دوشنبه، 30 دی ماه 1392 = 20-01 2014انتقام جويی مهمترين علت آزار و اذيت زنانروزنامه اعتماد: در گذشته نه چندان دور يعني حدود 40 سال پيش ميانگين سن ازدواج ما روي عدد 15 سال بود و ميانگين سن بلوغ هم در همين حدود. يعني هنوز فرد به بلوغ نرسيده ازدواج ميكرد اما در حال حاضر ميانگين بلوغ جنسي در كلانشهرها در پيمايشهايي كه داشتهايم بين 11 تا 12 سال است يعني 07/11 ماه و ميانگين سن ازدواج روي عدد 27 است. از طرف ديگر تحريكهاي جنسي در 40 سال گذشته اگر روي عدد 10 است الان يك چيزي حدود 1000 است و اشتياق جنسي و عوامل محرك جنسي خيلي بالاست ما در حوزه جنسي بسيار مشكل داريم و علت بسياري از مسائل خانوادگي نهفته در بحث جنسي و عدم درست ارضاي جنسي است. نگاه جامعه ما هم به حوزه جنسي نگاه مناسبي نيست. در صورتي كه اين نگاه بايد فرهنگي باشد و اين ديدگاه بايد مقدس باشد، هم ادبيات ديني ما اين را ميگويد و هم ادبيات علمي اين را تاييد ميكند ولي ما اينطوري نيستيم هدي احمدي/ از نگاه جامعهشناسي حمله به معلول بدون توجه به ريشهها و علت هاي آن امكان ندارد و نميتواند چارهساز باشد. تا علتها را بررسي نكنيم هيچگاه نميتوانيم جامعهيي پاك و عاري از آسيبهاي اجتماعي بالا داشته باشيم. اين بخشي از تحليل دكتر اصغر مهاجري، جامعهشناس و آسيبشناس در تحليل رويدادي است كه اين روزها در مطبوعات تحتعنوان پستچي قلابي و آزار و اذيت زنان به آن پرداخته شده است. او ميگويد: «اگر نتوانيم نابرابريهاي اجتماعي و فاصلههاي طبقاتي را كم و قشر اجتماعي متوسط را وسيع كنيم و هرروز شاهد شكافهاي طبقاتي باشيم و بهتر شدن طبقات بالا و ضعيفتر شدن طبقات پايين، بايد شاهد خشونتهاي انتقامجويانه و تهاجمي كه مهمترينش آزار و اذيت است و بالا رفتن آمار آن باشيم ». اين استاد دانشگاه در گفتوگويي كه در ادامه ميخوانيد به بررسي لايه هاي پنهان و واكاوي علتهاي بروز خشونتهاي اجتماعي، به ويژه آزار و اذيتهاي زنان پرداخته است. وقتي مردي متاهل كه دوبار ازدواج كرده دست به آزار و اذيت زنان ميزند وتعداد شاكيان او افزايش پيدا ميكند خبر از يك آسيب جدي مطرح است. دليل اصلي وقوع آسيبهاي اجتماعي از اين دست در جامعه چيست؟ واقعيت اين است كه پديدهها و آسيبهايي كه رخ ميدهند و اتفاق ميافتند بسيار پيچيده و چند علتي هستند. بعضي اوقات چند علت باهم تركيب و چند وجهي هم ميشوند. اگر اينها را مورد توجه قرار ندهيم باز در شناخت علتهاي معلولمان حتي اگر علت هم داشته باشد ناكام ميشويم. نكته ديگر آنكه در سالهاي اخير چند اتفاق به صورت فرآيندي افتاده و در مجموع سبك زندگي ما را شكل دادهاند. در موقعيت كنوني سبك زندگي ما بر اساس فرآيندهايي است كه رخ داده و الان ميگوييم شكل گرفته و ما بايد متوجه اين نكته بشويم. نكته اول يعني فرآيندهايي كه رخ داده اين است كه ما به ويژه در دهههاي اخير در تربيت كودكان، نوجوانان و جوانان نوعي ناكام و قادر نيستيم متناسب با نيازهاي جنسي جامعه فرزنداني مسوول و متعهد و پاسخگو تربيت كنيم. به عبارتي همانطور كه سازمانهاي اجتماعي در جامعه مسوول و پاسخگو نيستند افرادمان هم كه كنشگران اين سازمان هستند همين وضعيت را دارند. توجه من به تربيت به همه است يعني به خانواده، به آموزش و پرورش، به حوزه و دانشگاه، اصحاب رسانه. آن هم رسانه در سطح وسيع آن. به ان جي اوها، اما بيشتر توجه و عنايت اين بحث به تربيت در درون خانواده برميگردد. به دليل اينكه تراكم خانواده كم شده و تعداد فرزندان كمتر هستند امكان حمايت مالي والدين از فرزندان بيشتر شده و به عبارت كليشهيي فرزند محوري شده. خانوادهها و كودكان و نوجوانان پاسخگو نيستند. يعني تعهدات اجتماعي و خانوادگي خودشان را انجام نميدهند. در 13، 14 سالگي كه بايد هويتهايشان را خوب شكل دهند و پايههاي شكلگيري هويتشان باشد اما ميبينيم كه تربيت شدههاي ما نسبت به پيرامون خودشان واكنشهاي به موقع انجام نميدهند و متعهدانه و مسوولانه با محيط اطرافشان برخورد نميكنند. خانواده، يكي از مهمترين بسترهايي است كه شخصيت افراد در آن شكل ميگيرد. وجود چه ديدگاههايي زمينه را در افراد ايجاد ميكند و آنها را به سوي ارتكاب جرم سوق ميدهد؟ من گروههاي استثنا را نميگويم من ميانگين جامعه را ميگويم، ميانگين جامعهشناسي به ويژه در شهر نسبت به روستا كه خيلي هم مهم است ميبينيم كه در بعضي خانوادهها حتي براي بچه 18 سالهشان چايي ميريزند و همه كارهايشان را انجام ميدهند و آنها هيچ كاري انجام نميدهند در صورتي كه آنها بايد از كودكي نسبت به محيط اطراف و خانوادهشان مسووليتپذير و پاسخگو باشند. نكته دوم كه اين نكته را تكميل ميكند و سبك زندگي ما را تشكيل ميدهد اين است كه رويكرد جهان، به ويژه به تبعيت از آن كشورهاي در حال توسعه و كشور ما و كشورهايي مثل كشور ما و بيشتر كلانشهرها و به ويژه تهران يك تغيير رويكرد و يك چرخش فرهنگي رخ داده است كه اين چرخش فرهنگي محوريت و رويكردش مصرفگرايي است يعني حيات و ممات جوامع به شرط مصرفگرا بودن جامعه است. چرخش فرهنگي رويكردش مصرفي است و اين مصرف هم پرچمدارانشان به ترتيب جوانها، نوجوانان و زنان هستند. در اين مصرف كه بيشتر هم مصرفهاي فرهنگي و نرم است، در اين چرخش فرهنگي و مصرفي كه اتفاق افتاده هم ابزارها و شرايط مصرف وجود دارد، هم توجيهات مصرف وجود دارد و هم عوامل پشتيبانكننده هستند كه از اين مصرف پشتيباني ميكنند و اگر بخواهيم نمونهها را ملموستر در موردش صحبت كنيم، اين است كه ما از يك طرف ميگوييم فرزنداني را تربيت كردهايم كه پاسخگو، مسووليت پذير و متعهد نيستند از يك طرف تشكيل خانواده و ازدواج كردن سنش افزايش پيدا كرده، دوره جواني به عبارتي افزايش پيدا كرده است. به دليل عدم ازدواج، عدم اشتغال، ادامه تحصيلات و غيره. از طرفي ديگر خانوادهها چون فرزندانشان كم هستند به عبارتي پول تو جيبي به آنها را به خوبي ميدهند، از طرفي ديگر رسانههاي جمعي بسترها را و انگيزهها و عوامل تحريككننده اين مصرفها و لذتگرايي را فراهم ميكنند چه رسانههاي داخلي و چه خارجي. خب حال ميخواهيم ببينم اين مصرفگرايي چه ربطي به بحث ما دارد. به اين معنا كه تاثير مصرفگرايي در تولد فردي چون ايمان چيست؟ همه اينها دست به دست هم ميدهد كه فرد اين توجيه را كند كه من بايد جواني خودم را كنم و جواني هم كه دارد به طرف مصرف ميرود و عمده مصرفها هم مصرفهاي فرهنگي است باگرايشات مادي. مثلا پدري را ميبينيم براي اينكه صرفهجويي كند با اتوبوس يا مترو تردد ميكند سوار تاكسي هم نميشود يا حتي پياده ميآيد اما فرزندان اين آقا يا حتي خانم كه نانآور خانواده است راحت ميروند در يك كافي شاپ و با دوستانشان ساعتها مينشينند و مبلغ بالايي هم خرج ميكنند. يعني جنس مصرف از اين جنسها است كه هم پولش زياد است و هم تنوع در آن خيلي بيشتر است. به همين خاطر كساني كه ميخواهند پول در بياورند امروزه اگر متوجه مصرفهاي فرهنگي بشوند مثلا ميروند كافيشاپ و... و اين يكي ديگر از فرآيندهايي است كه سبك زندگي ما را تشكيل ميدهد و سبك زندگي ما ميشود از جنس مصرفگرايي و توجه به ارزشهاي مادي كه خيلي هم مهم شده است. برخلاف شعارهايي كه ما ميدهيم اما ميبينيم كه ارزشهاي مادي سوار و حاكم هستند البته تاكيد ميكنم كه اينها را نه مثبت ميبينم نه منفي. فقط علتها را كنار هم ميگذارم كه چطور يك معلول شكل ميگيرد. برخي كارشناسان افزايش سن بلوغ را يكي از مهمترين عوامل بروز خشونتهاي جنسي ميدانند. آيا اين ديدگاه را قبول داريد؟ در گذشته نه چندان دور يعني حدود 40 سال پيش ميانگين سن ازدواج ما روي عدد 15 سال بود و ميانگين سن بلوغ هم در همين حدود. يعني هنوز فرد به بلوغ نرسيده ازدواج ميكرد اما در حال حاضر ميانگين بلوغ جنسي در كلانشهرها در پيمايشهايي كه داشتهايم بين 11 تا 12 سال است يعني 07/11 ماه و ميانگين سن ازدواج روي عدد 27 است. از طرف ديگر تحريكهاي جنسي در 40 سال گذشته اگر روي عدد 10 است الان يك چيزي حدود 1000 است و اشتياق جنسي و عوامل محرك جنسي خيلي بالاست. حال اگر فردي كه در 12 سالگي به بلوغ جنسي ميرسد و قرار است در 27 يا 28 سالگي ازدواج كند و به صورت مشروح و قانوني نيازهايش را برطرف كند در اين 15 و 16 سال چه كار ميكند؟ بايد به ياد داشته باشيم كه نيازهاي جنسي جزو نيازهاي فيزيولوژيكي است بنابراين خيلي محدود و قابل كنترل است. پيامد به وجود آمدن چنين فضايي چيست؟ در چنين فضايي كه التهابات جنسي وارد ميشود، همهچيز همچون مسائل جنسي، كه در كشور ما تابو است و بايد ظواهر حفظ بشوند و همه اين افراد مشمول شعر حضرت لسانالغيب ميشوند چون به خلوت ميروند آن كار ديگر ميكنند يعني كار را پنهاني انجام ميدهند و همهچيز زير زميني ميشود چون يكي از اتفاقاتي كه به ويژه در دولت دهم و نهم رخ داد و تقويت شد اين بود كه متاسفانه آمديم جلوي شفافيت و ظواهر را گرفتيم حتي عوامل شاديزاي ظاهري را هم گرفتيم كه ميتوانستيم آموزش بدهيم به جوانان و آنها را كنترل كنيم. چون برخورد كرديم زير زميني شدند. از نظر شما جامعه كنوني ما چه ديدگاهي نسبت به مسائل جنسي دارد؟ مساله جنسي قوي است و آموزشدهندهها ضعيف و دهها مساله ديگر ما در حوزه جنسي بسيار مشكل داريم و علت بسياري از مسائل خانوادگي نهفته در بحث جنسي و عدم درست ارضاي جنسي است. نگاه جامعه ما هم به حوزه جنسي نگاه مناسبي نيست. در صورتي كه اين نگاه بايد فرهنگي و اين ديدگاه بايد مقدس باشد هم ادبيات ديني ما اين را ميگويد و هم ادبيات علمي اين را تاييد ميكند ولي ما اينطوري نيستيم. متاسفانه چون اين مسائل آزاد نيست، بحث نيست و اطلاعات كافي داده نميشود. در اين مقوله معمولا چه ديدگاههايي وجود دارد؟ ما معمولا نگاههايمان نگاههاي غير فرهنگي، غير روانشناختي، غير اجتماعي و غير ديني است. اين عوامل را اگر كنار هم بگذاريد به عنوان قطعههاي يك پازل يك سبك زندگي فرهنگي درست ميشود. حال يك پازل اقتصادي هم به اين اضافه كنيم كه درآمدها محدودند، نابرابريهاي اجتماعي هم زياد است، گروههاي مختلف جامعه به يك اندازه از امكانات اقتصادي برخوردار نيستند و معني و مفهومش اين ميشود كه جامعه ما در ظاهر داراي ارزشهاي مادي التذاذ به ويژه با رويكردهاي مصرفهاي فرهنگي مصرفگراست و افراد به ويژه در سنين مختلف متعهد، پاسخگو و مسوول نيستند و اين به عنوان يك نمونه براي ذهنها جا افتاده است. افراد جامعه در چنين شرايطي چه واكنشهايي از خود بروز ميدهند؟ آنهايي كه به روش قانوني يا با توجيه و سرپوش قانوني يا به صورت رسمي منابعاش را در اختيار دارند كه ميروند و اين كارشان را انجام ميدهند. آنهايي كه ندارند، هم توجهاتشان به لذتهاي مادي گرايانه و جنسي و گرايشات حيواني جنسي است و هم منابع مالي آن را ندارند، پس اينها كه با اشتهاي بالايي هستند و پولش را هم ندارند نسبت به آنهايي كه دارند حالت تهاجمي و انتقامي و خشونتي به خود ميگيرند و هم ميخواهند كه به اهداف اقتصاديشان و منابع مالي اين قضيه برسند و هم به آن لذتهاشان و فكر ميكنند كه اگر هردو باهم اتفاق بيفتد چه بهتر يا دقيقتر اگر بخواهيم در غالب يك تئوري جامعه شناختي فرهنگي بگوييم در جامعه ما اهداف و ارزشها مادي لذتجويانه است اما ابزارها و وسايل رسيدن به اين اهداف و ارزشها در اختيار همه افراد جامعه قرار ندارد و به همين خاطر آن گروههايي كه اينها را در اختيار ندارند بيشترشان براي اينكه ره صدساله را يك شبه بروند رفتارهاي انتقامي و خشونتي به خودشان ميگيرند و ميآيند و رفتارهايي از خودشان نشان ميدهند كه شما يك نمونه آن را در دوگانه رفتاري به نام خشونت در ربودن اموال و تهاجم در التذاذ جنسي به زنها ميبينيد. درباره عوامل محرك جنسي بيشتر توضيح دهيد. زماني كه ميگوييم عوامل محركهاي جنسي و عواملي كه ميتواند آنها را تشديد كند، در فصول مختلف متفاوت است و نسبت به موقعيتهاي جغرافيايي و زماني كه اين عوامل محرك جنسي تشديد ميشوند چون عوامل روي هم كار ميكنند يك عاملش تشديد ميكند آن محرك كه تشديدكننده شد آن تحريك شونده هم كار را شدت ميدهد. فرهيختگان جامعه چه نقشي ميتوانند در كاهش آسيبهاي اجتماعي داشته باشند؟ آن چيزي كه محصول بحث ما است اين است كه ما صاحب يك مساله هستيم در كشور و جامعهمان. يك مساله جدي وجود دارد و بايد به آن توجه كنيم و توجه هم توجهيي است كه بايد اصحاب حوزه دانش و معرفت و به صورت بين رشتهيي به آن توجه كنند نه اينكه يك فردي يا گروهي بدون تخصص و بدون مطالعه بروند و در يك اتاقي بنشينند و تصميم بگيرند و خود تصميمهاي آنها هم اين عامل را تشديد كند يا نيروي انتظامي در برخوردهاي گهگاه عجولانه و شتابزده بتواند باز اين را دامن بزند يا عوامل كنترلكننده و برخورد و قهرهاي پدر مادرها و خانوادهها اين مسائل را زيرزميني كند و اينها هم راهكار نيست. به نظر شما چه راهكارهايي در اين خصوص وجود دارد؟ راهكار پذيرش يك واقعيت است و كالبدشكافي آن واقعيت توسط يك جراح متخصص بين رشتهيي و تبديل يافتههاي پژوهشي و مطالعات پي در پي مستمر و يك برنامه و اجراي آن برنامه با دقت نظر. يعني ما اگر نتوانيم موضوع تربيتي را در خانواده و نظام آموزش و پرورش حل كنيم مطمئنا اين قسمت را هم نميتوانيم حل كنيم. ما اگر نتوانيم رويكردهايمان را در فرهنگ جنسي تغيير بدهيم، اعمال و رفتار و جامعهپذيري جنسيمان را تغيير بدهيم اين مساله را هم نميتوانيم حل كنيم. به نظر شما چه موانعي بر سر راه اين تغييرات وجود دارد؟ اگر نتوانيم نابرابريهاي اجتماعي و فاصلههاي طبقاتي را كم كنيم و نتوانيم قشر اجتماعي متوسط را وسيع كنيم و هرروز شاهد شكافهاي طبقاتي باشيم و بهتر شدن طبقات بالا و ضعيفتر شدن طبقات پايين اين مساله حل نميشود. بايد در يك رويكرد حساب شده فرهنگي با مسائل اجتماعي و فرهنگي برخورد كنيم و در يك وحدت بينشي و رويكردي و نه پراكنده كه مثلا آموزش و پرورش يك جور فرهنگسازي ميكند، رسانه يك جور و ديگر ارگانها جور ديگر، اينها در نهايت يكديگر را نقض ميكنند. گاهي ديده شده مسوولان در برخورد با چنين ناهنجاريهايي برخوردهاي ضربتي و كوتاهمدت را انجام ميدهند. شما در اين خصوص چه ديدگاهي داريد؟ اينها مسائلهاي مهمي هستند و جامعه هم هزينههاي زيادي در قبال اين پرداخت ميكند و تنها چيزي كه گاهي ما را راضي ميكند به صورت مسكني اين است كه ما جزيرهيي و كوتاهمدت به اين مسائل بپردازيم يا نيروهاي انتظامي و قضايي به صورت موردي با اينها برخورد كنند و عوامل رسانهيي ما يك عده را بياورند كه اينها را توجيه بكنيم و نتوانيم همه اينها را بنيادي حل و فكر كنيم كه با همين كارهايي كه انجام ميدهيم اين مساله حل ميشود فعلا تا ببينيم چه ميشود. اين موراد بيشتر در چه اقشاري ديده ميشود؟ قشر متوسط در اين بين چه جايگاهي دارد؟ اين موارد در همه اقشار ديده ميشود اما بيشتردر طبقات پايين و رو به پايين است كه هم مادي باشد و هم جنسي. اما به شكل ديگري در طبقات بالا نيز هست با تغيير شكلش و چهرهاش. منتها آنجا هجمه در غالب گروهاي شكل گرفته به صورت رانتي و بسياري چيزهاي ديگر كه آن هم نوعي حملهيي ولي به جاهايي بزرگتر. در طبقات اجتماعي پايين و رو به پايين اينها بيشتر حالت دفعي دارند و فراوانيشان زياد است و حالت انتقامي و خشونتي بيشتري دارد. شايد در بسياري از مواقع فكر كنيم افرادي كه اين رفتارها را ميكنند در حد يك تهديد است و فقط ميخواهند بترسانند اما نه اينطور نيست، اين علت هست و پشت آن پر از معلولهايي است كه سراسر با نفرت و كينه است كه حوزه جنسي را تبديل به يك رفتار خشونتي و حملهيي ميكند. قشر متوسط جامعه سوپاپ اطمينان جامعه است و هرچه متوسط گستردهتر بشود شاهد جامعهيي پاكتر و منزهتر هستيم. در يك نگاه كلي چه چشماندازي را براي وضعيت جامعه ايراني ترسيم ميكنيد؟ جامعه ايران به طرف جامعه كار هم حتي نميرود جامعه ما به طرف درآمدهاي دلالي و تجارتهاي آنچناني ميرود اگر جامعهيي بيشترين منبع درآمدش به طرف توليد و كار برود آن جامعه ناخودآگاه منزه و پاك ميشود. جامعه اهل كار و توليد افرادش از درون شروع ميكنند به فرهيخته و پالايش شدن و كسي كه شروع كند به پالايش و پاك شدن انسان مسوول و متعهدي ميشود و واكنش مسوولانه نشان ميدهد، جامعه ما هر روز از فضاي توليد و كار دور ميشود و اين خيلي مهم است و باعث بروز چنين خشونتهايي ميشود. |