چهارشنبه، 17 اردیبهشت ماه 1393 = 07-05 2014از پيانوی 100 ميليونی تا ويلن ايتاليايیاز پيانوي 100 ميليوني تا ويلن 40 ساله ايتاليايي «آقا قيمت اين پيانوي Yamaha u3 چند؟» 39 « ميليون» کميتعجب ميکنم و با خود ميگويم که حتما روي گران ترين پيانوي فروشگاه دست گذاشته ام. جلوتر که ميروم چشمم ميخورد به يک پيانوي «وبر مدل 185» در ذهنم قيمتي 9 يا 10 ميليوني را براي اين پيانو متصور ميشوم. دوباره به سراغ فروشنده ميروم و سوال ميکنم: «وبر چند قيمته؟» 46« ميليون» «آقا به تومنه ديگه؟» «خودت چي فکر ميکني؟» احتمالا شايد از بخت بدم به مغازه دار گران فروشي برخورده بودم. مغازه را ترک ميکنم و کميقدم ميزنم تا به فروشگاه بعدي برسم. اين فروشگاه هم مخصوص فروش پيانو است و به ندرت ميشود ساز ديگري در آن پيدا کرد. خيلي از پيانوهاي مارک Pearl River را در اين فروشگاه ميشود پيدا کرد. چندتايي را قيمت ميکنم. قيمتها کميارزانتر از مغازه قبلي بود. البته ارزانترين پيانو قيمتي 16 ميليوني داشت و گرانترين هم چيزي حول و حوش 34 ميليون تومان. کنجکاو ميشوم از مغازه دار سوالاتي درباره قيمت پيانوها ميپرسم: « چرا قيمت پيانو اينقدر بالا رفته؟ چرا قيمت فروشگاههاي مختلف اين همه با هم تفاوت داره؟» « فروشگاههاي اينجا هر کدومشون معمولا تخصصشون تو يه مارکه. يکي «ياماها» يکي «وبر» و يکي هم «والدشتين». هر کدوم از اينها هم قيمتش سواس. گروني ساز مربوط به امروز و ديروز نيست اينجا فقط اهلش و اونايي که اين کارهاند ميان. وگرنه ميتوني بري بهارستان با 7 و 8 تومان يک پيانوي آماتور بخري. البته از وقتي دلار رفت بالا قيمتهاي ما هم جا به جا شد». جوابهاي مغازه دار قانع ام نميکند و دوباره راهي فروشگاهي ديگر ميشوم اما اين بار سراغ مغازه ويلن فروشي ميشوم. اين بار با سازهايي ساخته کشورهاي گوناگون مواجه ميشوم. از سازهايي ساخته کشورهاي ايتاليا و هلند هست تا سازهاي ژاپني و البته چيني! قيمتها هم در اينجا گوناگون است. گران ترين ويلن ساخته کشور ايتاليا است که 30 ميليون تومان قيمت دارد. بله! 30 ميليون! از فروشنده درباره اين ساز سوال ميکنم، ميگويد ساز 40 سال قدمت دارد و به سفارش شخص خاصي تهيه شده است. ارزانترين ساز هم که طبق معمول متعلق به کشور چين است که با 800 هزار تومان ميتوان آن را تهيه کرد. مابقي سازها هم بين 2 تا 7 ميليون تومان قيمت گذاري شده اند. پاي صحبتهاي صاحب اين فروشگاه مينشينم و با هم درباره وضعيت اقتصادي ساز فروشها گپ کوتاهي ميزنيم. او ميگويد: «مسلما قيمت بالاي ساز اولين کسي را که متضرر ميکند، همين فروشگاههاي عرضه ساز هستند. چرا که هر قيمت ساز پايين تر باشد بالطبع فروش ما هم بهتر ميشود. اما متاسفانه شرايط واردات ساز زمينه را به گونهاي رقم ميزند که قيمت واقعي ندارد و هر مغازهاي قيمت متفاوتي را ارايه ميدهد». از او ميپرسم مگر ميشود که هر مغازه اي يک قيمت جداگانه براي خودش تعيين کند و بدون هيچ مشکلي هم به فروش برساند؟ او در جواب اين سوال ميگويد: «فعلا که وضعيت به همين صورت است و نظارتي هم وجود ندارد. متاسفانه برخي خريدارها هم کيفيت ساز را با قيمتي که دارد مقايسه ميکنند. مثلا وقتي سازي با قيمت بالايي را ميبينند، گمان ميکنند که ساز از کيفيت بالايي برخوردار هست و همين موضوع باعث ميشود تا فريب بخورند». با او قيمت سازهايي را که پرسيده بودم را در ميان ميگذارم و او را مطلع ميکنم. اما او پاسخي عجيب به سوال من ميدهد و مرا درگير ميکند. او ميگويد: «تازه شما با سازهايي نه چندان گران برخورد کرده ايد. قيمت برخي پيانوها بعضا به 100 ميليون تومان هم ميرسند». با 100 ميليون تومان احتمالا ميشود خيلي کارها کرد و حتي ميشود يک خانه در همين شهر تهران که قيمتها سر به فلک ميکشند، خريداري کرد. مواجه با قيمتهايي اين چنيني چند نگراني را ايجاد ميکند: اول: ساز خوب و با کيفيت فقط در اختيار افرادي قرار ميگيرد که توانايي مالي بسيار بالايي داشته باشند. يعني سازها فقط در اختيار اقشار ثروتمند جامعه قرار ميگيرد. دوم: کساني که از استعداد ذاتي برخوردارند و غالبا شرايط مالي خوبي هم ندارند، به واسطه همين گراني قيمت ساز نميتوانند استعدادشان را به منصه ظهور برسانند. سوم: ساز به ابزاري لوکس و تزييني تبديل ميشود که اين موضوع ميتواند پيامدهاي بسيار خطرناکي براي دنياي موسيقي به همراه داشته باشد. چهارم: فاصله طبقاتي در اين زمينه هم روز به روز بيشتر ظهور و بروز پيدا ميکند. پس از گشت و گذار در فروشگاههاي خيابان لارستان، راهي بهارستان و خيابان جمهوري ميشوم تا ببينم وضعيت يکي از پرفروشترين سازها يعني گيتار در چه حالي است. مطابق معمول شلوغترين فروشگاههاي ساز فروشي به گيتار فروشيها اختصاص دارد. با يک جوان که با چهره اي مغموم به تماشاي گيتارهاي الکتريک نشسته سر حرف را باز ميکنم و ميگويم: «الکتريک ميخواي بخري؟» «اره يه سازو يه مدت نشون کرده بودم الان اومدم ميبينم گرون شده. برج 6 پارسال سه و نيم بود الان شده چهار و هشتصد» «از جاهاي ديگه هم قيمت گرفتي؟» «جاهاي ديگه مثله اينو ندارن. اگر هم داشته باشن، گرونتر که نباشه ارزونتر هم نيست». به داخل مغازه ميروم تا از آخريم قيمت گيتارهاي آگوستيک و الکترونيک با خبر شوم. گيتارهاي الکترونيک قيمتهاي بالايي دارند و اگر کيفيت معمولي داشته باشند ما بين 2 تا 7 ميليون هستند. البته اين جداي از آمپلي فايرها و افکتهايي است که بايد همراه گيتار الکتريک باشند و براي تهيه آنها هم بايد قيمت جداگانهاي پرداخت. گران قيمتترين گيتار اين فروشگاه چيزي حدود 16 ميليون است. گشت و گذارم در بازار سازفروشها تمام ميشود و در ذهنم مدام قيمتهاي بالاي ساز را مرور ميکنم و به دنبال سوالات بيپاسخم ميگردم. اينکه: چرا واقعا مانند خيلي از کالاها نميشود قيمتي مشترک بر روي يک ساز گذاشت؟ چرا نظارتي وجود ندارد و هر کس با هر قيمتي که دلش ميخواهد سازش را ميفروشد؟ چرا وضعيت توليد داخلي ساز اينقدر نا بسامان است و نميتواند به کمک بازار موسيقي بيايد؟ آيا واقعا ساز به ابزاري لوکس تبديل ميشود که فقط مختص ثروتمندان است؟ و... |