آدرس پست الکترونيک [email protected]









شنبه، 14 دی ماه 1392 = 04-01 2014

گفتگوی تکاندهنده با 10 داوطلب فروش کلیه

صالح 21‌ساله از بم
محمد 27‌ساله از تهران
رویا 46‌ساله از تهران
پیمان 30‌ساله از شیراز
احمد 28‌ساله از رشت
مهشید 34‌ساله از تهران
مریم 25‌ساله از کرمانشاه
مانی 29‌ساله از ساری
علی 33‌ساله از اصفهان
احمد 26‌ساله از کرج


روزنامه شرق: رییس انجمن خیریه «حمایت از بیماران کلیوی ایران» چندی پیش اعلام کرد؛ «به طور میانگین به ازای هر بیمار کلیوی که در انتظار پیوند است، صرف‌نظر از گروه خونی، حداقل چهار متقاضی فروش وجود دارد.» نگاهی به در و دیوار برخی خیابان‌های اطراف بیمارستان‌های تهران و همچنین خیابان فرهنگ حسینی که این انجمن خیریه در آن واقع شده ‌است تا حدود زیادی این جمله را تایید می‌کند.

آگهی‌ها و دیوارنویسی‌های فروش کلیه در تهران و برخی دیگر شهرهای ایران ‌سال‌هاست که رواج دارد. تاکنون نیز خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های ایران چندین مرتبه در این رابطه گزارش‌هایی منتشر کرده و نسبت به افزایش تمایل در جامعه به‌خصوص در میان قشر جوان برای فروش کلیه هشدارهایی داده‌اند.
در ایران فروش اعضای بدن افراد زنده ممنوعیت قانونی ندارد، تاکنون تنها یک‌بار مجلس شورای اسلامی در ‌سال 1373 تلاش کرد با ورود به این موضوع به اقدامات در این حوزه جنبه قانونی بدهد. البته آنچه نمایندگان پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی در نظر داشتند به تصویب برسانند «لایحه اجازه پیوند اعضای بدن فوت‌شدگان در موارد خاص» بود که در نهایت طرح بررسی این موضوع در صحن علنی مجلس رای نیاورد و از آن تاریخ تاکنون این موضوع مسکوت مانده است.

بر اساس اعلام مسوولان در ایران، 85‌درصد از عمل‌های اهدای اعضا در ایران مربوط به پیوند کلیه است. همچنین دکتر گنجی رییس انجمن‌نفرولوژی ایران گفته است از مجموع 31‌هزار پیوند کلیه‌ای که در ایران انجام شده تنها در 30‌درصد موارد، کلیه افراد مرگ مغزی به بیماران پیوند زده شده و در 70‌درصد پیوندهای دیگر، اهدا‌کننده افراد زنده بوده‌اند. این در حالی است که در دنیا این رقم تنها 15‌درصد است و پیوند کلیه به طور متداول از افراد دچار مرگ مغزی‌ صورت می‌گیرد.

اما افرادی که حاضر به فروش کلیه خود می‌شوند چه کسانی هستند و چرا چنین تصمیم گرفته‌اند؟ یافتن این افراد کار چندان دشواری نیست، تنها لازم است به خیابان «فرهنگ حسینی» در مرکز تهران که به خیابان کلیه معروف شده است سری بزنید. از در و دیوار ابتدا تا انتهای این خیابان آگهی‌های فروش کلیه به چشم می‌خورد. آگهی‌هایی که با نوشتن یک شماره تلفن و گروه خونی از فروشنده بودن خود خبر داده‌اند. علاوه بر این در چندین وب‌سایت و وبلاگی که به همین منظور راه‌اندازی شده نیز با ده‌ها شماره تلفن روبه‌رو می‌شوید که همین موضوع را اعلام کرده‌اند.

در این گزارش به صورت تصادفی شماره تلفن‌های 10‌نفر از کسانی که کلیه خود را برای فروش آگهی کرده‌اند را انتخاب و با آنها تماس گرفتم، در این گفت‌وگوها دلایل آنها برای این کار و موفقیت یا عدم موفقیتشان در فروش کلیه را جویا شوم.

احمد 26‌ساله از کرج
قیمتی که برای فروش روی کلیه خود گذاشته 60میلیون تومان به‌علاوه همه هزینه‌های بیمارستان است، از مدت زمان آگهی‌اش تنها چند روز می‌گذرد، این داستان احمد از زبان خودش است: من چندان مشکل مالی ندارم و تنها می‌خواهم از خانواده‌ام جدا شوم به همین خاطر به کمی پول بیشتر نیاز دارم. خواهر و مادرم دیوانه‌ام کرده‌اند، مخصوصا خواهرم که سه‌سال از من بزرگ‌تر است. با تحقیر و حرف‌های نیش و کنایه‌دارش عذابم می‌دهد، زندگی و خانه را برایم جهنم کرده. 20‌سالی می‌شود که به این درد گرفتارم، در سن 15‌سالگی به خاطر اذیت‌های او افسرده شدم و مدتی در بیمارستان اعصاب و روان بستری شدم، اما هنوز من را اذیت می‌کند. این خانه یا جای من است یا جای او، اما طبیعتا او به خاطر دختربودنش نمی‌تواند از خانه بیرون بزند، پس من باید بروم. برای گرفتن خانه مستقل نیاز به پول دارم و به همین خاطر کلیه‌ام را برای فروش آگهی کرده‌ام. من فقط از لحاظ روحی تحت فشارم و اگر تا سه ماه دیگر از خانواده ام جدا نشوم قطعا باقی عمرم را باید در آسایشگاه اعصاب و روان بگذرانم، البته اگر خودکشی نکنم.

علی 33‌ساله از اصفهان
علی قیمت کلیه خود را برای فروش 70‌میلیون‌تومان اعلام کرده و دلیل آن را هم احتیاج مالی ذکر می‌کند. وقتی برای جزییات بیشتر با او تماس می‌گیرم به‌وضوح مشخص است شوکه شده، ابتدا تا چند لحظه تنها سکوت کرد و هیچ حرفی نزد، کمی بعد به حرف آمد و همه چیزی که گفت این بود و در نهایت تلفن را قطع کرد:

اینکه کلیه‌ام را برای فروش گذاشته‌ام هیچ توضیحی ندارم، لحظه‌ای تصمیم گرفتم و الان که به این کار فکر می‌کنم، خجالت می‌کشم و خنده‌ام می‌گیرد. نمی‌دانم چطور این کار را کردم، الان فقط می‌توانم بگویم پشیمانم، خواهش می‌کنم این بحث را ادامه ندهید تا بیشتر از خجالت آب نشده‌ام.

مانی 29‌ساله از ساری
تنها ردی که از خودش بر جای گذاشته یک شماره تلفن است و گروه خونی‌اش برخلاف بقیه قیمت تعیین نکرده و تنها نوشته است؛ «هر کی می‌خواد یا علی.» مانی ماجرا را این‌طور توضیح می‌دهد:
من مشکل مالی دارم، یعنی بدهکاری بالا آورده‌ام. کار من بارفروشی بود یعنی میوه از باغدارها می‌خریدم و به مغازه‌ها می‌فروختم، یکسری در حدود هشت‌میلیون‌و500‌هزارتومان نارنگی به یک مغازه‌دار فروختم، اما طرف نامردی کرد، بار را فروخت و پول من را پس نداد هیچ مدرکی هم از او ندارم که بخواهم شکایت کنم. الان آبرویم در خطر است و هیچ راهی جز فروش کلیه به ذهنم نمی‌رسد. حاضرم حتی با 10‌میلیون‌تومان کلیه‌ام را بفروشم تا مشکلم حل شود. تنها مشکل من همین بدهکاری است و اگر کسی این مبلغ را بدهد کلیه‌ام را می‌فروشم.

مریم 25‌ساله از کرمانشاه
از مدت‌زمان آگهی مریم پنج‌ماه می‌گذرد. قیمت پیشنهادی خودش را 80‌میلیون‌تومان و علت نیازش را بالا آوردن بدهی و قرض اعلام کرده است. نوشته که مایل است اهدای عضو ترجیحا در بیمارستانی در کرمانشاه انجام شود. وقتی با او تماس می‌گیرم و علت آگهی فروش کلیه را می‌پرسم، سریع می‌گوید اشتباه گرفته‌اید، اما کمی بعد حاضر به صحبت می‌شود و این‌طور قضیه را توضیح می‌دهد:
کارم برای آگهی‌کردن فروش کلیه اشتباه بود و تصمیم درستی نگرفتم، من آدم‌ سالمی هستم و وقتی مشکلات بقیه را در سایت خواندم با خودم گفتم مشکل من که شبیه اینها نیست، چرا باید سلامتی خودم را به خطر بیندازم. چندین بار هم تلاش کردم که آگهی را از آن سایت پاک کنم اما موفق نشدم تا الان هر کس زنگ زده گفتم که پشیمان شده‌ام. دلیلم برای این کار، هم مشکل مالی یعنی بدهکاری بود و هم نیاز مالی، می‌خواستم با پول کلیه هم بدهکاری‌ام را صاف کنم و هم کسب‌وکاری برای خودم راه بیندازم. اما خوشبختانه مشکل من حل شد و نیازی به فروش کلیه پیدا نکردم.

مهشید 34‌ساله از تهران
درست یک‌سال از مدت‌زمانی که مهشید آگهی کلیه خود را با قیمت پیشنهادی 40‌میلیون‌تومان منتشر کرده می‌گذرد، با این حال هنوز برای کلیه این زن جوان مشتری پیدا نشده است. او می‌گوید با وجود گذشت یکسال هنوز در پی آن است که کلیه‌اش را بفروشد. این داستان مهشید است:

می‌خواهم کلیه‌ام را بفروشم که آرامش به زندگی‌ام برگردد، تا بتوانم شب‌ها با خیال راحت بخوابم. بدبختی من از زمانی شروع شد که یکسال پیش به یکی از دوستانم پیشنهاد دادم در کاری سرمایه‌گذاری کند. او هم همه دارایی‌اش که حدود 30‌میلیون‌تومان بود را وارد آن کار کرد اما در نهایت ورشکست شد. حالا من خودم را بدهکار او می‌دانم، اگرچه به لحاظ قانونی نمی‌تواند از من شکایت کند اما من در دادگاه وجدان خودم محکوم شده‌ام. به همین دلیل از آن زمان تاکنون زندگی‌ام شده است عذاب وجدان، تصمیم گرفتم هر طوری شده پول او را جور کنم و بپردازم. کار من خیاطی است اما در شهر بزرگی مثل تهران خیاط‌های کوچکی مثل ما مگر چقدر می‌توانند کار کنند، در نهایت تنها راهی که به ذهنم رسید فروش کلیه بود. قیمت را 40‌میلیون‌گذاشتم که با 30 میلیونش بدهکاری‌ام را صاف کنم و بقیه را هم به یک زخم دیگر بزنم، اما هنوز کسی برای خرید سراغم نیامده است.

احمد 28‌ساله از رشت
متاهل است و بیماری فرزند و بدهکاری و جیب خالی دست به دست هم داد تا کلیه‌اش را هشت‌ماه پیش برای فروش با قیمت 20‌میلیون‌تومان آگهی کند. هنوز اما هیچ‌کس با او تماس نگرفته است. داستان احمد به این شرح است:

متولد تهرانم و در همین شهر توی یک فست‌فودی کار می‌کردم، سه‌سال پیش با دختری که عاشقش بودم ازدواج کردم. زمستان‌سال قبل هم پسرم به دنیا آمد اما متاسفانه هنگام تولد سوراخ مقعدش بسته بود و باید به‌سرعت او را عمل می‌کردیم. هزینه عمل پنج‌میلیون‌تومان می‌شد و من این مقدار پول را نداشتم، در نهایت از یکی از دوستانم قرض گرفتم و پسرم را عمل کردیم، اما موقع بازپس‌دادن بدهی دچار مشکل شدم. نهایتا از سر ناچاری پول پیش خانه‌ای که اجاره کرده بودیم را بابت بدهی پرداختم، پس از آن برای مدتی آواره بودیم، همان موقع بود که این آگهی را نوشتم و حاضر شده بودم کلیه‌ام را بفروشم. چنان سردرگم شده بودم که یک روز زن و بچه‌ام را تنها گذاشتم و از تهران فرار کردم، به شمال رفتم و آنجا در یک ساندویچی مشغول به کار شدم، بعد از پنج ماه که پول پس‌انداز کردم خانه‌ای گرفتم و زن و بچه‌ام را هم به اینجا آورده‌ام، الان زندگی به‌نسبت خوبی دارم و قضیه فروش کلیه هم منتفی شده است.

پیمان 30‌ساله از شیراز
پیمان 30‌ساله هشت‌ماه پیش کلیه‌اش را برای فروش به مبلغ 30‌میلیون‌تومان آگهی کرد، با این آرزو که با پول فروش کلیه برای خودش یک کسب‌وکار مستقل راه‌اندازی کند. در این مدت کسی با او تماس نگرفت تا اینکه کل ماجرا را فراموش کرد، اما عاقبت یادش آمد و ماجرا را این‌طور تعریف کرد:
من شاگرد یک تعمیرگاه ماشین در شیراز هستم و دو‌سال است ازدواج کرده‌ام، حقوقم در ماه 500‌هزار تومان است و این مبلغ با هزینه‌های زندگی در این‌ سال‌ها هیچ دردی از آدم دوا نمی‌کند، مخصوصا وقتی متاهل هم باشی، ‌سال گذشته در یکی از روزهایی که خیلی دچار مشکل و گرفتاری بودم قضیه فروش کلیه به سرم زد، در اینترنت جست‌وجویی کردم و در یک سایت کلیه‌ام را برای فروش آگهی کردم. با این رویا که با 30‌میلیون‌تومان برای خودم یک تعمیرگاه مستقل باز کنم و زندگی‌ام را بچرخانم. چند روز اول منتظر بودم که با من تماس گرفته شود و همیشه به جراحی و سختی‌های آن فکر می‌کردم اما کسی تماس نگرفت و من هم همه‌چیز را فراموش کردم تا امروز. من هنوز شاگرد تعمیرگاه هستم و مشکلات مالی هم دارم اما الان که به موضوع فکر می‌کنم خوشحالم که کلیه‌ام را‌ نفروختم.

رویا 46‌ساله از تهران
46‌سال دارد اما با مادر پیر و مریضش تنها زندگی می‌کند، هیچ درآمدی جز یارانه‌هایی که از دولت می‌گیرند و حقوق بازنشستگی مادرش ندارند. پیش از این در یک مغازه فروشندگی می‌کرد. حقوقش برای 12ساعت کار مداوم در روز 300‌هزار تومان بود اما به دلیل مشکلات مادر مجبور شد کار را رها کند. رویا در رابطه با دلایل تصمیمی که برای فروش کلیه گرفته است این‌طور می‌گوید:

مادرم پیر و بیمار است، نمی‌توانم او را تنها بگذارم کسی را هم جز من ندارد و به همین دلیل امکان اینکه بتوانم جایی کار کنم را ندارم. به غیر از این مستاجر هم هستیم و هزینه‌های سنگین بیماری مادرم هم روی دوش من است، در موقعیت بدی قرار گرفته‌ام و لحظات بسیار سختی را می‌گذرانم، هر چقدر فکر می‌کنم چاره دیگری به‌جز فروش کلیه به ذهنم نمی‌رسد. به همین خاطر کلیه‌ام را به مبلغ 30‌میلیون‌تومان برای فروش گذاشته‌ام تا شاید بخشی از مشکلاتمان حل شود.

محمد 27‌ساله از تهران
تاریخ آگهی محمد به آخرین روزهای اسفند ‌سال 91 بر می‌گشت، او در کنار شماره تلفن خود از نیاز فوری‌اش به پول فروش کلیه خبر می‌داد. قیمت را هم 35‌میلیون‌تومان تعیین کرده بود و نوشته بود سیگاری نیستم و شرایط فیزیکی عالی‌ای دارم. داستان محمد غم‌بارترین داستانی است که در میان این 10‌نفر با آن مواجه شدم:

در 22‌سالگی ازدواج کردم، اما همسرم ‌سال گذشته بعد از پنج‌سال زندگی مشترک با من به بیماری سرطان پستان دچار شد. هزینه‌های این بیماری بسیار زیاد بود و من هم برای نجات‌دادنش باید کاری می‌کردم. قرار بود این پول را صرف مخارج عمل سرطان او کنم. انجام یک عمل تخلیه، شیمی‌درمانی و تهیه مقدار زیادی داروهای بعد از عمل، پول بسیار زیادی لازم داشت در حد 30 تا 35‌میلیون‌تومان، اما من این مقدار پول را نداشتم. این شد که فکر فروش کلیه به سرم زد. در کنار آگهی نوشته بودم با این کار دل دو‌نفر را در این شب عید شاد کنید. اما نشد و در نهایت دو ماه بعد در اردیبهشت ‌سال 92 همسرم از دنیا رفت. اگر آن پول به دست من می‌رسید شاید می‌توانستم مشکل را حل کنم، اما تقدیر و شرایط نگذاشتند و قضیه به مرگ شریک زندگی‌ام ختم شد.

صالح 21‌ساله از بم

با وجود سن پایینش می‌گوید سه‌سال است نامزد کرده و دلیلش برای فروش کلیه تهیه مخارج عروسی و تشکیل زندگی مشترک بوده. صالح از فروردین‌ماه گذشته آگهی فروش کلیه‌اش را منتشر کرده است و اگرچه نوشته بود تنها یک‌ماه فرصت دارم و در غیراین صورت عشقم را از دست خواهم داد اما با وجود گذشت 10ماه از آن تاریخ هنوز کسی برای خرید به سراغش نیامده، این داستان این جوان اهل شهر بم است:

از سه‌سال پیش با دختر مورد علاقه‌ام عقد کرده‌ام اما هنوز نتوانستم عروسی بگیرم و با همسرم شرایط را برای زندگی مشترکمان مهیا کنیم. دلیلش هم وضع مالی نامناسب خانواده‌ام است. شاید بچگی کردم اما به هر حال باید برای خرج عروسی و اجاره‌خانه و بقیه مخارج پول لازم را جور کنم، با وجود اینکه از فروردین تمایل خودم برای فروش کلیه را اعلام کردم و نوشته بودم تنها یک‌ماه فرصت دارم اما هنوز در همان شرایط هستم، همسرم در خانه پدرش است و منتظر آماده‌شدن پول برای برگزاری عروسی‌مان. اما هنوز هیچ‌چیزی درست نشده و من همچنان بلاتکلیفم.




Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: