چهارشنبه، 24 دی ماه 1393 = 14-01 2015یادش بخیرما هم میوه می خریدیم«یادش بخیر ما هم روزگاری میوه می خریدیم» این جمله ای است که شاید به زودی فراگیر شود. هرچند به جرات می توان گفت این روزها بخش قابل توجهی از قشر کارگر و خانواده های تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی با این جمله آشنا هستند،همان هایی که قرار بود در سه دهه اخیر فاصله اقتصادی خود با دیگران را در حداقل ممکن ببینند اما تعبیر نشد رویایی که لحظات خود را با آن شیرین می کردند. باور کنید سخت است فکر کردن به آناناس طلایی 20 هزار تومانی ، انار 6 هزار تومانی و پرتقال 5 هزار تومانی برای کسی که اولین انتخاب روزانه او بین مترو،اتوبوس و پیاده رفتن است. شاید عجیب باشد اما پای درد دل آنها که بنشینی می گویند «یادش بخیر ماهم روزگاری میوه می خریدیم» و روزگاری هم گوجه ، سیب زمینی،خیار و بادمجان پایه ثابت سبد غذایی خانواده مان بود. ادامه که بدهند از حق انتخابشان خواهند گفت این بار نه از مترو و اتوبوس و پیاده روی ، بلکه از انتخاب بین سیب زمینی 2 هزار تومانی،گوجه فرنگی 5 هزار تومانی و بادمجان 4 هزار تومانی برای یک وعده غذای گرم. انتخاب های روزانه البته خیلی ها را درگیر کرده است ، مثل فردی که می گفت: پیاده رفت و آمد می کنم و روزی چند نخ سیگار را ترک کرده ام تا 10 هزار تومان هزینه روزانه نان را تامین کنم. البته این تمام واقعیت این روزهای اقتصاد ایران نیست و هستند افرادی که انتخاب آنها بین «دراگون فروت» و «استار فروت» چند ده هزار تومانی است و یا خوردن شام چند صد هزار تومانی در رستوران گردان برج میلاد ، لوشاتو و یا حتی آنتروکوت. این روی خوش اقتصاد ایران است که نوکیسگی در آن بیداد می کند تا کمر بخش مولد راست نشود ، تا جان بگیرند آنهایی که باید. گواهش همین رشد اقتصادی 4 درصدی که صدای آن گوش فلک را کرد کرده است و نتیجه آن نه تنها کاهش بیکاری نبوده بلکه یک درصد هم به آمار بیکاران افزوده شده است تا رنگ بگیرد همه انتقاداتی که سود بردن گروه های خاص از سیاست های اقتصادی را هدف قرار داده بودند. بیکاری یک درصد اضافه شد تا تعدا افرادی که می گفتند «یادش بخیرما هم روزگاری میوه می خریدیم» افزایش پیدا کند و بیکاری جوانان، غم بزرگ این روزهای خانوده ها باشد.غم مادری که در تاریکی شب به دنبال جمع کردن ضایعات میوه بود تا معاش خانواده مختل نشود؛جمع کردن ضایعات آن هم در جایی که قلب میوه و تره بار کشور است و مافیایی دارد دست نیافتنی،از مافیای موز گرفته تا میوه های استوایی و نارگیل و آناناس. جاییکه درآمد روزانه کارگرها در بدترین حالت یک میلیون تومان است و حجره داران به روزی 10 میلیون تومان قناعت نمی کنند،جاییکه آیینه تمام نمای اقتصاد ایران است؛ جاییکه جمع کردن ضایعات مادری را برنتافتند و با الفاظ رکیک بدرقه اش کردند تا با دلی شکسته بگوید«یادش بخیرما هم روزگاری میوه می خریدیم»... |