آدينه، 21 فروردین ماه 1394 = 10-04 2015اختلافاتی که فوتبال را به برزخ برده استتیم ملی ایران بچه طلاق! اما در میان همه اینها کسانی هستند که بیش و پیش از تماشای اسامی و رنگ چشمها و رنگ موها به فوتبالی فکر می کنند که حالا شبیه به بچه طلاق شده است، حالا شبیه به دوران کمیته انتقالی است، دوران پس از تعلیق. راه پیش رو بدون کی روش سخت است، پذیرفتن این تیم ملی برای مربیان داخلی از پیش سخت تراست و مربی خارجی هم انگار استراتژی لاجرم است، با این تفاوت که لابد باید ارزان تر و گوش به فرمان تر از کی روش باشد که اگر چنین باشد فقط فوتبال است که متضرر می شود، فقط فوتبال. توقعاتی که بالاتر از ظرفیت این فوتبال است نابود شدنی که محتوم است و نمونه اش در استقلال و پرسپولیس به وضوح دیده می شود چرا که این دو تیم مردمی که روزگاری صد هزار تن را گرد خود جمع می کرد حالا تماشاگرش رسیده به چند صد نفر، چرا که پیشرفت نکرده است، چرا که دیگر کسی را گرم نمی کنند، چرا که تماشاگر فوتبال با دیدن فوتبال های اروپایی هر روز و هر شب توقعی بالاتر از آن دارد که اینها نمایشش می دهند. مشکل حمایت مردم فوتبال ایران همین است که تیم امید آن را نشان می دهد، برتر از نپال،بالاتر از افغانستان و البته پایین تر یا همسطح عربستانی که ما را در خاک خودمان می برد و رقص شمشیر را تداعی گر است. تا پیش از کیروش همینگونه بود، باخت به عربستان بود، عدم راهیابی به جام جهانی و فوتبالی بدون لژیونر و بدون هویت بین المللی و یا فرا قاره ای! عذرخواهی شبیه به عذر خواهی ۲۰۰۶ دغدغه های پس از کی روش حالا بازیکنان تیم ملی هم تاب و تحمل هر مربی با هر سطحی از دانش را ندارند، آنها دوباره زیر پایشان سفت می شود و لابد باز ما می مانیم وبازیکن سالاری و قصه های رستم و سهراب و تکراری ، چرا که دیگر کی روشی نیست که به جای گلر اول،گلر سوم را بگذارد و به جام جهانی برود و کلین شیت کند، دیگر به جای عقیلی ، منتظری نمی ایستد و به جای منتظری، پورعلی گنجی. دیگر قوچان نژاد لابد جای انصاری فر را نمی گیرد و سردار بیست ساله به جای گوچی. دیگر لابد جهانبخش جای کریمی را پر نمی کند و بعد وحید امیری به جای جهانبخش. اینها دغدغه هاست برای این فوتبال که دوباره انگار دوران بلاتکلیفی اش شروع شده است. اینها دغدغه هایی است آنسرش ناپیدا، چون نه اینکه این کارها شدنی نباشد، شدنی هست اما سخت است. |