کودکان کار و مسئولیت فراموش شده دولتیها
ایلنا: یادداشت/ سیدابوتراب فاضل: براساس پژوهشهای صورت گرفته بخش زیادی از کودکان کار دارای خانواده بوده و خانوادههای آنها دارای مسائل اقتصادی و مواجه با اعتیاد و بیکاری هستند. کودکان برای خانوادههای خود کار میکنند و قوانین ما آنگونه نیست که به راحتی بتوان حضانت این بچهها را گرفت و اساسا چنین امکاناتی در کشور وجود ندارد.
۱-کودکان کار به کودکان گارگری گفته میشود که به صورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته میشوند که این امر آنها را در بیشتر اوقات از رفتن به مدرسه و تجربهٔ دوران کودکی بیبهره میسازد و سلامت روحی و جسمی آنها را تهدید میکند. کار کودک نزد بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی فعالیتی استثماری تلقی میشود. کار کودکان بسیار معمول است و میتواند شامل کار در کارخانه، معدن، روسپیگری، کشاورزی، کمک در کسب و کار والدین، داشتن کسب و کار شخصی (مانند فروش غذا) یا کارهای نامتعارف باشد. ناپذیرفتنیترین شکلهای کار کودکان، استفاده نظامی و تنفروشی کودکان است. موارد کمتر جنجالی و معمولاً قانونی (با بعضی محدودیتها) شامل کار کشاورزی در ایام تعطیلی مدرسه (کار فصلی)، کسب و کار خارج از ساعات مدرسه و همچنین بازیگری یا آوازخوانی کودکان میباشد. بر اساس آمار سازمان جهانی کار (ILO)، سالانه ۲۵۰ میلیون کودک ۵ تا ۱۴ ساله در جهان محروم از کودکی میشوند. طبق این آمار ۱۲۰ میلیوننفر از آنها وارد بازار کار شده و مشغول به کارتمام وقت هستند. ۶۱ درصد این کودکان در آسیا، ۳۲ درصد درآفریقا و ۷ درصد درآمریکای لاتین زندگی میکنند. وزارت کار آمریکا سهشنبه گذشته (هفتم اکتبر) در گزارشی عنوان کرد سال گذشته حدود ۱۶۸ میلیون کودک پنج تا هفت ساله در ۱۴۰ کشور کار میکردهاند و تقریبا نیمی از آنان کارهای پرخطر داشتهاند. این پژوهش که وضعیت کودکان کار را در ۱۴۰ کشور بررسی کرده، نشان میدهد نسبت به سالهای پیشین پیشرفتهایی به دست آمده است. اما ده درصد از کودکان جهان هنوز به جای مدرسه، بهاجبار سر کار فرستاده میشوند. بر اساس این پژوهش ۸۵ میلیون نفر از این ۱۶۸ میلیون کودک کار مشغول کارهای پرمخاطره هستند.
۲- طبق آمار ارائه شده توسط مرکز آمار ایران ۱ میلیون و ۷۰۰ هزار کودک به صورت مستقیم در ایران درگیر کار هستند.
همچنین ۹۱۵ هزار کودک نیز به عنوان کودک خانه دار به ثبت رسیده که از این تعداد 98/9 درصد دختر هستند و آمار بهزیستی در سال ۸۹ نیز نشان میدهد که تنها ۶ هزار کودک خیابانی ساماندهی شده است که نشان میدهد عملکردها در این بخش ناچیز بوده است. یکی از موضوعات چالش برانگیز در ایران نبود برنامه راهبردی و استراتژیک درباره کودکان و کار است به نحوی که در برنامه پنجم توسعه حتی یک بار از کلمه کودک استفاده نشده است و این موضوع نشان میدهد که لازم است در این بخش تصمیم گیران نگاه جدی به مسئله داشته باشند.
در کشور ما بحث ایجاد تشکلهایی که بتوانند به موضوعات کار کودک بپردازند بسیار محدود است و اقداماتی که در این بخش انجام میشود بسیار ناچیز است. در این زمینه تاکنون دو سمینار علمی کودکان کار و خیابان برگزار شده است و بیانیهای نیز صادر شده که در نهایت به ایجاد نهاد ملی حمایت از کودک در ایران منجر شد و پیش از آن کودک کار در ایران موضوع رها شده بود و دستگاهها مسئولیتی را در این زمینه نمیپذیرفتند.
۳-تغییر ارزشهای اجتماعی و فاصله بین نسلها، اعتیاد، بزهکاری، سنتها و باورهای نادرست درباره کودکان، خشونت و اغفال دوستان و همسالان و عوامل خانوادگی، جدایی والدین به ذلیل اعتیاد، بیماریهای روانی، بحران هویت، ناکامی آرزوها، فرار از خانه و مدرسه ازجمله عواملی است که به تشکیل و رشد پدیده کودکان خیابانی و کار منجر میشود. تصور وجود باندهای سوء استفاده از کودکان کار اشتباه است و بر اساس آمار ۹۰ درصد این کودکان دارای خانواده هستند و کودکان در این خانوادهها برای تامین معیشت مجبور میشوند کار کنند و بررسیها نشان میدهد که فقر دلیل اصلی ایجاد کودکان کار است و درصد کمی از این افراد مورد سوء استفاده باندهای مافیایی قرار میگیرند.
براساس پژوهشهای صورت گرفته بخش زیادی از کودکان کار دارای خانواده بوده و خانوادههای آنها دارای مسائل اقتصادی و مواجه با اعتیاد و بیکاری هستند. کودکان برای خانوادههای خود کار میکنند و قوانین ما آنگونه نیست که به راحتی بتوان حضانت این بچهها را گرفت و اساسا چنین امکاناتی در کشور وجود ندارد.
۴-پژوهشهای علمی نشان میدهد که عواملی چون نارسایی نهادههای اجتماعی مثل خانواده و مدرسه، فقر اقتصادی، خانوادههای کودکان خیابانی و ناتوانی آنها در انطباق با شیوههای زندگی شهرهای بزرگ، آلودگی و آسیب زا بودن محلات حاشیه شهری، فقدان نظارت کافی از سوی سازمانهای مسوول، و الگوهای نادرست کنش متقابل بین شهروندان و کودکان خیابانی، همه دست به دست هم دادهاند تا پدیده کودکان خیابانی (که عمدتا کودکان کار در خیابان هستند)، کماکان به عنوان مشکلی صعب العبور در بسیاری از شهرهای بزرگ کشور خودنمایی کند. در این بین البته بیتفاوتی مدیران و مسولین وزارت کار و سازمان بهزیستی و عدم توجه به این پدیده زشت که با هنجارهای اجتماعی، دینی و عرفی کشور ما نیز در تعارض است، کاملا به چشم میخورد. به نظرمی آید بواسطه معضلات معیشتی در جامعه و همچنین اختلاف طبقاتی موجود در شهرهای بزرگ که زمینه را برای بروز برخی بزههای اجتماعی فراهم میآورد لازم است تا با مسولیت پذیری وزارت رفاه اقدامات ذیل درجهت کاهش آسیبهای متصور برای پدیده کودکان کار و خیابان در دستور کار دولت قرارگیرد:
-طراحی نظام جامع حمایتی برای تحت پوشش قراردادن خانوادههای محروم شهری و گسترش چتر رفاهی بر روی معیشت آنها ازطریق تامین اجتماعی
- ایجاداشتغال برای حداقل یکی از اعضای خانوادههای فقیر برای پیشگیری از احتیاج خانوادهها به درآمد کودک
- هدایت کارکودکان به کانالهای قانونمند شغلی وسروسامان دادن به مشاغل کوچک وزودبازده برای کودکان
- درگیر کردن مدیران اجتماعی واقتصادی، همچنین تاسیس وحمایت از گروههای مردم نهاد برای حمایت از کودکان کار و خیابان