آدرس پست الکترونيک [email protected]









دوشنبه، 9 دی ماه 1392 = 30-12 2013

زلزله بم؛ فستیوالی از غم که همچنان ادامه دارد

۱۰ سال از زلزله ویرانگر بم می‌گذرد، اما قلب بم هنوز زیر تاثیر لرزه‌های ۱۰ سال گذشته می‌لرزد. نوایی که از این شهر برمی‌خیزد دیگر بم نیست، صدایی است زیر و گز دار. صدایی که تیزی آن در ‌کانکس‌های اجاره‌ای کشش آزاردهنده‌ بیشتری پیدا می‌کند و به مخاطب تاکید می‌کند که بم هنوز راه‌ طولانی در پیش دارد تا روشن‌ترین و آفتابی‌ترین روزهایش را به‌ تماشا بنشیند.

5 صبح بود، بمی‌ها در خوابی عمیق بودند. زمانی چشم باز می‌کنند که آوار و مرگ 24 هزار نفر از آن‌ها را بلعیده است. حادثه بم‌ به‌قدری هولناک بود که هنوز برای تعداد بی‌شماری از مردم زلزله 82 باورپذیر نیست. به‌طوری که کابوس زلزله جای قصه و روایت شبانه مادران بمی را گرفته است و رنگ سیاه این فاجعه را بیش از هر رنگ دیگری بر سقف و دیوار خانه‌ها کشیده است. این اتفاق اما به‌قدری در زندگی مردم رخنه کرده و طبیعی به‌نظر می‌آید که تصور اینکه نسل‌ جدید بم دارد با پس‌لرزه‌های زلزله‌ پرورانده می‌شود دور از ذهن است.

نزدیک به یک دهه است که شادی و سرور از شهر رخت بسته، شهر بم سالهاست که نخندیده و صورت جوانان بمی نسبت به سنی و سالی که دارند تکیده‌تر و افتاده‌تر به‌نظر می‌رسد. آن‌ها با زلزله خو گرفته‌اند، با شهری که ساخت و ساز و گرفتن وام و بازپرداخت آن هنوز معضل و دغدغه اصلی‌شان محسوب می‌شود.

کانکس‌هایی که به‌صورت رایگان و موقتی در اختیار مردم گذاشته شده بود هم‌اکنون به‌ نسل‌ جدید و جوانانی اجاره داده می‌شود که قصد دارند زندگی مشترک خود را از صفر آغاز کنند. این افراد، ماهانه 100 تا 150 هزار تومان اجاره کانکس‌های 24 متری را می‌دهند تا طعم تلخ و گس زلزله هیچ‌گاه در زندگی آن‌ها فراموش نشود.

این درحالی است که بم از داشتن پارک و فضای سبز مجهز، تفریگاه مناسب، مراکز خرید و حتی داروخانه‌ به‌تعداد انگشتان دست محروم است. کودکان بمی درحالی تجربه شهربازی ندارند که مطالبات مردم از دولت به‌ گلایه‌های مربوط به سالهای زلزله‌ و غیب‌شدن کمک‌های مردمی و خرید و فروش ‌آنها در دیگر شهرها خلاصه می‌شود.

محمد، جوان 26 ساله‌ای است که دارای 3 فرزند است و در کانکس اجاره‌ای محله فخرآباد زندگی می‌کند. او می‌گوید: بم تا قبل از وقوع زلزله 3 سینما داشت اما حالا حتی یک سینما هم ندارد. او به‌ فرزندان کوچک‌اش اشاره می‌کند که روزها را در کانکس سپری می‌کنند بدون آنکه رنگ وسایل بازی فضای سبز را دیده باشند. او می‌گوید: اگر بخواهد فرزندانش‌ را برای بازی به پارکی مناسب ببرد باید مسافت طولانی بم ـ کرمان را طی کند.

محمد ادامه می‌دهد، تنها تفریح مردم شهر بازار است و البته بساطی که بیشتر جوانان را آلوده به اعتیاد کرده است. گفته‌های این فرد فرصتی ایجاد می‌کند تا کارشناسی که در درمانگاه محله فخرآباد مشغول به‌فعالیت است و در کنار خبرنگار CHN حضور دارد از مشکلاتی بگوید که زیر پوست شهر لانه کرده است. این کارشناس می‌گوید: فقر بهداشت و عدم رسیدگی به بم و اطراف آن سبب شده که این شهر وضعیت به‌مراتب بدتری را نسبت به‌ گذشته پیدا کند. او می‌گوید: تصویر شهر، تصویر خوشایندی نیست. بسیاری از کوچه‌ها آسفالت نشده‌اند و شهرداری هفته‌ای یکبار اقدام به‌جمع آوری زباله در محله‌های فخرآباد و رستم‌آباد می‌کند. این درحالی است که درمانگاهی که در منطقه فخرآباد وجود دارد از داشتن امکانات بهداشتی کامل محروم است و هنوز در کانکس خدمات می‌دهد.

این کارشناس ادامه می‌دهد، شهر بم پس از زلزله به‌جای آنکه با نوسازی‌ها و رسیدگی‌ها رنگ و بو بگیرد، 10 سال پیرتر شد. هر روز از وسعت نخلستان‌ها کاسته می‌شود و بم تبدیل به شهری تک‌محصولی شده است. مردم هیچ درآمدی جز خرما ندارند. بسیاری از نخل‌ها به‌دلیل آنکه صاحبان‌شان را در زلزله از دست داده بودند از بین رفته و ریشه‌های آن خشک شده است. او می‌گوید: بم جز خرما و ارگ چیزی ندارد. پرتقال که روزی محصول اصلی این شهر به‌شمار می‌رفت حالا از جیرفت و کهنوج به بم می‌رسد.

این درحالی است که برخی به تاسیس شرکت و کارخانه‌های بزرگی چون، کرمان موتور، راین خودرو و مدیران خودرو و اشتغالزایی اشاره می‌کنند درحالی که به گفته این فرد، بسیاری از این شرکت‌ها و کارخانه‌ها در دوره مدیریت گذشته دولت دهم ورشکست و بسیاری از جوانان بیکار شده‌اند.

نکته جالب توجه اینجاست که وقتی از مردم بم راجع به‌ ساخت و سازهای گسترده که در حاشیه شهر و اطراف آن سوال پرسیده می‌شود به مهاجران شهرهای مختلف اشاره می‌کنند. آنها معتقدند 80 درصد از مردم بم بومی نیستند و مردم شهرهای اطراف که شامل کرمان، جیرفت و حتی شهرهای شمالی می‌شود به بم می‌آیند و ساخت و ساز انجام می‌دهند.

بمی‌ها می‌گویند، افرادی که بومی شهر بم نیستند نخل‌ها را سرمی‌برند تا زمین بیشتری برای ساخت و ساز داشته باشند. این معضلات سبب شده که بم فعلی دیگر شباهتی به بم قبل از زلزله نداشته باشد. بافت شهری بم تا پیش از زلزله باغشهر بود. اما حالا با سربریدن نخل‌ها خانه‌ها بزرگتر می‌شود تا امکان خرید و فروش افزایش پیدا کند و سود بیشتری نصیب کسانی شود که از آب گل آلود بم ماهی می‌گیرند.

نشستن کنار بمی‌ها، بیش از آنکه همراه با خاطره و نقل سنت‌های زیبا باشد مملو از گلایه و بدبختی است. بم برای آن‌ها زیر آوار مانده، زلزله فقط عزیزان مردم شهر را نگرفته، روح شهر را کشته است. اما با این وجود هیچ ارگان و نهادی سعی نکرده که با راه‌اندازی مراکز درمانی و خدمات مشاوره‌ای به درد مردم تسلی دهد. هنوز هیچ ارگان و نهادی تلاش نکرده که فضای شهر بم را با برگزاری برنامه‌های شاد و مفرح تغییر دهد و مردم را برای ساختن زندگی‌ دوباره آماده کند.

ساختمان دفرمه و ترک‌دار تامین اجتماعی شهرستان بم درحالی به‌عنوان نماد زلزله در شهر حفظ شده که نخل‌های سربریده و ساختمان‌های نیمه‌کاره در حاشیه بلوار و خیابان‌ها مهمترین روایتگر زلزله‌ به‌شمار می‌روند. این درحالی است که بزرگترین تجمع انسانی که هر ساله ایجاد می‌شود مربوط به 5 دی و گورستان اصلی شهر می‌شود. فستیوالی از غم که سالی یکبار مردم را کنار هم جمع می‌کند و پس از آن شهر دوباره در انزوای همیشگی به‌سر می‌برد.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: