آدرس پست الکترونيک [email protected]









شنبه، 22 فروردین ماه 1394 = 11-04 2015

هشدار اقنصادان نسبت به ایرانِ پس از تحریم

خطر افزایش نابرابری با آزادسازی پول‌های بلوکه‌شده

روزنامه شرق: طبیعی است هرکشوری در تمام اقدامات خود، به‌دنبال کسب منافع ملی خودش باشد. اصولا یکی از کارکردهای اصلی دولت‌ها پیگیری منافع ملی یک کشور است. از این‌رو است که در تحلیل هراقدام یک دولت، باید پیش از هرچیز جویای منفعتی بود که آن دولت دنبال می‌کند. حسین راغفر در سخنان خود در موسسه دین و اقتصاد به تحلیل این موضوع پرداخت که چرا غرب حاضر شد با ایران بر سر میز مذاکره بنشیند. او ضمن برشمردن پنج‌منفعت برای غرب، از این مسئله نگران است ما چگونه می‌خواهیم از فرصتی که مذاکرات برایمان فراهم می‌کند، استفاده کنیم. به بیان دیگر، غرب برای پیگیری منافع خود با برنامه وارد عمل شد اما آیا در ایران هم سیاست‌های اقتصادی به‌گونه‌ای تنظیم شده که با آزادشدن میلیاردهادلار دارایی، بتوان به‌نحو احسن از این دارایی‌ها بهره برد؟
نگرانی عمیق این اقتصاددان برجسته از این است که در نظام اقتصاد رانتی ایران، سرازیرشدن پول‌های نفتی به‌جای رونق‌بخشیدن به تولید و ایجاد اشتغال، تنها به نابرابری بیشتر اجتماعی دامن بزند. او هشدار می‌دهد چنانچه جلو واردات کالاهای مصرفی بعد از توافق گرفته نشود، کشور از برداشته‌شدن تحریم هیچ منفعتی نمی‌برد، بلکه با رونق‌گرفتن بیش‌ازپیش واردات، اندک توان تولیدی کشور نیز به نابودی کشیده می‌شود. متن سخرانی کامل راغفر در ادامه می‌آید:
من در همین ابتدا می‌خواهم نظر خودم را در مورد اینکه چرا غرب حاضر به مذاکره با ایران شد را شرح دهم. قبل از آن لازم است به این نکته توجه کنیم که چه کسانی این بحران را به وجود آوردند. از نظر من یکی از کارکردهای دولت‌های نهم و دهم براندازی سیاسی ایران بود. نشانه این حرف، در هزینه‌ای است که ایران بابت این تحریم‌ها پرداخت کرده است. خود آمریکایی‌ها برآورد کرده‌اند ایران از محل تحریم‌ها بالغ بر 200میلیارددلار متحمل ضرر شده است. عقیده من این است که اقدامات دولت قبل در فراهم‌آوردن شرایط تحریم، آگاهانه و عامدانه بوده است. زمینه‌سازی برای تحریم‌های جهانی با تخریب بنیان‌های تولید در ایران توسط دولت نهم و دهم انجام شد.
به‌جز ایران تمام کشورهایی که پرونده آنها به شورای‌امنیت ارجاع داده شده، وارد جنگ شده‌اند. دلیل اول حاضرشدن غرب به مذاکره با ایران، اقتدار نظامی ما است. امروز بعد از گذشت چهارسال از آغاز جنگ سوریه، این تنها عزم سیاسی ایران است که مانع سقوط این کشور شده است. در عراق، کمتر از شش‌ماه پیش داعش به چندکیلومتری مرزهای ایران رسیده بود و نیروهای عراقی به سرعت با ناامیدی شهرها را یکی پس از دیگری تسلیم داعش می‌کردند. اما امروز با هدایت ایران این روند تغییر کرده است. یکی از اهداف غرب در ایجاد داعش در عراق محاصره ایران و مشغول‌کردن ما به مرزهای خودمان بود همان‌گونه که سیاست ایران مشغول‌کردن اسرائیل به مرزهای خودش است. از طرف دیگر افول قدرت نظامی و اقتصادی غرب سبب شده دوران لشکرکشی‌های غربی‌ها به پایان برسد. بعد از عنصر نظامی انگیزه دیگر غرب برای مذاکره با ایران انگیزه‌های اقتصادی است. افول اقتصادی آمریکا و اروپا مدتی است آغاز شده. بعد از یونان که مردمش زمینه‌های خروج این کشور از اتحادیه اروپا را فراهم کرده‌اند، نوبت کشورهای دیگری همچون پرتغال و اسپانیاست که برای فرار از چنگ گرفتاری‌های اقتصادی خودشان از این اتحادیه خارج شوند.
از طرف دیگر ظهور اقتصاد چین به‌عنوان ابرقدرت آتی اقتصادی، امروز مهم‌ترین دل‌نگرانی آمریکا است. نکته‌ای که در مورد اقتصاد چین وجود دارد، این است که امپریالیسم جدیدی در حال ظهور است که نفوذ خود را نه از اشغال نظامی که بر اثر رشد چشمگیر اقتصادی به دست می‌‌آورد. عامل سوم انگیزه‌های سیاسی است. یکی از این عوامل رقابت‌های سیاست درونی آمریکاست. اگر دولت کنونی آمریکا بتواند با ایران رابطه برقرار کند، این ضامن پیروزی دموکرات‌ها در انتخابات آتی ریاست‌جمهوری خواهد بود. از این‌جهت دموکرات‌ها بسیار امیدوارند که بتوانند با ایران رابطه برقرار کنند. از نظر من غرب به ایران به چشم یک متحد بلندمدت نگاه می‌کند. ظرفیت‌های اقتصادی، سیاسی، جمعیتی و نظامی ایران با هیچ‌جای منطقه قابل مقایسه نیست. این ظرفیت‌ها با تغییر سیاست‌های درونی خود ایران و نیز نحوه رابطه این کشور با غرب یقینا فزونی خواهد گرفت. صدهاهزار ایرانی ساکن خارج کشور ذخیره بزرگی برای نیروی انسانی کشور و صاحبان سرمایه‌های مالی بزرگ هستند. اگر زمینه حضور این افراد در کشور فراهم شود، کشور به‌راحتی می‌تواند تبدیل به یک ابرقدرت شود. بنابراین غرب در یک نگاه بلندمدت نمی‌تواند ایران را منزوی کند. انزوای ایران به ضرر غرب خواهد بود. از طرف دیگر تامین امنیت اسرائیل در گرو رابطه خوب ایران با غرب است. عامل بعد انگیزه‌های فرهنگی است. سلطه فرهنگی مهم‌ترین وسیله سایر اشکال سلطه است. اینکه در ایران عده‌ای فکر می‌کنند نفس رابطه با آمریکا باعث ایجاد توسعه در کشور می‌شود، نشان از سلطه فرهنگی آمریکا دارد. انگیزه فرهنگی این ارتباط حفظ هژمونی فرهنگی غرب است که زمینه‌های فرهنگی آن هم در کشور فراهم است. انگیزه آنها این است که این معنی را به جهان بقبولانند ایران هم نتوانست بدون همکاری با غرب به حیات خودش ادامه دهد. البته باید توجه داشت اینکه من می‌گویم غرب در حال افول است، به معنی نابودی و ازهم‌پاشیدن غرب نیست.
مثال این افول، دولت بریتانیاست که از اسب قدرت جهانی افتاد اما از چرخه سیاست جهانی کنار نرفت. عامل پنجم مذاکرات، ممانعت ایران از صنعتی‌شدن است. ایران تحت‌فشار و تحریم، ایرانی است که می‌تواند راه خودش را پیدا کند. در دوره جنگ، صنایع کوچک متعددی در کشور شکل گرفت اما با بازشدن درهای کشور همه اینها کنار گذاشته شدند. امروز در شرایط تحریم می‌بینیم حتی در مجلس این سوال مطرح می‌شود که ما چگونه بدون نفت زندگی کنیم؟ این فقط در سایه فشار شکل می‌گیرد. دسترسی به منابع ارزی بادآورده مانع شکل‌گیری تولید در کشور است. ایران فقط بدون درآمدهای نفتی است که می‌تواند راه توسعه صنعتی را پیدا کند. بهترین کاری که غرب می‌تواند بکند، این است که با بازکردن شیر پول‌های نفتی، جوانه‌های تولید در کشور را بخشکاند. این پنج‌عامل علل اصلی مذاکره غرب با ایران است.
من هنوز نگران توطئه‌های عربستان، اسرائیل و روسیه در به‌هم‌زدن توافق هسته‌ای هستم. اصلی‌ترین مخالفان شکل‌گیری این توافق چین، روسیه، کره‌جنوبی و هند هستند که بیشترین سودها را از این تحریم‌ها برده‌اند.
به هرحال این قرارداد در صورت نهایی‌شدن پیامدهایی خواهد داشت که با توجه به شرایط کشور، نگران‌کننده است. اولین دلیل این نگرانی فقدان یک استراتژی توسعه در ایران به صورت تاریخی است. دولت کنونی هنوز بعد از نزدیک دوسال، تصویر روشنی از سیاست‌های اقتصادی خود ارائه نکرده است.
در 60سال گذشته همواره شاهد بوده‌ایم سهم تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در بخش صنعت که می‌تواند اصلی‌ترین عامل توسعه صنعتی و اقتصادی ایران باشد، بسیار پایین‌تر از این سهم در بخش خدمات بوده است. در بخش خدمات هم سهم واردات بسیار بیشتر از صادرات است. علت این مسئله یکی درآمدهای هنگفت و بادآورده نفتی و دیگری فساد اقتصادی گسترده است. کشور ما در شرایط کنونی گرفتار دوشبکه فاسد قدرت و ثروت است. این شبکه یک اقتصاد رفاقتی در ایران ایجاد کرده است. در تاریخ معاصر ایران تنها در دوره‌های کوتاهی ما شاهد این بوده‌ایم که اقتصاد ایران به گونه دیگری عمل کرده است. یکی از این دوره‌ها، دوره ملی‌شدن صنعت نفت و دیگری هم دوران جنگ تحمیلی است.
اصلی‌ترین دلیل سقوط اقتصاد آمریکا و افول این کشور این بود که صاحبان سرمایه وارد عرصه قدرت شدند. تمام کسانی که در بانک‌های خصوصی یا شرکت‌های بزرگ آمریکا فعالیت می‌کردند، وارد عرصه قدرت شدند و برای حفظ منافع این بنگاه‌ها اقدام به تنظیم مقررات جدید کردند. این مسئله مشکل مشترک ایران و آمریکاست. فرق ما این است که در ایران عده‌ای از قدرت به ثروت آمده‌اند نه از قدرت به ثروت. دسترسی این افراد به منابع بانکی به آنها این امکان را داده است که یک‌شبه ره صدساله را طی کنند. گواه این نکته وجود بیش از صدهزارمیلیاردتومان معوقات بانکی است.
دولت تاکنون هیچ تصویری از استراتژی توسعه خود نداده است. شاید ادامه سیاست‌های آزادسازی که از بعد از جنگ هیچ تغییری نداشته است، سیاست دولت کنونی هم باشد. اسم دولت‌ها و شدت و ضعف اعمال سیاست‌ها بسته به تغییرات قیمت نفت در این سال‌ها تغییر کرده اما اصل این سیاست‌ها همواره ثابت بوده است. بخش خصوصی واقعی‌مان همین تولیدکنندگان خرد و متوسط ما، امکان دسترسی به منابع بانکی ندارند درحالی که اینها تنها بخش در کشور هستند که می‌توانند واقعا تولید شغل کنند. با این‌حال، ما هنوز از اینکه دولت می‌خواهد چه خدمتی به اینها دهد، اطلاع نداریم.
اینکه می‌بینیم درست بعد از تفاهم، جلو ریزش قیمت ارز به اسم صادرات گرفته می‌شود، به این معنی است که مردم ایران از جیب خود به عده‌ای یارانه دهند تا آنها بتوانند سنگ معدن و پسته صادر کنند و پول هنگفتی به جیب بزنند. اقتصاد ما امروز اسیر نظام بانکی فاسد است. اگر امروز دولت، بانک‌ها را به فروش املاکشان مجبور کند، قیمت ملک در کشور سقوط خواهد کرد. منابع ارزی بزرگی در بانک‌ها قفل شده و بانک مرکزی به خاطر منافع این بانک‌هاست که اجازه ارزان‌شدن قیمت دلار را نمی‌دهد. این بانک‌ها در دولت قبل بخش بزرگی از سرمایه خود را به ارز تبدیل کرده‌اند و امروز حاضر نیستند ارزشان را وارد بازار کنند. ما نگرانیم کل پولی که بعد از توافق آزاد می‌شود، توسط واردات کالاهای بنجل مجددا به جیب غربی‌ها برود. نابرابری‌های کنونی با آزادشدن دارایی‌های کشور و واردات بیشتر فزونی خواهند یافت.
ما حتی اگر قراداد کاملا روشنی را امضا کنیم، به عقیده من در سال94 اتفاق چندانی نخواهد افتاد. اجرای تعهدات ما و راستی‌آزمایی آنها تا پایان سال94 طول خواهد کشید و جز یک خوشبینی نسبی در فضای اقتصاد چیز دیگری در عرصه اقتصاد اتفاق نخواهد افتاد.
انتظار مردم این است که بعد از این توافق، قیمت‌ها کاهش پیدا کند چراکه امروز برای واردات کالاها هزینه‌های مبادلاتی زیادی برای دورزدن تحریم‌ها خرج می‌شود. انتظار منطقی مردم این است که با برداشته‌شدن تحریم‌ها و ازبین‌رفتن این هزینه‌ها، قیمت‌ها کاهش پیدا کند. با این‌حال، اظهارات مسئولان نشان می‌دهد که قرار نیست این اتفاق بیفتد چون در اینجا سود زیادی انتظار سرمایه‌دارها را می‌کشد.
در کشوری که دولت بر سر منابع نفتی نشسته، رابطه دولت با بخش خصوصی، مردم و دیگر نهادهای اجتماعی با کشورهای متمدن به کلی متفاوت است. رئیس سازمان مالیاتی کشور در تلویزیون گفت ما بین 20تا25درصد تولید ناخالص داخلی کشور، فرار مالیاتی داریم. ما 934هزارمیلیاردتومان تولید ناخالص داخلی داریم. 20درصد آن معادل 180هزارمیلیاردتومان است که فرار مالیاتی است. 70هزارمیلیاردتومان در سال93 فرار مالیاتی داشته‌ایم. کل بودجه 1393 معادل 175هزارمیلیاردتومان است. بنابراین کشور با مالیات می‌تواند بدون فروش یک قطره نفت اداره شود.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: