شنبه، 25 مرداد ماه 1393 = 16-08 2014وضعیت اسفبار تئاتر ایران: رو به موتتئاتر كشور روزهاي عجيب و غريبي را ميگذراند؛ روزهاي پرحاشيهاي كه تا به حال همانندش را كسي به خاطر ندارد. از انتقادهاي اهالي تئاتر از هم تا حضور متعدد افراد نهچندان باسابقه بر صحنه تئاتر اتفاقات عجيب و غريب اين روزهاست. تئاتر اين روزها ديگر آن حالت افسونكننده خود را ندارد و مانند بچهاي سر راهي شده كه هر كسي كه از راه ميرسد، ضربهاي به بدن نحيف او ميزند. شايد تئاتر كشور در چند ساله اخير از بحران كمبود مخاطب رهايي پيدا كرده و استقبال نسبي خوبي از نمايشهاي روي صحنه ميشود اما حالِ محتوايي نمايشها خوب نيست. آن تئاتر هنري كه زماني بازي در آن آرزوي هر بازيگري بود در حال مردن است. الان فقط در حال جان دادن است تا شايد دوباره همان نگاه حرفهاي به دور از كاسبي بر آن حاكم شود. با ديدن نمايشها بايد باور كنيم حال تئاتر اصلاً خوب نيست. اگر يك تئاتربين حرفهاي باشيد و سري به سالنهاي اصلي تئاتر پايتخت- مجموعه تئاتر شهر و ايرانشهر- بزنيد، نكاتي عجيب و غريب شما را شگفتزده خواهد كرد. بازيگران تلويزيوني كه كوچكترين تجربه و سابقهاي در تئاتر ندارند، نمايش كار ميكنند، فوتباليستها و فيلمنامهنويساني كه چند سالي بيشتر نيست وارد حوزه نمايش شدهاند، نقشهاي اصلي ميگيرند، نامهايي كه هر چند ماه يكبار مدام در بروشور نمايشها به عنوان كارگردان و بازيگر تكرار ميشوند و ديگر خبري از آن متنها و نمايشنامههاي شاهكارشان نيست و پيشكسوتان بر مدار مأيوسكننده كلكل و درگيري با هم افتادهاند. اولين سؤال در ميان بحبوحه مسائل عجيب و غريب تئاتري، حضور افراد بدون تجربه روي صحنه است كه حتي دانش اين كار را هم ندارند. چرا وقتي دانشگاههاي هنر سراسر كشور هر سال تعداد زيادي فارغالتحصيل دارند، هيچ جايي براي هيچكدام از اين فارغالتحصيلان پيدا نميشود و ناگهان فلان بازيگر كه در سريالهاي مناسبتي بازي متوسطي داشته در نمايشي حضور پيدا ميكند. چرا فلان فيلمنامهنويس و فوتباليست به واسطه رفاقتش با برخي فيلمنامهنويسان و كارگردانان روي صحنه حاضر شوند ولي آن جوان علاقهمند تحصيلكرده، هنوز در پيچ و خمهاي اوليه چند دقيقه بازي در يك نمايش بماند. روابط دستاندركاران عوامل نمايش انگار خيلي پيچيده و بسته شده كه هنرمندان گمنام كمتر اجازه ورود پيدا ميكنند. اين براي مخاطبان تئاتر فاجعه است كه مدت زماني بيشتر از يك ساعت را به تماشاي حركات خشك و آماتورگونه يك غيربازيگر بنشينند. اين روزها وقتي وارد سالنهاي تئاتر ميشوي و با كساني كه تئاتر را به صورت حرفهاي دنبال ميكنند صحبت ميكني به اين موضوع ميرسي كه چرا فقط بايد نام چند نفر در سالنهاي اصلي شهر ديده شود؛ نامهايي كه نه به دليل قوت و قدرت كارشان، بلكه به خاطر روابطشان در پي تغيير و تحولات سياسي و مديران هنري كشور، پشت سر هم و بدون وقفه كارهاي نه چندان با كيفيت روي صحنه ميبرند. مگر تئاتر امروز كشور تنها به همين چند نام خلاصه ميشود كه راه براي ورود چهرههاي تازهنفس با قلم و ايدههاي نو وجود ندارد؟ چرا برخي نمايشنامهنويسان و كارگردانان جوان كه هنوز نامشان در ميان گوشها ناآشناست و فرد نامي پشتسرشان نيست براي اجرا در يك سالن با امكانات متوسط به در بسته ميخورند؟ وقتي نام افراد صاحبسرمايه را به عنوان تهيهكننده روي كاري ميبينيم، فكر ميكنيم عدهاي فقط براي كاسبيكردن، نمايش روي صحنه ميبرند. حالا كه مردم بيشتر به تماشاي نمايشها ميروند و بليتهاي گيشه زودتر فروخته ميشود، بسياري از تلويزيون و سينما براي درآمد بيشتر به تئاتر كوچ ميكنند و نتيجه اين كوچ، اين همه نمايش بدون محتوا و كيفيت در سالنهاي اصلي نمايش كشور ميشود. همه مخاطبان تئاتر از اينكه وضعيت اقتصادي سازندگان تئاتر بهتر شود، خوشحال خواهند شد اما اين بهبود وضعيت اقتصادي به چه قيمتي تمام خواهد شد؟ آيا اين بهبود وضعيت اقتصادي به سود جريان حرفهاي تئاتر تمام شده يا به ضرر آن؟ و چرا زماني كه دغدغه اقتصادي بسياري از بابت فروش بليت و مسائل اقتصادي كم شده، كيفيت آثار روي صحنه تنزل پيدا كرده است؟ تئاتر چندين دهه است كه با همان وضعيت اقتصادي خراب گذشتهاش راه و رسالتش را ادامه داده و خودش را سرپا نگه داشته است. راه در پيش گرفته شده توسط افرادي كه فقط صحنه تئاتر را به عنوان يك ابزار اقتصادي نگاه ميكنند باعث اتفاقات ناخوشايندي در آينده اين حوزه خواهد شد. تئاتري كه پس از چند دهه مشكلات مالي افتان و خيزان راهش را ادامه داده و هيچگاه به زانو در نيامده ميتواند توسط افراد بدون دغدغه كاسب از رسالت اصلياش دور شود. |