چرا درآمد سینمای ایران، خرج ارتقای تکنولوژی آن نمی شود؟
قدس آنلاین: خبر، تعجب آور است:«بر اثر انفجار مواد منفجره در سر صحنه فیلمبرداری فیلم/ سریال تازه مسعود ده نمکی، پنج نفر کشته و چند نفر زخمی شدند.
کشته شدگان این حادثه شامل علی اکبر رنجبر (مدیرعامل شهرک دفاع مقدس)، جواد شریفی (مدیر جلوه های ویژه)، رضا فرجی (جانشین تولید فیلم)، مهدی مرادی(دستیار جلوه های ویژه) و یکی از کارگران حاضر در صحنه فیلمبرداری هستند».
البته سالهاست که «تعجب کردن» را کنار گذاشته ام و از خودم قول گرفته ام که دیگر از دیدن یک اتفاق یا شنیدن یک خبر تعجب نکنم، هر چند آن اتفاق، شنیدن خبر تیراندازی یک مداح مشهور در بزرگراهی در تهران بعد از یک تصادف ساده اتومبیل باشد، یا شنیدن این خبر که یک نفر، به مدد رانت و پارتی و غیره، چندین میلیارد یورو پول نفت این مملکت را به جای واریز کردن به حساب این کشور، در حسابهای شخصی خودش نگهداری و با آن تجارت می کرده است! به همین خاطر هم، از شنیدن خبر اتفاقی نظیر انفجار مواد منفجره در سر صحنه فیلمبرداری یک فیلم، متعجب نشدم؛ البته توجه دارید که «تعجب کردن» با «متأسف بودن» متفاوت است و من، نمیتوانم برای سینمای ایران متأسف نباشم که با این اتفاق، یکی از بهترین مدیران جلوه های ویژه خود و چند تن از دست اندرکاران سینمایش را از دست داد.
اما سؤال اصلی اینجاست که:«چرا باید چنین اتفاقی رخ دهد»؟
در قدم اول، خیلی ساده، می شود جوابی که عباس شوقی (متخصص جلوه های ویژه فیلم های سینمایی و از همکاران مرحوم شریفی) به این سؤال داده را قبول کرد. او می گوید:«به علت نداشتن امکانات فنی! ما مجبوریم انفجارها را در اندازه واقعی انجام دهیم و همین، منجر به وقوع برخی حوادث می شود» و البته جواب مسعود ده نمکی (کارگردانی که این انفجار در سر صحنه فیلم او رخ داده) به این سوال هم، جای تأمل دارد:«من نمی دانم مواد منفجر شده از چه نوعی بوده و این موارد در تخصص من نیست و هیچ اطلاعاتی در این زمینه ندارم»!
اگر چه برای بسیاری این دو پاسخ، قانع کننده به نظر می رسند! اما شاید برای یافتن پاسخهای بهتر و درست تر، باید کمی از مساله دور شد و جدی تر به ماجرا نگریست.
سینما، یک «صنعت/هنر» است که از یکسو، با پول سر و کار دارد و از یکسو، با تفکر و خلاقیت. نظام تولید سینما در دنیا، در تسخیر کمپانی هایی است که از یکسو، روی فیلمهایی سرمایه گذاری می کنند که مطمئن هستند که می شود به بازگشت سرمایه و سود سرمایه شان امیدوار بود و از سوی دیگر، عواملی را برای ساخت این فیلمها به کار می گیرند که آن عوامل، می توانند وجه هنری فیلم را افزایش دهند. به بیان ساده تر، سیستم تولید فیلم در هالیوود(به عنوان یکی از اصلی ترین مراکز تولید فیلم در دنیا)، در آثارش، هم وجه صنعتی سینما را لحاظ می کند و هم وجه هنری آن را.
این کمپانی ها همه شرایط را طوری پیش می برند که بتوانند علاوه بر کم کردن هزینه تولید فیلم، در تولید هر فیلمشان، از نظر تکنیکی و فنی هم، قدمی رو به جلو بردارند؛ به همین خاطر است که جلوه های ویژه سینمایی(اسپیشال افکت و ویژوال افکت) در هر فیلم هالیوودی، یک گام رو به جلوست. این کمپانی ها همه امکانات و لوازم و شرایط را برای فیلمسازان و تیمهای تولید فیلمشان فراهم می کنند تا محصولی بی عیب و نقص تحویل مخاطبانشان بدهند. آنها سرمایه گذاری میکنند و با اکران به موقع و دقیق فیلمهایشان بر طبق یک برنامه حساب شده(حتی برای سه سال آینده!) سالنهای سینما را در اختیار می گیرند و با تبلیغات درست، فیلمشان را به فروش می رسانند.
اینچنین نظام حسابگری، برای هر قدمی که برمی دارد، برنامه دارد و به دقت، بر شرایط تولید آثارش نظارت دارد.
اما در این سوی دنیا و در سینمای ایران، شرایط تولید و اکران فیلم، تابع هیچ برنامه ای نیست. مثلاً یک پولدار(همچون جناب بابک زنجانی معروف!) چون در بقیه کارهای این مملکت مثل نفت و بانک و ورزش و ... سرمایه گذاری کرده، هوس کرده که پول بدهد تا برایش چند فیلم میلیاردی هم بسازند و چون شناختی هم از این مقوله نداشته، نتیجه از زبان خودش اینگونه می شود:«در فیلم سینمایی «هیچ کجا، هیچ کس» یک میلیارد و 500 میلیون تومان سرمایهگذاری کردم. پسر جوانی یک روز آمد پیش من و گفت می خواهم فیلم بسازم و سرمایه هم ندارم، ولی دوست دارم این فیلم را بسازم. گفتم من در کار شما تبحر ندارم اما چون آمده ای و می خواهی فیلمت را بسازی، یک و نیم میلیارد تومان به شما قرض می دهم»!
چرا راه دور برویم؟ مسعود ده نمکی، اولین فیلمش (اخراجی ها) را با پول تهیه کننده ساخت که فروش میلیاردی داشت و سودش به جیب تهیه کننده رفت. او در دومین فیلمش(اخراجیهای 2)، با تهیه کننده فیلم قبلی، شریک شد و پنجاه درصد سود فروش میلیاردی فیلم را گرفت و در فیلم سومش(اخراجیهای 3)، خودش تهیه کننده فیلم شد و همه سود میلیاردی فیلم را خودش برداشت!
در یک نظام سالم سینمایی،(هالیوود را مثال می زنم و منظورم «نظام و تفکر اقتصادی» حاکم بر آن است، نه محتوای فیلمهایش!) سود حاصل شده از فروش یک فیلم، بیشتر صرف تقویت زیرساخت های سینمایی آن می شود. مثلا کمپانی با فروش یک فیلمش، می تواند دوربین های جدیدتر و دستگاههای پیشرفته تری بخرد و عوامل حرفه ای تری را برای تولید فیلمش به خدمت بگیرد، اما آیا در سینمای ایران هم، این اتفاق می افتد؟
نظام سینمای ما، ناقص، بدون آینده نگری، بدون ترس از عدم بازگشت سرمایه، بدون برنامه ریزی بلند مدت، بدون شناخت دقیق از رسانه سینما، بدون دسترسی به ابزار و امکانات و تکنولوژی روز، بدون سرمایه گذاری در زیرساخت های اساسی و بدون هزار و یک چیز دیگر است. این کمبودها باعث می شود که از یکسو، سرمایه گذاران دولتی سینمای ما، بدون دلسوزی(پول مفت بیت المال است و دلسوزی لازم ندارد!) میلیاردها تومان پول بی زبان را صرف تولید فیلمی کنند که موضوعش، یا نیاز امروز مخاطب نیست، یا آنقدر ضعیف است که نمی تواند هزینه صرف شده اش را برگرداند و یا مهمتر از همه آنکه سالن سینمایی برای اکران آن در کشور وجود ندارد و از سوی دیگر اگر استثنائاً فیلمی هم (مثل سری فیلمهای اخراجیها) بفروشد، پول آن به جیب کسی میرود که آن را صرف خرید ابزار بهتر یا ارتقای شرایط کاری اش نمی کند! مثلاً به عکسهای همین فیلم در دست ساخت «معراجی ها» که انفجار در پشت صحنه آن، چندین نفر را به کام مرگ فرستاد، نگاه کنید. فیلمساز ما، بعد از چند فیلم پرفروش میلیاردی، هنوز دارد با دوربین «عکاسی»، «فیلمبرداری» می کند! یعنی آن همه پولی که بواسطه فروش فیلمهای «اخراجیها» به دست آمد، نتیجهای در بالا بردن سطح امکانات فیلمبرداری این سینما و آدمهایش نداشته و همچنان، فیلمساز ما، با همان ابزار اولیه سر می کند و خیالش هم از بابت همه چیز راحت است! این ساده نگری به مقوله سینما را از ابزار فیلمبرداری بگیرید و تا مسایل امنیتی آن دنبال کنید. من معتقدم که «جواد شریفی» (مسؤول جلوه های ویژه میدانی فیلم «معراجی ها» که بر اثر انفجار مواد منفجره در سر صحنه فیلم، جانش را از دست داد)، یک متخصص حرفه ای در کار با ابزار جنگی برای ایجاد صحنه های انفجار در فیلمهای مختلف بود، اما سؤال من این است که:«وقتی می توان با استفاده از ابزارها و امکانات کامپیوتری، همه صحنه های انفجار یک فیلم را با کیفیت بهتر و بالاتر اجرا کرد، چرا باید از مواد منفجره واقعی استفاده کرد؟» پاسخ فیلمساز ما شاید این باشد که:«امکانات و تکنولوژی کامپیوتری سینمای ما به آن حد نرسیده!» خب، می شود از فیلمساز محترم پرسید که:«می شود بگویید آن همه پولی را که از فیلمهای گذشته تان به دست آورده اید، چرا صرف بالا بردن کیفیت کارتان و ارتقای امکانات سینمایی که از آن ارتزاق می کنید، نکردید؟ چرا پولی را که از سینما به دست آوردید، در راه بهتر شدن آن خرج نکردید؟ پول این سینما اگر در راه ارتقای آن خرج نشود، کجا باید هزینه شود؟
آنچه گفته شد، تنها یکی از دلایل بسیار، برای اتفاقی بود که چند روز پیش در پشت صحنه یک فیلم رخ داد و تنی چند از اهالی سینما را به کام مرگ کشید. دلایل بسیاری برای بروز اینچنین اتفاقاتی وجود دارد که امیدوارم، بهانه دیگری چون این انفجار، برای پرداختن به آنها پیدا نشود!