یکشنبه، 18 خرداد ماه 1393 = 08-06 2014ایهاالناس سال فرهنگ است - م.سحردورۀ آخرالزّمان (و چند شعر تازۀ دیگر) از : م.سحر تودۀ خاک از آسمان آمد تربت کربلا ، غبار ِ نجف بر سرِ اُمت ارمغان آمد گَرد یثرب ز راه مکُه رسید جانب چاه جمکران آمد سپس از جمکران به تهران شد شاکر و شوخ و شادمان آمد معنویت که وعده می دادند جاری و ساری و روان آمد آدمیت که رفته بود به اوج سوی دروازۀ زمان آمد کشور آبستن از مروت بود حالیا وقت زایمان آمد آنچه کشتند اهل دین در شهر اینک از حاصلش نشان آمد نکبت و رنج و خشکسالی و مرگ هدیۀ اهلِ کاروان آمد دین به دولت رسید و شیخ به شاه مار از تخم ماکیان آمد ********************* تهران زیر غبار دیگ غم است و به بار است دست دراز تبر زن در کوچه رونق اندوه نصری که هست به رُعب است دام و دروغ و تباهی قیّم ولیّ فقیه است ایران اسیر ظلام است ********************* مستعمرۀ قُم است ایران ************************ مـــردِ خــــدا بی برگ و باری و خوش در ******************** از وطن خرج دین می کنند ************************ بفروش ، اما به من نه !
دین داری ، اما وطن نه ! دردا که از رادمردان یک تار ِ مویت به تن نه افسوس کز رهنمایان جز رهنمات ، اهرمن نه ! داری به کف تیشه ، اما اندیشۀ کوهکن نه ! کینت به گُلبوته لیکن مِهرت به سرو چمن نه ویرانگری پیشه داری اما سرِ ساختن نه ای تاجرِ دینِ مردم بفروش ، اما به من نه ! ******************
سرِ اوباش، میر و سرهنگ است گرگ بر زین و جهل بر منبر گاو بر صدر و خر بر اورنگ است اهل دریوزه ، مالکُ المَطبخ نانِ دریوزگی فراچنگ است سفرۀ دین بر استخوانِ شرف خون بر این سور و سات، خوش رنگ است مام میهن به عقد دیوثان بر سر کامجوییاش جنگ است تیغِ مردم کـُشی ست شمشیرش شیرِ او پایمالِ خرچنگ است اینچنین بر کرانِ عمر عزیز عرصه بر عشق و آرزو تنگ است همه ننگ است روزگار، ولیک روزگاری که غافل از ننگ است ! ای هنرور به کارِ گِل پرداز که هنر دستکار نیرنگ است ای سبوگر، سبوگری بگذار اهلِ دین، دست بُرده بر سنگ است ! http://msahar.blogspot.fr/ |