چهارشنبه، 23 مهر ماه 1393 = 15-10 2014دلایل خدشه در اعتماد به آمارهای دولتمسوولان اقتصادی کشور و کارشناسان مرکز آمار ایران باید توضیح دهند که چگونه امکان دارد در یک کشوری بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار خرج شود و حتی یک فرصت شغلی هم خلق نشود. تردید در آمارها همچنان وجود دارد؛ دولت از آمارهای خود دفاع میکند، اما نخبگان اقتصادی با بررسی اعداد و ارقام و محیط کسبوکار آن را تایید نمیکنند و مردم هم این آمارها را با سفره خانوار خود مقایسه میکنند و معتقدند که نهتنها بهبودی در اوضاع و احوال زندگی خود نداشتند، بلکه در برخی موارد فضا برای آنها تنگتر شده است. به گزارش افکارنیوز ، دولت میگوید در بهار امسال نرخ رشد اقتصادی ۴.۶ درصد شده و اقتصاد کشور از رکود عبور کرده است، اما کارشناسان عنوان میکنند که باید دولت معنای عبور از رکود را تشریح کند؛ چراکه همچنان بازارهای کشور در رکود عمیق به سر میبرد. در عین حال، مرکز آمار ایران، آماری از ۰.۹ درصدی بیکاری ارائه میدهد؛ آن هم در شرایطی که هر روز بر تعداد کارجویان تحصیلکرده اضافه میشود و نرخ مشارکت اقتصادی نیز براساس همین آمارها کاهش یافته است. در همین راستا و برای بررسی این موضوع، به گفتوگو با فرشاد مومنی، اقتصاددان پرداختیم و وی در گفتوگو با «افکارنیوز» از سه تناقض درباره نرخ بیکاری صحبت کرد. * دولت نرخ رشد اقتصادی را در بهار امسال ۴.۶درصد و نرخ بیکاری را در تابستان امسال ۹.۵درصد اعلام کرده است و با توجه به این آمارها مدعی است که اقتصاد کشور در حال عبور از رکود است. به نظر شما آیا واقعا اقتصاد کشور در حال عبور از رکود است؟ مرکز آمار ایران در مورد نرخ رشد اقتصادی هنوز گزارش فصلی خود را در مورد بهار اعلام نکرده است و چون من به اعتبار برخی ملاحظات کارشناسی و متغیرهای کنترلی تردید ندارم که آمارهای ارائه شده از سوی بانک مرکزی با اشکالات و ابهامات جدی روبهرو است، به طور طبیعی منتظر میمانم تا مرکز آمار گزارش خود را در این زمینه بدهد. اما در مورد نرخ بیکاری که مرکز آمار ایران ارائه کرده، به نظر من سه تناقض خیلی بزرگ وجود دارد که بدون آنکه نیاز باشد به دادههای آماری مرکز آمار تردید کنیم و اگر حمل بر صحت کنیم و تصور کنیم این اطلاعی که دادند، صحت دارد، باید امیدوار بود که هم مدیریت اقتصادی کشور و هم کارشناسان مرکز آمار ایران در این زمینه توضیحات قانعکننده دهند. به طور طبیعی اگر توضیحات قانعکننده ارائه نشد، آن زمان میتوان به لحاظ تحلیلی درباره چرایی و چگونگی ارائه چنین آمارهایی بحث کرد. * این سه تناقضی که عنوان کردید، چیست؟ تحولاتی هم که در مورد نرخ ارز بلافاصله پس از تغییر دولت اتفاق افتاد، نشاندهنده این بود که اراده تنشزدایی دولت و اراده ثباتبخشی به فضای کلان اقتصاد آنگونه که رییسجمهور منتخب و تیم همراه او ادعا میکردند، باعث امیدواری مردم شده است. اگر این کاهش چشمگیر نرخ مشارکت اقتصادی صحت داشته باشد، مرکز آمار ایران و مدیریت اقتصادی کشور باید توضیح دهند که این میزان سرخوردگی رادیکال از یافتن شغل چه توجیهی دارد. تناقض دومی که در این زمینه به گمان من موضوعیت دارد، این است که آمارهایی که همین چندی پیش مرکز آمار درباره شاغلان کشور ارائه کرد، حکایت از آن دارد که در فاصله تابستان ۹۲ تا تابستان ۹۳ چیزی نزدیک به ۶۷۰ هزار فرصت شغل از بین رفته است. توضیح بخشی این مساله حکایت از این دارد که در بخش کشاورزی در این فاصله یکساله ۶ درصد از شاغلان شغل خود را از دست دادند، در بخش صنعت ۴ درصد شاغلان فرصت شغلی خود را از دست دادند و در بخش خدمات هم یک درصد کاهش اتفاق افتاده است. تناقض سوم در این مساله زمانی موضوعیت پیدا میکند که ما کل تعداد شاغلان اعلام شده در گزارش اخیر مرکز آمار را با کل شاغلان ارائه شده در سرشماری سال ۱۳۸۵ مقایسه کنیم. وقتی که این مقایسه صورت میگیرد، تقریبا این دو رقم با یکدیگر برابری بسیار نزدیکی دارند و از اینجا این سوال پیش میآید که در دوره سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۳ بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار فقط درآمد نفتی به این اقتصاد تزریق شده است. مسوولان اقتصادی کشور و کارشناسان مرکز آمار ایران باید توضیح دهند که چگونه امکان دارد در یک کشوری بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار خرج شود و حتی یک فرصت شغلی هم خلق نشود. به گمان من، به اعتبار اهمیت چشمگیر متغیر اشتغال که در ادبیات توسعه با آن به عنوان یک متغیر سیستمی برخورد میشود و گفته میشود تحولات اشتغال در واقع نمایانگر تحولاتی است که در کل سیستم اقتصادی اتفاق افتاده و هم به اعتبار تناقضهای سهگانهای که اشاره شد، مسوولان اقتصادی کشور و آنهایی که به صورت افراطی هم از گزارش قابل خدشه بانک مرکزی درباره نرخ رشد اقتصادی ابراز شادمانی کردند و هم درباره این ادعای بسیار نگرانکننده مرکز آمار که به صراحت حکایت از آن دارد که در حالی که هیچ شغل جدیدی ایجاد نشده و ما کاهش اشتغال چشمگیر هم داشتیم، بدون آنکه تغییر معناداری در فضای کسبوکار ایجاد شود و بدون اینکه تغییر معناداری در چشماندازهای امیدوارکننده مردم در عمل مشاهده شود، وقتی نرخ بیکاری کاهش پیدا میکند، از هر دو جنبه باید به عنوان یک هشدار بزرگ به جهتگیریهای سیاستی دولت در حوزه اقتصاد تلقی شود؛ به واسطه اینکه ما از یک طرف ۶۷۰ هزار فرصت شغلی موجود تا تابستان ۱۳۹۲ را از دست دادیم و از طرف دیگر هم یک میلیون نفر به کلی از یافتن شغل جدید مایوس شدند. این یک مساله بسیار نگرانکننده است، یعنی اگر ما به آمار مرکز آمار ایران اعتنا کنیم، معلوم میشود که در یک شرایط بسیار فاجعهآمیز اقتصادی گرفتار هستیم و مسوولان اقتصادی کشور باید درباره طول و عرض این مساله و چرایی شکلگیری این شرایط و سازوکارهای برونرفت از این شرایط توضیحات قانعکننده بدهند. * شما درباره نرخ رشد هم یکسری اشکالات عنوان کردید وجود دارد. این اشکالات چیست؟ * مشکلی که در رابطه با آمارها وجود دارد، تنها به یک دولت مربوط نمیشود. در دولت قبل زمانی که آماری اعلام میشد، انتقاداتی به آن آمارها وارد میشد و در دولت یازدهم هم چنین است. به نظر شما چرا در کشور ما اعتمادی به آمارها وجود ندارد؟ * مواجهه با آمارها در کشورهای دیگر چگونه است؟ * با توجه به آمارهایی که دولت اعلام میکند، تصور نمیکنید انتظارات مردم بالا رود؟ دولت برای مدیریت انتظارات مردم چه باید کند؟ * درباره مدیریت انتظارات مردم هم توضیح میدهید؟ |