آدرس پست الکترونيک [email protected]









چهارشنبه، 19 فروردین ماه 1394 = 08-04 2015

کویری جدید در همسایگی یک باغشهر

تولد کانون 16 هزارهکتاری ریزگردها با مرگ دریاچه ارومیه
کویری جدید در همسایگی یک باغشهر

تپه‌های شنی روان، تهدید جدیدی برای آذربایجان غربی، شرقی، کردستان _ پس از خشک شدن دریاچه ارومیه_است،تهدیدی که به همین استان ها ختم نمی‌شود و آن‌طور که «رحمان وهاب زاده» مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری آذربایجان غربی می‌گوید: «سه کشور ترکیه، نخجوان و ارمنستان را هم تهدید می‌کند.» وهاب‌زاده در حاشیه آغاز طرح تثبیت ریزگردهای نمکی یک هشدار دیگر هم می‌دهد. او و کارشناسانش تا پایان اردیبهشت ماه فرصت کاشت نهال دارند و اگر اعتبارات بموقع نرسند، زمان از دست می‌رود و 12 میلیارد اعتبار وعده داده شده به نوشداروی بعد از مرگ سهراب تبدیل می‌شود.

آب شرب شور!
سرشاخه‌های تکیده درختان روستای «جبل کندی» ارومیه هیچ عجله‌ای برای آمدن بهار ندارند. سرشاخه‌هایی که لخت و عور درانتظار یک کابوس واقعی در کنار خود هستند. کابوسی که تنها چند دقیقه با آنها فاصله دارد، ماسه‌های شنی روان که «رحمان وهاب زاده» مدیرکل اداره جنگل‌ها، از آن به عنوان یک تهدید جدی برای ارومیه یاد می‌کند. آن‌طور که کشاورزان روستا هم به روزنامه ایران می‌گویند 10 سال طول کشید تا دیو شن‌های روان خود را با باغ‌های میوه‌ای رخ‌به‌رخ کند و تراژدی تلخی را رقم زند که بدون شک و بدون هیچ اغماضی نتیجه فعالیت‌های توسعه‌ای ناپایدار در سال‌های گذشته است. حالا درختان باغ روستای جبل کندی مثل خیلی دیگر از روستا‌ها از یک سو تکیه به قله‌ای سر به فلک کشیده دارند که شولای برفی به تن دارد و از سوی دیگر رو به بیابانی از نیستی و تباهی! بیابانی که هیچ تفاوتی با شن‌های روان سیستان و بلوچستان، کرمان یا خوزستان ندارد. براساس آماری که وهاب‌زاده مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری آذربایجان غربی می‌دهد: «۱۶هزار هکتار کانون بحرانی گرد و غبار در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه شناسایی شده است.» ریزگردهایی نمکی و شن‌های روانی که با رمل‌های فکه خوزستان مو نمی‌زند. در استانی که به استان باغ شهرها معروف بود! وقتی به دل بیابان بی‌تدبیری‌ها می‌زنی باور نمی‌کنی پشت سرت باغ‌هایی باشد که روزگاری با باغ‌های مرکبات لبنان هماوردی می‌کرد و حالا جغرافیایی چون جغرافیای سومالی را پیش رو دارند!

اما این تمام ماجرای روستای جبل کندی نیست که پنجره‌هایش با هراسی هر روزه به بیابانی که باغ آرزوهای آنها را سراب می‌کند خیره شده‌اند. یکی از کشاورزان به خبرنگار ایران می‌گوید: «محصولات باغی نسبت به 10 سال گذشته بسیار کم شده است. زمین‌ها شوره‌زار شده و آب کاهش یافته است. شوری آب به لوله‌های آب شرب خانه‌ها هم رسیده است. ریزگردها داخل خانه‌ها را هم به تصرف درآورده‌اند. برداشت محصول هر سال کمتر از سال قبل می‌شود. باغ‌هایی که روزی روزگاری از هر درخت آنها بین 400-300 میوه زردآلو، هلو و سیب برداشت می‌شد حالا کمتر از یک جعبه میوه می‌دهند.>
یکی دیگر از کشاورزان درپاسخ به این سؤال که هر کیلو گیلاس را در بازار به چه مبلغی به فروش می‌رسانید، می‌گوید: «الان نزدیک به سه سال است که یک کیلو گیلاس نچیده‌ایم.» او هم مانند هم‌ولایتی‌هایش از دریاچه ارومیه به نام «دریا» یاد می‌کند و می‌گوید دریا که رفت همه چیز خشک شد. به گفته او بادی شور چند سال است به کمین درختان گیلاس نشسته و سرشاخه‌های به گل نشسته را پرپر می‌کند. او به 10 سال گذشته نقبی می‌زند و می‌گوید یک دهه پیش کامیون کامیون میوه از روستای جبل کندی بار می‌خورد و به بار فروشی‌ها و بازار‌ها می‌رفت اما حالا همه چیز خراب شده است.
«حاجی راسخی» یکی دیگر از کشاورزان هم می‌گوید: «پارسال نه زردآلو برداشت کردیم نه آلو.» باغ‌های گردوی روستا هم محصولی نداشت. راسخی سعی کرد تا سفره زندگی را با کشت گوجه و بادمجان رنگین کند اما آن هم جواب نداد و مثل درختان باغ خشک شد. همه چیز را از چشم شور زمین‌ها می‌بیند. او می‌گوید: «دولت به ماکمک نمی‌کند و آب چاه شیرین نمی‌آورد!» به گفته او، برخی از اهالی روستا آب شرب را از روستاهای اطراف که هنوز آب شیرین دارند تهیه می‌کنند. «مصطفی قزلباش» یکی از باغداران جوان روستا می‌گوید: پارسال هیچ برداشتی از باغ‌ها نداشته است. حساب و کتاب‌های او می‌گوید که زمین‌های کشاورزی روستا نزدیک به 7-6 سالی است که شور شده اند. همان سال‌هایی که خبرنگاران حوزه محیط زیست وقتی از هجوم ریزگردها و شوری زمین‌های کشاورزی سخن به میان می‌آوردند با برخوردهای تند رو به رو می‌شدند. او به طور دقیق یادش نمی‌آید که چه سالی برداشت خوبی از باغ‌هایش داشته است، می‌گوید: «آخرین بار شاید سال 84-83 بود.» اما حالا درختان گیلاس را که روزی روزگاری هر کدام‌شان 300 تا400 کیلو میوه می‌داد قطع کرده و فروخته است. برای چندلحظه سکوتی سرد باغ‌های بی‌برگ و بار روستا را در برمی‌گیرد. نگاهش خیره به باغ می‌شود و می‌گوید: «دو هکتار درخت خشک شده را بریدند. آن درخت‌ها دو میلیاردتومان در سال درآمد داشت اما چوب خشک آن را 20 میلیون تومان فروختند. همه درخت‌ها زردآلو بودند. خیلی سرسبز بود. باید می‌آمدی و می‌دیدی. زردآلوی شیرینی می‌دادند، وقتی می‌خوردی کیف می‌کردی.» درخت‌های کهنسال را که قطع کردند، نهال کاشتند اما نهال هم جواب تشنگی باغ‌ها را نداد. «نهال را از جهادکشاورزی گرفتیم. باید آب شیرین می‌خوردند اما چون آب شیرین نیست وسط ساقه و تنه درختان سیاه شد ومجبور شدیم آنها را ببریم.» اما سخن گفتن با زبان تبر آن هم از سوی مرد باغبان نه آسان است نه انتهای تراژدی که سدسازی‌ها، حفر چاه‌ها، گسترش زمین‌های کشاورزی، کشاورزی سنتی و ساخت پل شهید کلانتری برای دریاچه ارومیه و باغ‌های آن نوشت!کشاورزانی که امروز خزان باغ‌شان را در چهارفصل زندگی به تماشا نشسته‌اند از آن «جراحی بزرگی» که به گفته کارشناسان از جمله «ناصر کرمی» اقلیم شناس، دانشیار دپارتمان جغرافیا تنها راه نجات دریاچه ارومیه و سرزمین‌های پیرامونش است، چیزی نمی‌دانند. برنامه‌ای که بیش از هرچیزی باید به کاهش سطح زمین‌های زیر کشت در اطراف دریاچه ارومیه منجر شود. پیش از این هم «رضا مکنون» صاحبنظر توسعه پایدار در گفت‌و‌گو با روزنامه ایران، از لزوم پرداخت پول خسارت وارده به کشاورزان منطقه ارومیه سخن به میان آورد. او دبیر برنامه علمی « بهره‌وری و حکمرانی پایدار منابع آب» کشور است و اعتقاد دارد باید با استفاده از زمین‌های کشاورزی کشورهای همسایه ایران، میوه مورد نیاز آذربایجان غربی را تأمین کرد. به عبارت دیگر بخش بزرگی از زمین‌های کشاورزی و باغ‌های حوزه دریاچه ارومیه باید کور شود. اتفاقی که بیش از هرچیزی فرهنگ‌سازی می‌خواهد. پاسخ به این سؤال توسط یکی از کشاورزان که آیا حاضری تمام درختان سیب‌ات را قطع کنی و یک محصول کم آب بر به جای آنها کشت کنی، قطره اشکی توی چشم هایش حلقه می‌بندد و می‌گوید: «ما اگر زردآلو، هلو، سیب و... نکاریم پس چه محصولی بکاریم.» می‌گویم مثلاً انگور که کم آب بر است. می‌گوید: «در این منطقه نمی‌شود انگور مطلوبی به دست آورد.» یکی دیگر از کشاورزان هم می‌گوید باغ‌های بالادست هنوز با آب شیرین آبیاری می‌شوند، اما ریزگردهای نمکی اجازه نمی‌دهند به میوه بنشینند.

کارگران مشغول کارند
تونلی به طول 10 کیلومتر دور تا دور زمین‌های نمک سود باقی مانده از دریاچه حفر شده است. در کنار تونل به فاصله هر سه متر یک نهال آماده کاشت است. این کارگران به گفته مسئول طرح از جوانان روستاهای اطراف هستند که زمین را حفر می‌کنند تا با آبیاری درست منطقه را برای رشد گیاهان شور پسند آماده کنند. دریاچه ارومیه هرچند برای خودش آب هم ندارد اما برای 14 هزار نفر بومی که در این طرح شرکت دارند، نان دارد. کسانی که بخشی از آنها شاید همان کشاورزانی باشند که زمین‌هایشان قربانی طرح‌های غیرکارشناسی است! «خداکرم جلالی» رئیس سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور می‌گوید: «سازمان جنگل‌ها و مراتع، با استفاده از تجارب جهانی و با تکیه بر دانش متخصصان داخلی، طرح‌های متعددی برای مقابله با کانون‌های گرد و غبار و احیای پوشش گیاهی در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه را با مشارکت‌های مردمی در دستور کار قرار داده است.» این برنامه برای اولین بار در دولت یازدهم اتفاق می افتد و پیش از این و به رغم همه هشدارها، هیچ فعالیتی برای تثبیت و کنترل کانون های بحرانی ریزگردها انجام نگرفته است. به گفته او ساماندهی و مدیریت چرای دام در 170هزار هکتار از عرصه‌های حوضه آبخیز دریاچه، ایجاد پوشش گیاهی با عملیات بذر‌کاری و نهال کاری در 6هزار و 400هکتار و اجرای عملیات قرق در 7هزار و 200هکتار ازجمله طرح‌هایی است که با هدف مهار کانون‌های بحرانی گرد و غبار اجرا شده است. به گفته جلالی، برای مهار کانون‌های گرد و غبار و پیشگیری از شکل‌گیری کانون‌های جدید گردوغبار ضروری است عملیات مهار بیابانزایی و احیای مراتع در 300هزار هکتار از عرصه‌های حوضه آبخیز دریاچه ارومیه اجرا شود. آن‌طور که جلالی می‌گوید هر آنچه تا امروز صرف تثبیت کانون ریزگردها در حوضه دریاچه شده از محل اعتبار سایر طرح‌های سازمان جنگل هاست و تا‌کنون این سازمان بودجه‌ای از ستاد احیای دریاچه ارومیه دریافت نکرده است. البته او یک توضیح دیگر هم دارد: «اعتبارات تخصیص یافته هنوز توزیع نشده و بزودی این اعتبارات دراختیار سازمان‌ها و دستگاه‌های ذیربط قرار می‌گیرد.» پرویز گرشاسبی، معاون آبخیزداری، امور مراتع و بیابان سازمان جنگل‌ها و مراتع هم فشار دام مازاد در عرصه‌های حوضه آبخیز ارومیه را باعث تسریع در تخریب و تبدیل این عرصه‌ها به کانون‌های گرد و غبار می‌داند: «براین اساس، ساماندهی و مدیریت چرای دام در 600هزار هکتار از عرصه‌های حوضه آبخیز دریاچه ارومیه در دستور کار سازمان جنگل‌ها قرار گرفت.»
آن طور که گرشاسبی می‌گوید، برای ساماندهی و کنترل چرای دام در حوضه آبخیز ارومیه با همکاری سازمان دامپزشکی، طرح تفکیک دام مجاز از غیرمجاز برای نخستین بار در کشور به‌عنوان یک الگو در شهرستان ارومیه و درمنطقه سپرغان در حال اجراست. سپرغان هم ازجمله نقاط کانون‌های بحرانی ریزگردها در استان است. به گفته گرشاسبی در 600هزار هکتار عرصه‌های حوضه آبخیز ارومیه، دام‌های مجاز با پلاک کوبی (روی گوش) مشخص می‌شوند و درنتیجه کنترل دام در این عرصه‌ها برای مأموران منابع طبیعی آسان می‌شود. معاون سازمان جنگل‌ها هزینه پلاک کوبی هر رأس گوسفند را هزار تومان اعلام می‌کند و می‌گوید: «نصف این مبلغ را سازمان دامپزشکی و نصف دیگر را سازمان جنگل‌ها تأمین می‌کند.> به گفته گرشاسبی 30میلیارد تومان اعتبار در سال آینده برای احیای دریاچه ارومیه به سازمان جنگل‌ها اختصاص یافته که هزینه پلاک کوبی گوسفندان نیز از همین محل تأمین می‌شود.

کاشت درختان گز
کارگران در بخش بسیار وسیعی از زمین‌ها، هلال‌های آبگیر را ایجاد کرده و در دل خاک آن بذر گونه‌های بومی چون گز کاشته‌اند. درختانی که تا اردیبهشت ماه در این محدوده کاشت می‌شوند قرار است بادشکن‌هایی باشند که کابوس را از سر ساکنان استان‌های شمال غربی کوتاه کنند. وهاب‌زاده معیشت دامداران را یکی از دغدغه‌های سازمان جنگل‌ها می‌داند. دامدارانی که شغل دیگری ندارند. آن‌طور که وهاب‌زاده می‌گوید: «اجرای طرح ترسیب کربن با احیای صنایع دستی جوامع بومی اطراف دریاچه ارومیه و توانمندسازی آنها از دیگر برنامه‌های سازمان جنگل‌ها است.» همچنین به گفته مسئولان سازمان جنگل‌ها در برخی کانون‌های بحرانی تا سه سال قرق ادامه خواهد داشت و گله‌ها برای چرا اجازه ورود ندارند. ساخت تونل در محدوده‌های قرق به طول 10 کیلومتر از دیگر اقدام‌های انجام گرفته است. این اقدام‌ها در 5 نقطه بحرانی در شهرهای ارومیه، میاندوآب و سلماس شناسایی و اجرا می‌شود.
رحمان وهاب‌زاده، مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری آذربایجان غربی هم درباره اقدام‌های اجرایی منابع طبیعی برای احیای دریاچه ارومیه می‌گوید: «12میلیارد تومان اعتبار برای اجرای طرح‌های منابع طبیعی به آذربایجان غربی و18 میلیارد تومان اعتبار به اجرای طرح های منابع طبیعی در آذربایجان شرقی اختصاص یافته اما هنوز این اعتبارات تأمین نشده است.» اما ریزگردها به انتظار اعتبارها نمانده‌اندو آن‌طور که وهاب‌زاده می‌گوید به یکی ازمشکلات جدی سرزمین‌های اطراف دریاچه تبدیل شده‌اند. وهاب‌زاده می‌گوید: «زمان کاشت و غرس نهال، اردیبهشت‌ماه به پایان می‌رسد به همین دلیل با وجود محدودیت‌ها و تنگناهای مالی، طرح‌های مهار کانون‌های گردوغبار عملیاتی و این طرح بدون تعطیلی و در همه روزها و با وجود شرایط دشوار جوی اجرا شد و طی روزهای تعطیل سال نو نیز بی‌وقفه ادامه یافت.» در نهایت تثبیت کانون‌های گردو غبار منتظر اعتبار وعده داده شده است. وهاب‌زاده می‌گوید: «اگر اعتبارات لازم تأمین شود، مسئولان منابع طبیعی برای تثبیت کانون‌های گرد وغبار از هیچ تلاشی دریغ نخواهند کرد.»

پل روگذر را باد برد!
به گزارش خبرنگار روزنامه ایران پل شهید کلانتری سوت و کور از آن همه اعتباری است که برای تأمین «مطالبات مردمی» خرج شد. مطالبات مردمی بهانه اجرای خیلی از طرح‌های کارشناسی نشده در کشور بوده است. حالا دیگر اثری از آن گردشگرانی که به ارومیه و تبریز می‌آمدند و مسیر را به سمت موج‌های دریاچه ارومیه می‌کشانند، ماشین‌ها را سوار کشتی‌ها ویدک کش‌ها می‌کردند و در مسیر 25دقیقه‌ای، درمیان پرواز فلامینگو‌ها به سیر و سیاحت می‌پرداختند، نیست. همه چیز دست کامیون دارهاست. کامیون دارهایی که بخشی از آنها پر از نمک‌هایی هستند که به صورت غیر مجاز از دریاچه برداشته می‌شوند. جاده‌ای که باد دارد آن را می‌برد تا یکی از دستاوردهای دولت گذشته از دیده‌ها محو شود. این جاده در ابتدا با ریختن میلیون‌ها تن خاک نه روی دریاچه که داخل دومین دریاچه شور جهان زده شد. چند بار خاک‌های ریخته شده نشست کرد اما مرغ مجریان طرح یک پا داشت. دوباره کامیون‌ها دست‌به‌کار شدند و مجریان کوه را تراشیدند و به داخل دریاچه ریختند. دریاچه که خشک شد، خاک‌هایی که قرار بود نقش یک جاده میانگذر را بازی کنند به دست باد افتادند. مسئولان هم برای اینکه جاده از بین نرود کوه دیگری راکه داخل دریاچه است، می‌تراشند و سنگ‌های آن را در دو سوی خاک‌های پل میانگذر کلانتری می‌گذارند تا این سؤال پیش بیاید که آیا همه آن اعتبارها و خسارت‌ها برای این بود که یک مسیر 25 دقیقه‌ای زیبای گردشگری، به چند دقیقه در یک مسیر بیابانی تبدیل شود؟ یک سؤال دیگر هم وجود دارد آیا بلایی که سر دریاچه ارومیه و استان‌های همجوار آن آمد باعث می‌شود یک بار برای همیشه طرح‌های انتقال آب، بدون کارشناسی و... کنار گذاشته شود؟



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: