دوشنبه، 4 فروردین ماه 1393 = 24-03 2014آیا در ایران یک السیسی هم نداریم؟! - محترم مومنیوجوه مشترک بین گروه " اخوان المسلمین " در مصر، و " حزب الله " در کشور رو به فنای ما، هیچ نیازی به برشمردن ندارد. هر دو دچار دگماتیسم مذهبی بی منطق، تحجر ذاتی متعلق به ادیان آ....سمانی قرون وسطائی! و روشهای فناتیک عاری از بهره های مدنی و شهر نشینی، و آکنده از بدویت و جهالت و ددمنشی بی حد و حساب می باشند. اما هنوز " مرسی " رئیس جمهور برکنار شده کشور مصر، که از گروه اخوان المسلمین به این پست دست یافته بود؛ فرصت برگزاری جشن یک سالگی ریاست خودش بر کشور باستانی مصر را نیافته بود؛ که یکباره یک نظامی میهن پرست مصری، با انجام دادن کودتای نظامی علیه حکومت نوپای مرسی، اجازه نداد که این کشور و ملت آن، به سرنوشتی همانند ایران و ایرانیان، که در اسارت حکومت واپسگرای جمهوری ننگین و پلید اسلامی هستند مبتلا بشوند! این که السیسی افسر آرتش مصر خوب یا بد است؛ نمی تواند از میزان اهمیت کار تاریخی وی بکاهد. بالاخره هیچ انسانی کامل نیست؛ و نقاط ضعف مخصوص خودش را دارد. اما در مقام مقایسه، رشادت و تدبیری که بتواند، سایه سیاه و شوم یک حاکمیت برخاسته از دامان دینمداران بدون منطق، و باورمندان بدون بینش به تحولات و پیشرفت های کنونی جوامع بشری در دنیا را، از سر ملتی کوتاه نماید؛ می تواند به او این فرصت را ببخشد؛ که مورد احترام و تأیید هم میهنان خودش واقع بشود. تا چنانچه آنها بخواهند، نقش رهبری و ریاست در آن سرزمین را نیز بر عهده بگیرد. بر سر مصر و ملت آن هر چه بیاید؛ نمی تواند نقش تعیین کننده ای در سرنوشت سیاسی اجتماعی حاکمیت و ملت کشور ما داشته باشد. ولی می تواند نقش آموزش دهنده ای، برای مشتاقان تغییر یافتن حکومت نکبت اثر آخوندی در ایران ایفا کند؛ و در جهت هوشیار ساختن آن تعداد از نظامیان نیروهای مسلح سه گانه میهن مان، که هر یک برای خودشان یلی در نظامیگری هستند؛ گام امیدوار کننده ای را برداشته باشد! نباید از خاطر برد، که اگر نظامی شایسته ای مانند رضاشاه کبیر در میهن مان نداشتیم؛ هنوز در لجنزار حکومت استبدادی قجرها غوطه ور بودیم. اگر چه که دنیا مانند آن رادمرد میهن پرست یگانه را، هرگز در خویش نخواهد داشت؛ اما کسی که به اندازه اندکی هم از آن مرد سرافراز تاریخ ایرانزمین الگو گرفته باشد؛ فعلا در هیچ قسمت از مملکت مان، به ویژه در شرایط کنونی وجود ندارد. اگر بود، چرا باید مدت سی و پنج سال متمادی، هیچ اقدامی برای سرنگونی کاخ ستم این جنایتکاران، و منقرض شدن حاکمیت ضد بشری این رژیم ناکارآمد تازی تبار به عمل نیامده باشد؟! امیدوارم که خوانندگان این متن، با ملاحظه چهره ظاهری جملات آن، درک به معنا و قضاوت در آن را نکنند؛ و اجازه پیشداوری ناصحیح را به خودشان ندهند. بدیهی است که تفاوت های میان رضاشاه کبیر، و السیسی یکی از فرمانده هان آرتش مصر، از زمین تا به آسمان است. با این فرق بسیار بزرگ، درزمانی که آن پادشاه ایراندوست ایرانساز، به آن کار غیر قابل تصور دست زد؛ نه به خود و خانواده اش، و نه به موقعیت و جایگاه رفیع پادشاهی بر آریائیان، و نه نام آوری در زمینه های بین المللی بود. آنچه که خمیرمایه شکل گیری آن اقدام بزرگ گردید؛ همت والا، اندیشه های تابناک، هدفهای نجات دهنده و عشق بی انتهای آن سردار نامدار میهن مان، به ایران و ایرانی بود. بدون تردید، هرگز مجال داشتن یک رضاشاه دیگر، با همان خصلت های ویژه او را نخواهیم داشت. ولی آیا در میان اینهمه نظامیان نامدار سرزمین مان، یک السیسی هم نداریم؟ که برای رهائی میهن مان از بوغ اشغالگران تازی تبار، و نجات هم میهنان رنجدیده مان، از اسارت نزد این قوم فاسد و جانی، قامت برافرازد و ایران و ملت اش را آزاد سازد؟! |