سه شنبه، 19 اسفند ماه 1393 = 10-03 2015آپارتاید خدا ؛ سرمقاله جدید ترین شمارۀ شارلی ابدواین مقاله را که درواقع سرمقاله شارلی ابدو در دومین شمارۀ این نشریه پس از فاجعه هفتم ژانویه است برای اطلاعِ بیشتر ایرانیان و فارسی زبانانی ترجمه می کنم که آشنایی چندانی با نوع نگاه و با اهداف روشنگرانۀ انسانی و اجتماعی نویسندگان و ترسیم گران نشریۀ شارلی ابدو ندارند.
آپارتاید خدا* درآمد ( اندر علت ترجمهء این مقاله) : این مقاله را که درواقع سرمقاله شارلی ابدو در دومین شمارۀ این نشریه پس از فاجعه هفتم ژانویه است برای اطلاعِ بیشتر ایرانیان و فارسی زبانانی ترجمه می کنم که آشنایی چندانی با نوع نگاه و با اهداف روشنگرانۀ انسانی و اجتماعی نویسندگان و ترسیم گران نشریۀ شارلی ابدو ندارند و قضاوت های آنها کما بیش متأثر از تبلیغات جزم گراهای تاریک اندیشی ست که یا به انواع اسلامیسم سیاسی (از معتدل ترین آنان گرفته تا افراطی ترین آنان ) ارادت می ورزند یا گوش به سخنان محافل بنیادگرا و محافظه کار مسیحی غرب دارند یا از متعصبان کهنه اندیش و قشری متعلق به مذهب یهود تأثیر می پذیرند. مقصود آن بوده است که از طریق آشنایی بیشتر با نظرات سرمقاله نویسان این هفته نامه ، خوانندگان بتوانند با دید روشنتر ـ و اگر شد ـ با نگرشی عاری از پیشداوری هایی که از این سو و آن سو به اذهان نفوذ کرده است ، داوری کنند. همچنان که مندرجات این سرمقاله و سرمقالۀ پیشین شارلی ابدو* نشان می دهند، برخلاف شایعات و پُرگویی های افواهی که ناشی از سخن پراکنی های غرض ورزانۀ مُبلغان ایدئولوژیک و فکری جبهۀ تاریک اندیشی درجهان معاصرند ، این نشریه مطلقاً با جامعه مهاجران یا با اعتقادات فردی آنان دشمنی ندارد ، سهل است ، همواره مشوق آنان برای کسب هرچه بیشتر حقوق شهروندی و قانونی در فرانسه بوده است. نویسندگان و کاریکاتوریست های این نشریه همواره در راه کسب برابری حقوق مردم مهاجر در فرانسه مبارزه کرده اند. آنها با نژادپرستی و تبعیض مخالفند و بر ضد آن پیکار می کنند . آنها بی وقفه خواستار برابری حقوق میان زن و مرد بوده اند و نظریات انسان گرایانه ، انتقادی و مساوات طلبانۀ خود را همواره یا به طنز و شوخی یا به جد و عاری از هزل ، به زبان های دوگانۀ نوشتاری یا تصویری (طرح و کاریکاتور) در جامعۀ طرح کرده اند . آنان همواره از طرفداران بی چون و چرای آزادی بیان و اندیشه بوده اند چرا که ـ به حق ـ آنرا از ارجمند ترین دست آورد های غیر قابل مجادله و معاملۀ فرهنگ فرانسه می دانند و در راه تثبیت و تداوم و توسعه این ارزش والا و ارجمند بشری در کشور خود ایستادگی و تلاش دلیرانه ورزیده اند. آنها البته دوستدار عوام فریبان زیاده خواهی نیستند که مبتنی بر سُنت های چندین هزارساله همچنان مردم را به خرافه پرستی و تاریک اندیشی و واپس گرایی دعوت می کنند . البته نویسندگان و هنرمندان شارلی ابدو به نهاد ها و به کسانی که همواره در طول تاریخ هدفی جز تداوم سیطرۀ تاریکی و انگیزه ای جز واپس راندن نوع انسان نداشته و ندارند ، ارادتی نمی ورزند و به اصناف و گروه هایی که همواره خدارا و دین را و امر مقدس را به ابزار و اسبابی درجهت سیطرۀ اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و روحی شخص خود یا صنف و طبقۀ خود بدل می کنند، باج نمی دهند و نیش طعن و نقد طنز آمیز و رسواگر خود را ـ که در طرح ها و کاریکاتور ها یا در نکته گویی ها و مقالات انتقادی بارز می شود ـ از آنان دریغ نمی دارند و در این زمینه تفاوتی میان انواع دکانداران دین و فروشندگان انواع بهشت و انواع سرزمین های مقدس موعود، قائل نمی شوند به ویژه به افراطیون اسلام گرا و متعصبان مسیحیت گرا و قشریون یهودیت گرا به یک چشم نگاه می کنند وهیچیک را بر دیگری رجحان نمی نهند و مساوات طلبی خود را در زمینه تقبیح یا نقد صریح یا کنایه آمیز آنان از یاد نمی برند. راه و رسم این نشریه و خطوط کلی اندیشه ورزانۀ غالب نویسندگان و کاریکاتوریست های آن ، کما بیش راه و رسم دوران روشنگری و نمایندۀ شاخص آن عصر ، یعنی ولتر خردمند و آزادیخواه است. از این رو این هفته نامه مخالف تاریک اندیشی و خرافه گستری و تحجر پروری و نیز مخالف سوء استفاده از عقاید عوام در مسیر هدف های سیاسی ـ مالی ـ اجتماعی ست . یعنی مخالف همان شیوه هایی ست که طی قرون متمادی ـ بنا به شهادت تاریخ و تجربه بشر ـ چه در مشرق و چه در مغرب ـ همواره زمینه ساز واپس ماندگی های ذهنی نوع انسان وموجب استمرار حیات تخقیر آمیز آدمیان در انواع نظام های سرواژ و بندگی بوده است . نویسندگان و طراحان و ترسیم گران این نشریه مخالف و منتقد راه و روشی هایی هستند که هرگز آزادی انسان ها را برنمی تافته اند و هیچگاه اراده آزاد و اختیار آدمیان را بر جسم و بر وجدان و بر اندیشۀ آنان نمی پذیرفته اند و در راه آزادی های اندیشه ورزانۀ و منتقدانۀ نوع آدمی جز مانع تراشی و سنگ اندازی نمی کرده اند. آنچه در این زمینه گفتم بر اساس آشنایی هایی ست که ـ به ویژه پس از فاجعۀ 7 ژانویه ـ با این نشریه یافته ام و از اندیشه و قلم نویسندگان و کاریکاتوریست های شارلی ابدو کسب کرده ام و تصور می کنم که همین سرمقاله ونیز سرمقاله پیشین در این زمینه بسیار گویا باشند. (م.س) ....................................................
آپارتاید خدا
از زمانی که والس* (نخست وزیر فرانسه) ضمن تبریک سال نو برای اهل مطبوعات( در 20 زانویه) سخن سبکسرانۀ زیر را به زبان آورد وبا لحنی پرسشگرانه گفت که : « آیا زندگی در فرانسه زیر سیطرۀ آپارتاید جریان دارد؟» ، تا اکنون، این پر سش بر سر زبان ها می گردد و از دهان ها خارج نمی شود مگر برای بازگشتن دیگر باره بر سر زبان ها . البته که «نه » همانا پاسخی ست روشن در برابر این پرسش. آپارتاید یک رژیم سیاسی ست که بر مبنای تفکیک نژادی پایه گذاری و به تعمُد، استقرار یافته و از قوانین ویژۀ * خویش برخوردار است. خوشبختانه ما در چنین موقعیتی قرار نداریم . با این حال تبعیض های اجتماعی ، منطقه ای و قومی در فرانسه وجود دارند. پرداختن به این تبعیضات، گرچه آغازی ست بسیار نیک ، با اینهمه نیک تر از آن ، همانا بازشناسی و تعیین مجموعۀ علل آنها و نیز برخوردار بودن از شجاعت در بیان و در نامیدن و در اعلام داشتن آن علت ها ست. باری این یک جنبۀ غیر داستانسرایانه از مسئله است که مدام ، ـ مواقعی که به سادگی آنرا تبدیل به یک امر فرازمینی و مقدس نمی کنند ـ می کوشند تا اهمیتش را از دید دیگران کوچک و اندک پایه به شمار آورند: مقصود همان مسئلۀ مذهب است. اگر استقرار یک « آپارتاید » در کشور ، مجاز شمرده شده ، آنهم به عمد، مسئول آن کسانی هستند که از بخش مهمی از جمعیت فرانسوی یک دستۀ خاص شهروندان مجزا و دیگر سان ساخته اند ، زیرا از همان آغار ، آنان را به نام مذهبی که برای آنان در نظر گرفته شده ، تعیُّن بخشیده اند. آری وجود یک نظم تبعیض گرایانه در فرانسه واقعیت دارد. نظمی که اندک اندک به واسطۀ جُبن و خوشخیالی سیاسی بر جامعه احاطه یافته و همواره به واسطۀ گفتمان های ذات گرایانه ای تدوین می شده که جمعی از« خودْکارشناس خواندگان » تدارک می دیده اند و با تأیید نظری جامعه شناسانِ دچار تحجّر فکری و نئوری های دودزده آنها همراه می شده، یا به وسیلۀ سیاست ورزان انباشته از انواع پیش داوری ها قوام می یافته و کسانی را هدف زیان رسانی های خود قرار می داده است که زیر عنوان نازل و تبعیض آفرین «مسلمانان فرانسه» یا از آن بد تر « فرانسویان مسلمان تبار» گروه بندی می شده اند. باور مذهبی ی بیشتر، حقوق اجتماعی و شهروندی ی کمتر بیش از چهار و نیم ملیون تن که بر « خاک ملی » رندگی می کنند و بسیاری از آنها در این کشور تولد یافته و بالطبع از شهروندان فرانسه اند، و البته این چهار و نیم ملیون تن را به نام اعتقادات دینی مفروض آنان تعیّن بخشیده اند، بدون آن که از خود بپرسند که : آیا اصولا این افراد با مسجد مراوده ای دارند یا خیر ؟ در فرانسه، فرضی را مجاز شمرده اند که بر اساس آن فرض، خردمندانه تر آن بوده است تا به افراد گفته شود ، که : «جمهوری شما را نه در مقام شهروندی یا در جایگاه متقاضی شهروندی فرانسه ، بلکه به عنوان ِ و به سائقۀ معتقداتی پذیرفته و بازشناخته ، که مقرر است تا فرد فردِ شما بیانگر و تجسم بخش آن باور ها و نمایندۀ آن اعتقادات در کشور باشید». و بدین گونه ترجیح داده اند تا افرادی که نامهای کوچک امین و عایشه دارند ، در هنگام اظهار اعتقادات خود ، سخنشان زمانی با عنایت بیشتری شنیده شود که از برای برابری حقوق خود کمتر از حرمت به اسلام اهمیت قائل بوده اند. نژادپرستی ، تبعیض های اجتماعی ، شکن و گُسل های های اقتصادی ، عدم پذیرش و.. ، واقعیت هایی هستند که می باید بر آنان انگشت افشاء نهاد و آنها را به همگان نشان داد و با همۀ آنها مبارزه کرد. اما چنین مبارزه ای به وسیلۀ مذهب ممکن نیست. زیرا مذهب ، هرگز حقوق بیشتری به زن و مرد نداده ، بلکه همواره کوشیده است تا حقوق به دست آمده را نیز از آنان بازپس گیرد. این یک مضحکه است که بخشی از چپ و چپ تند رو، بیشتر و پیشتر از آن که در راه افزایش کارمُزدِ اندکِ زنان مسلمان و در راه دست یافت آنان به حقوق حقّۀ اجتماعی و شهروندی شان بکوشد در راه مُحجبّه تر شدن آنان در فرانسه پیکار کرده است. این بخش از چپ و چپ افراطی ، از روی تنبلی و جُبن روشنفکرانه یا بر پایۀ برخی محاسبه های انتخاباتی ، همواره وجود ِ خلط وابهام میان یک حق مذهبی ـ که خود را در تسلیم ، منحل می کند ـ و یک حق اجتماعی ـ که هدفش رهایی ست ـ را استمرار بخشیده است. همان کسانی که پیوسته اعلام می کردند : « اسلام و بازوی پرتحرّک سیاسی آن ، یعنی اسلامیسم، گوهر بنیادینِ هویتِ بخش های مهمی از مردم است» ، امروز در تکرار این سخنِ به حق حنجره می درانند که «مسلمانان فرانسه » موظف نیستند تا خودشان را در برابر کُنش های تروریستی ـ که هیچ مسئولیتی در آن ندارند ـ تبرئه و توجیه کنند. شاید از آغازِ کار می باید چنان می بود که آنان را به عنوان بخش جدا ناشدنی و تقلیل ناپذیرِ دینی ، تعیّن نمی بخشیدند که آشکارا ، خود را تجهیز به یک برنامۀ فتح سیاسی در سطح کرۀ زمین کرده وبیش از پیش به ابزاری درچنگ فاشیست های تبهکار بدل شده است. خیلی بیش از «اسلام هراسی» (که وقت آن رسیده تا ابهامی که در معنای این واژه هست ، برملا و توضیح داده شود ) ، « مسلمانان فرانسه» ( و چه عنوان بدی برای نامیدن بخشی از فرانسوی ها!) نخست ، قربانی گفتمان های ذات گرایانه* و امت گرایانه* ای هستند که آنان را از جایگاه شهروندان تامّ فرانسوی تا حدِ کسانی که چیز دیگری جز نمایندگان یک جزمیت سیاسی ـ مذهبی نیستند ، فرو کاسته است. نمی توان به پایان دادن نابرابری هایی که این مردم از آن در رنج اند امیدوار بود، در شرایطی که بر سر راهی که می باید نخستین نابرابری ها را از میان بردارد بن بست ایجاد می شود : آن هم بن بستی که آنان را در تبعیض آباد* دینی فروبسته نگاه می دارد. ............................................ یادداشت: L’apartheid de dieu آپارتاید خدا به قلم ژرار بیار Gérard Biard ژرار بیار نویسنده و روزنامه نگار فرانسوی و سردبیر جدید شارلی ابدو / مانوئل والس نخست وزیر سوسیالیست فرانسه Manuel Valls Lois ad hoc معنای لغوی و تحت اللفظی اش«قانون برای این مورد» است . در برابر این واژه « قوانین ویژۀ » را به کار برده ام. / ذات گرایانه Essentialistes / اُمت گرایانه Communautaristes / تبعیض آبادTownship این واژۀ انگلیسی مربوط به آفریقای جنوبی در دوران آپارتاید است و نام محله های ویژه ای بود که برای غیر سفیدپوستان یا کارگران بومی ساخته می شده است . در فارسی واژه ای مختص این معنا نیافتم از این رو « تبعیض آباد» را به قیاس از کفرآباد و لعنت آباد به کار بردم. یعنی به قیاس از واژه های نفرت انگیزی که به یمن استبداد دینی طی سه دهۀ اخیر در فرهنگ « تبعیضات مذهبی ـ سیاسی ـ ایدئولوژیک» حکومتی ایران رواج یافتند و همچون لکۀ ننگی در تاریخ معاصر کشور ما باقی ماندند. یا به قیاس از واژۀ حلبی آباد که نام محله هایی ست که مردم بسیار فقیر حواشی پایتخت و شهرهای بزرگ درآنجا ها برای خود آلونک های محقر و سر ساهای نا به سامانی از مقوا و حلبی و حصیر و خشت و خاشاک می سا زند تا فقر و گرسنگی خود را در حد ممکن از گزند باد و باران و سرما و گرما ایمن نگاه بدارند. |