند و حتي مورد حمايت هم قرار گيرند. اين بهترين نوع كنترل است. منِ مسئول بايد استقبال كنم كه تعدادي آدم متخصص بدون غرض راجع به شهرشان از من پاسخ بخواهند و حتي پيشنهاداتي را ارائه كنند. اين كمهزينهترين راه روش كنترل است. تا اينكه سازمانهايي را به وجود آوريم و پليس و ساختمان بگذاريم و كلي از دولت هزينه كنيم كه غيرمستقيم از مردم گرفته ميشود ضمن اينكه تبعات ديگري هم دارد. وقتي شهر را اينگونه اداره ميكنيم، هزينههاي زندگي مردم را به صورت مستقيم و غيرمستقيم بهشدت افزايش ميدهيم و احتمال اينكه شرايط محيط زيست بهتري را به شهروندان ارائه كنيم، به حداقل ميرسانيم. يعني اينكه ما نميتوانيم به اندازهاي كه لازم است، خدمات توليد كنيم. يعني هر روز ممكن است ارزشهاي شهر، بيشتر و بيشتر به فروش گذاشته شود. علاوه بر تهران در برخي از شهرستان هم ميبينيم كه از گوشه و كنار پاركها ساختمان ميسازند. اين موضوع در دهه قبل وجود نداشته است. وقتي اين وضعيت حادتر ميشود به هر شكلي خودش را نشان ميدهد و خانههاي تاريخي را هم دربر ميگيرد. چرا يك چالش جدي براي حفظ خانههاي تاريخي در همه شهرهايمان داريم؟ چون انگيزه شهرداري دادن پروانه است كه در اين ميان پولي رد و بدل ميشود و به اسم درآمد براي خودش منظور ميكند و براي چنين اتفاقي انگيزه دارد.
در دولت يازدهم تاكنون با شهرداري به چه تعاملهايي رسيدهايد؟ توانستهايد جلوي بعضي ساخت و سازهايي كه واقعا باعث بر هم خوردن سيستم شهري ميشوند را بگيريد؟
خود شهرداري هم در اين زمينه كمك و تلاش كرده است. توانستهايم سرعت قطاري كه با سرعت 200 كيلومتر به سمت سرازيري ميرفته را كم كنيم. البته متوقف نشده از اين جهت كه نميشده كاملا متوقف شود. وقتي در كوچهاي هستيد كه سمت چپيتان 5 طبقه ساخته است، سمت راستي هم 5 طبقه ساخته است، نميتوانيم به شما بگوييم كه نسازيد. از اين جهت متوقف نشده است. ولي حركتهاي خارج از قاعده اينكه روي گسل برج نسازيم، در كوچه بنبست مجوز بلندمرتبه ندهيم، تلاش كنيم كه باغات را تخريب نكنيم. لكههاي درشت سبز شهر را پاس بداريم و تلاش كنيم كه افزايش دهيم. قطعا فكر نميكنم هيچ شهرداري باشد كه دلش بخواهد اين كار را نكند! همه شهردارها دوست دارند كه اين كار را انجام دهند. طبيعتا در شهرداري ما هم همينطور است ولي موانعي وجود دارد. اصليترين مانع، عدم تطابق بين درآمدها و هزينههاست. اينكه درآمدها از محل سالم و پايدار تامين نميشود و برميگرديم به همان شعر سعدي. البته يك موضوعي كه فقط در تهران نيست و در كل كشور حاكم است؛ عدم شفافيت است. شهرداريها براساس قانون شهرداريها هر شش ماه يكبار بايد بيلان دقيق درآمدها و هزينههايشان را اعلام كنند. كدام شهرداري اين كار را انجام ميدهد؟ شهروندان هم بايد دنبال حقوق خودشان باشند.
براي جلوگيري از خشكاندن عمدي باغات و تبديل اراضي چه برنامهاي داريد؟
داخل محدوده با خارج از محدوده کاملا متفاوت است. زمینهایی که سبزند و داخل محدوده میافتند، یکباره و یکشبه، ارزش چندده برابر پیدا میکنند. وقتی زمینی باارزش میشود و در بقیه قسمتهای شهر عدم نفعی را توزیع میکنید به شکل فروش تراکم یا گذاشتن بارهای بیشتر از برنامه در شهر، درحقیقت یک عدم نفعی به این زمینها میدهید. ولي چه كسي گفته كه فضاي سبز را مردم با هزينه خودشان بايد حفظ كنند؟ اگر اينها فضاي سبز باارزش براي شهرها هستند، بايد خريداري شوند و به تملك درآيند و براي عموم مورد استفاده قرار گيرند. تجربه چند دهه بعد از انقلاب و حتي قبل از انقلاب نشان ميدهد جاهايي كه اين كارها را كردهايم، موفق بودهايم. يعني باغاتي كه گرفتهايم و به تملك عمومي درآوردهايم، مانده است. ممكن است ناخنك هم خورده باشد و در كنارش فرهنگسرا هم ساخته باشيم. تجربه نشان داده كه اگر فضاي سبزي مورد استفاده شهرداري است بايد خيلي زود تملك كنيم و در اختيار مردم قرار دهيم تا همه از آن استفاده كنند. اتفاقا يكي از آيتمهايي كه شهرها را بر اين اساس در دنيا ارزيابي ميكنند، ميزان استفاده عموم از مواهب شهر است. يعني شهري موفقتر است كه فضاهاي بيشتري را در اختيار شهروندانش قرار دهد. بارگذاري در بخشهاي مصنوعي يكي از تبعاتش همين است كه اين موضوع را كاهش ميدهد و نه افزايش و شما دائما تعداد استفادهكنندگان را افزايش ميدهيد درحالي كه سرمايه محدود است. تجربه نشان ميدهد و اتفاقا همين الان در همين ساعت همكاران ما درحال بررسي حقوقي همين موضوع هستند.
درباره باغ 300 هكتاري مهر شهر كرج هم اين موضوع مصداق پيدا ميكند؟
بنياد هروقت ميخواهد كه ما را تهديد كند ميگويد كه اين باغ را به قطعات دوهزار متري تفكيك كردهايم و ميتوانيم بفروشيم. ولي واقعيت اين است كه خود بنياد هم دلش نميخواهد اين فضا را تبديل كند. هيچكس عقلا دوست ندارد كه باغهاي مثمري كه فعال هستند و كار ميكنند را اينگونه كند، اگر نفع شخصي نداشته باشد. قاعدتا كساني كه فعاليت نهاد عمومي را عهدهدار هستند نبايد اين انگيزه را داشته باشند. بايد كمكشان كرد و راههايي را پيش پايشان گذاشت كه جلو آمده و زودتر توافق كنند و اين 300 هكتار را به تملك مردم درآورند. آنها كمك كنند و نظام مديريت شهري هم از اين طرف.
چگونه؟
اين به سه روش قابل اجراست؛ يا بايد برايش سوبسيد دهيم يا به روشهاي حاكميتي تملك كنيم يا منافع مالك را تامين كنيم و از اين سه حالت خارج نيست. يعني يا مثل استفاده از زمينهايي كه در طرحهاي عمراني ميافتند از ماده 9 استفاده كنيم و در اختيار كارشناس قرار دهيم كه با فشار قانون مورد ارزيابي قرار دهد. بعد از كارشناسي پولش را به ثبت بريزيم و سندش را باطل كنيم و به نام عموم درآوريم و تبديل به پارك كنيم.
شما از چه كشوري براي شهرسازي الگوبرداري ميكنيد؟
واقعيت اين است كه شيوهاي كه ما با آن شهرمان را اداره ميكنيم در هيچ كجاي دنيا نظير و نمونه ندارد. اتفاقا همه اين استدلالها را كردهام كه بگويم بيخود نيست كه در دنيا كمتر شهري را سراغ داريم كه با اين شيوه شهرهايشان را اداره كنند شايد در روستاهاي بوركينافاسو! يعني اين شيوه اداره شهرها پرهزينهترين نوع اداره امور شهري است. منتها چون هزينهها به آينده احاله ميشود، مثلا منِ مدير اين هزينه را به نسل بعدي خودم منتقل ميكنم.
قطعا به كشورهاي اروپايي سفر كردهايد، از اصول شهرسازي كدام شهر الگويي هر چند كوچك براي اداره بهتر ساخت وسازدر كشور برداشتهايد؟
در آن شهرها، هزينه شهر را مردم ميپردازند. مثلا در كلانشهرها هرچقدر به سمت مركز نزديك ميشويد هزينههايتان بهشدت افزايش مييابد. حجم سرمايهگذاري كه در تهران صورت ميگيرد به اين دليل است كه تهران از همه جا ارزانتر تمام ميشود. هزينه سرمايهگذاري، صنعت، قيمت تمامشده اجناس در حالي كه بايد عكس اين باشد. وقتي به پرند، هشتگرد، پرديس، ورامين يا كرج ميرويد، به نسبت تهران بايد تا 25 درصد هزينههاي زندگيتان كاهش يابد ولي اينطور نيست. حتي ممكن است افزايش هم پيدا كند! مثلا در قيمت زمين و آپارتمان ممكن است با كاهش مواجه باشيم ولي قيمت هزينههاي جاري زندگي كمتر نميشود و ممكن است حتي افزايش هم پيدا كند. درحالي كه در دنيا براي عدم تمركز از اين روش يعني روشهاي ايجاد مزيت استفاده ميكنند. يعني خط مترو را به هفتاد كيلومتري ميكشند و در اين هفتاد كيلومتري اول يك مال خيلي بزرگ ميزنند كه همه نيازهاي خدماتي را در آن تامين ميكنند، جنسي كه اينجا ارائه ميشود از مركز شهر ممكن است تا 25 درصد ارزانتر باشد. اينترنت و بقيه خدماتي كه شهروندان نياز دارند را زودتر ميبرند و بعد آن را به بخش خصوصي ميدهند تا سرمايهگذاري كنند و تعدادي واحد كمدرآمد و متوسط و تعدادي هم واحد گرانقيمت بسازند وبا اين مجوز شروع به سرمايهگذاري كنند.
براي كاخ مهرشهر كه يك بناي تاريخي است چه برنامهاي داريد؟
كاخ مهرشهر بهنظرم نتيجه بيتدبيري است. چرا كاخ را مصادره كردند؟ براي اينكه ميگفتيم حكومت شاه بد بوده و تبذير و اسراف ميكرده و ما ميخواهيم اين بنا را نگه داريم تا مردم ببينند كه شاه چقدر بد بوده است يا مثلا شمس در آنجا زندگي ميكرده و شوهرش مسيحي بوده و در ميان كاخ يك كليسا ساخته بودند و با هواپيماهاي كوچك ميآمده و در آنجا باند داشته است و كاخ را در آمريكا ساختند و روي كشتي به ايران آوردند و نصب كردند. از آنجا چه باقي گذاشتهايم؟ ميخواهيم روي باندش هشت هزار واحد مسكوني بسازيم. بخشي از سقف كاخ از بين رفته و آب نزولات آن را از بين برده است و اخيرا كه ميراث فرهنگي آن را تحويل گرفته مقداري رسيدگي كرده است. ولي چيز زيادي از آن باقي نمانده است. اگر كساني كه دنبال اين بودند از خودشان سوال ميكردند كه ميخواهند مسكن تامين كنند به هر قيمتي، اين درست نيست. پس نقش كارشناسان و كساني كه مسئوليت بيشتري دارند چه ميشود؟ اينها عارضههاي زماني است كه وظايف و كنترلهاي حاكميتي ضعيف ميشود. پديده شانديز، پرديسان، باغ مرواريد عارضه است.