آدرس پست الکترونيک [email protected]









شنبه، 27 اردیبهشت ماه 1393 = 17-05 2014

صدای خیانت به محیط زیست فردا در می‌آيد

سایت الف: كاري از دستش برنمي‌آيد. نه سرمايه دارد و نه فرياد بلد است. پشت و پناهي هم ندارد. پول هم ندارد. در مقابل هر حمله و هجومي نيز دفاعي بلد نيست. نمي‌تواند از خود دفاع كند. لذا در همه جاي دنيا سعي مي‌كنند كه چهارچشمي از او مراقبت كنند. آنها كه دورنگر هستند و فريادهاي در گلو مانده محيط‌زيست را مي‌شنوند و عقل و هوش درست هم دارند همه همت خويش را به كار مي‌گيرند تا به كمك او بيايند. اگر او گلويي براي فرياد و اعتراض ندارد آنها فريادهايشان را به كمك او مي‌آورند چون مي‌دانند هر مرگي كه در اين حوزه اتفاق بيفتد گرچه خاموش است اما مرگ آنها را نيز رقم مي‌زند. در برخي كشورها قدرت نهادها و سازمانهاي طرفدار محيط‌زيست از قدرت هر پليس و دستگاه حاكمه‌اي هم بيشتر است. اما در ايران، محيط‌زيست متأسفانه نه در دستگاه عريض و طويل دولت حاميان چندان بانفوذي داشته و نه سازمانها و نهادهاي مردمي و غيردولتي و تشكلهاي مردم‌نهاد قدرتمندي برايش پا گرفته‌اند كه بتوانند از آن آنچنان كه بايد حفاظت كنند. به همين خاطر همواره محيط‌زيست يا با تبر صاحبان ثروت روبرو بوده و يا با شمشير صاحبان قدرت... اما محيط‌زيست در هر زمان و هر دوره با مرگ خاموش خود و به قيمت جان خويش درسهاي عبرت‌آموز به ما داده و بر غم و اندوه بي‌تكليفي و بي‌تدبيري و بي‌تفاوتي ما افزوده است.
اين روزها وقتي مي‌شنويم كه از درياچه اروميه تنها كالبد نيمه‌جاني باقي مانده كه دارد نفسهاي آخرش را مي‌كشد فرياد و آه و ناله و فغان از هر سو بلند مي‌كنيم و مرثيه‌سرايي را آغاز مي‌كنيم، اما بيماري را كه به مرحله مرگ افتاده با چه ميزان هزينه و چه مقدار صرف وقت و با چند عمل جراحي مي‌توان به زندگي برگرداند؟ بيماري كه قبل از وخيم شدن بيماري‌اش با اندكي مراقبت و توجه مي‌توانست به اين حال و روز نيفتد. محيط‌زيست ما مثل غرور مرد است كه گرچه شكستن آن صدا ندارد اما دردي مي‌آورد كه جبرانش به اين سادگيها ميسر نيست. به اظهارنظرهاي اين روزها نگاه كنيد. نماينده‌اي، فلان مسئول و وزير قبل را مقصر مي‌داند كه اجازه ساخت چندين سد را در حوضه آبريز درياچه صادر كرده است. ديگري، فلان نماينده شهر همجوار را كه سهم آب درياچه را به شهر خودشان برده تا براي آب شرب و فضاي سبز استفاده شود... آن ديگري به خود اين نماينده مي‌توپد كه با اصرار بر گسترش بخش كشاورزي در حوزه نمايندگي خودش، سطح زيركشت كشاورزي را دو برابر كرده تا مثلاً به كمك كشاورزان منطقه بيايد اما با همين اصرار غيرعلمي خودش باعث شده كه با صدور مجوز حفر و بهره‌برداري صدها حلقه چاه جديد، سفره‌هاي آب زيرزميني هر روز فقير و فقيرتر شده و به مرگ درياچه كمك كند. و حالا همگي به داد و فرياد نشسته‌اند كه براي جلوگيري از مرگ اين درياچه كاري كنند درحالي‌كه هركدام به سهم خود در دورانهاي گذشته با ندانم‌كاري و بي‌توجهي گامي در جهت وخامت حال اين بيمار برداشته‌اند.

واقعيت اين است كه ما در ارتباط با محيط‌زيست همواره با اين سهل انگاري و بي‌توجهي روبرو بوده‌ايم. به شمال كشور نگاه كنيد كه تقريباً تنها منطقه داراي پوشش جنگلي مناسب در كل كشور است و مستعدترين منطقه كشاورزي به حساب مي‌آيد اما براي شمال چه اتفاقي افتاده است؟ بسياري از زمينهاي كشاورزي و عرصه‌هاي جنگلي كشور عرصه تاخت و تاز صاحبان ثروت و سرمايه است. براي جلوگيري از تقسيم زمينهاي كشاورزي و تبديل آن به خانه و ساختمان و ويلا چه كرده‌ايم؟ بسياري از كارشناسان درباره جلوگيري از روند سدسازي در كشور و تأثيرات شگرفي كه ساخت برخي از اين سدها بر زيست‌بوم جانوري و گياهي و زندگي افراد ساكن در منطقه و كلاً محيط‌زيست مي‌گذارد اعلام خطر كرده‌اند اما آيا اين روند متوقف شده است؟ جريان غيركارشناسي انتقال آب از سرچشمه فلان رود و براي تأمين آب شرب يا كشاورزي فلان منطقه متوقف شده است؟ محيط‌زيست همواره يا با تبر صاحبان ثروت و يا با شمشير صاحبان قدرت زخمي و مجروح شده و گاه حتي با مرگ خاموش خود آه و حسرت برايمان به ارمغان آورده است.

گمان نكنيد تخريب محيط‌زيست تنها در اروميه و يا در كنار زاينده‌رود و يا تالاب هاي فارس اتفاق افتاده است. گمان مي‌كنيد پايتخت كه مثلاً آبادترين نقطه ايران است، درحال مرگ خاموش در عين هياهو و داد و فغان و نمايش حيات و سرزندگي و نشاط نيست؟ صاحبان قدرت و ثروت با اين شهر چه كرده‌اند؟ شهرداري‌ها با اين شهر چه كرده‌اند؟ شهرداري‌هايي كه براي انجام پروژه‌هاي بزرگ و نمايان به پولهاي كلان نياز داشته‌اند تا مهارت و توان خود را به رخ بكشند و قطعه قطعه شهر را فروخته‌اند و اين شهر را به يك پاركينگ بزرگ و پر تنش و پر استرس و بلكه به يك عجوزه عروس هزارداماد بدل كرده‌اند. باغها و ييلاقها و رودخانه‌هاي پر آب اين شهر كجاست؟ اصلاً آيا اين شهر محدوده‌اي دارد؟ خارج از محدوده كجاست؟ تهران در سالهاي نه چندان دور محدوده‌اي داشت و خارج از محدوده‌اي. ساخت و ساز در آن تعريفي داشت. در هر زميني نمي‌شد هر كاري كرد. اما حال، چه با اين شهر كرده‌ايم؟ صاحبان ثروت و قدرت با همكاري شهرداري در هر كجا و به هر شكل هرچه خواستند ساختند و فروختند و به بهاي پول كم يا زيادي كه به شهرداري بابت تراكم اضافه و يا تغيير كاربري پرداختند، چند برابر پول به جيب زدند. محصول اين تجارت ناپسند، شهري بي‌قواره با درخت‌هاي بريده و باغ‌هاي سوخته و ييلاق‌هايي از بين رفته و انبوه برجهاي مسكوني و مجتمع‌هاي تجاري بي‌فايده و ايجاد ميل كاذب و خطرناك و ضد توسعه براي جذب ثروت و سرمايه و مهاجرت‌هاي بي‌رويه بوده است. راستي تهران تا چند سال ديگر مي‌ميرد؟ نه اينكه بميرد بلكه به حال و روزي مي‌افتد كه زندگي در آن چندان تفاوتي با مرگ تدريجي ندارد. و مگر جز اين است كه حال كه اين شهر هنوز حياتي دارد و نيمچه قدرتي براي مقابله با آلودگي هوا، كمبود آب، حوادث طبيعي و...، ما غافلانه به تماشا نشسته‌ايم و همچنان شاهد فروش شهر به صاحبان ثروت و قدرت بوده‌ايم براي آنكه با آن هر كار كه خواسته‌اند بكنند؟

اخيراً و در همين هفته‌هاي گذشته چند خبر درز كرده كه فلان باغ و فلان محدوده فضاي سبز توسط فلان ارگان يا بهمان بانك يا فلان سرمايه‌دار و برج‌ساز با چند يا چندين ميلياردي كه به شهرداري پرداخته شده از فضاي سبز يا تفريحي و يا... تبديل كاربري يافته و عرصه هجوم بولدوزرها شده است؟ مگر حال نمي‌دانيم كه اينگونه اعمال و رفتار كه نتيجه حاكميت روحيه منفعت‌طلبي و سرمايه‌سالاري و نفوذ نارواي سرمايه است فردا و فرداها چه به روز شهر و شهروندانش مي‌آورد؟ و مگر اين حكايت قرباني كردن محيط‌زيست مظلوم و بي‌صدا تنها به اين كلانشهر منحصر است؟ با كدام زبان التماس بايد گفت كه عزيزان! شما را به همه مقدسات سوگند، به شهر و شهروندانش رحم آوريد. به محيط‌زيست رحم كنيد. بحران كم‌آبي را جدي بگيريد. به تالابها و درياچه‌ها و سفره‌هاي آب زيرزميني گوشه چشمي از سر عنايت داشته باشيد. جنگلهاي كشور را سرمايه ملي بدانيد. اجازه تخريب و تغيير كاربري زمين‌هاي كشاورزي، منابع طبيعي و فضاي سبز شهري را صادر نكنيد. كمي انديشه كنيد كه آمايش سرزمين بخصوص در بخش كشاورزي چقدر ضروري است! كشوري كه اينهمه واردات گندم و جو و ذرّت و سويا و برنج دارد چرا بايد منابع آب محدودش صرف كشت‌هاي غرقابي و پرمصرف بشود؟ كشوري كه به سياست‌هاي تشويق جمعيتي روي آورده است براي آب و تغذيه نسل رو به رشد فردا چه برنامه‌هايي از حالا بايد داشته باشد؟ و...

در اين باره گفتني‌هاي فراواني هست كه مجالش در اين مقال نيست و لذا به همين مختصر بسنده مي‌شود. تنها در پايان كلام بد نيست يادمان باشد سازي كه امروز براي محيط‌زيست كشور در حال نواختن آنيم، از جمله‌ي آن سازهاست كه صدايش فردا درمي‌آيد!



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: