آدينه، 29 آذر ماه 1392 = 20-12 2013رواج زندگی مجردی دختران در تهراندختران مجرد، بالا رفتن سن ازدواج، آسیب های اجتماعی، بیبندوباری، مفاسد اخلاقی، ... اینها واژههایی هستند که وقتی درباره ی زندگی مجردی دختران صحبت میکنیم، ناخودآگاه در ذهن شنونده تداعی میشود و با جستجوی سادهای در فضای مجازی میتوان انواع مطالب هشداردهنده درباره ی خطرات این سبک زندگی را یافت. به گزارش فرارو، گویی این شکل از زندگی به هر دلیل و هر انگیزه ای که باشد، موقت باشد یا دائم، خودخواسته باشد یا از سر اجبار، دچار نوعی پیشداوری منفی است و انگ قضاوت منفی بر پیشانی اش خورده است. هرچند در سالهای اخیر زندگی مجردی دختران در تهران وسیع تر شده است، ولی همچنان سوال برانگیز است و هربار که کسی بخواهد وارد این نوع از زندگی شود ناچار است که به نوعی مشروعیت عمل خود را توجیه کند. تهران جذابیت زیادی برای مهاجران دائم و موقت دارد. سالانه هزاران نفر از نقاط مختلف ایران به منظور دستیابی به فرصتهای بهتر کار، درآمد، تحصیل و زندگی به این شهر میآیند. بسیاری از این افراد که اغلب جوان، دانشجو، کارمند، و یا کارگرند، به تنهایی و دور از خانواده خود به صورت "مجردی" زندگی میکنند. اگر در سالهای گذشته "خانه مجردی" مقوله ای بود که تنها به پسران اختصاص داشت، امروزه دختران زیادی نیز به این سبک زندگی روی آورده اند و به تنهایی یا همراه با دوستان همخانه ی خود زندگی مجردی را تجربه میکنند. طوری که زندگی مجردی دختران در تهران به یک پدیده ی ملموس و روزمره تبدیل شده، از سوی برخی پذیرفته شده و از سوی دیگران با نگرانی و اعتراض مواجه شده است. حال سوال این جاست که دلایل گرایش فزاینده ی دختران به زندگی مجردی چیست و این سبک زندگی چه چالش ها و آسیب هایی به دنبال دارد؟ چرا بسیاری از دختران حتی پس از اتمام دوره ی دانشجویی و فراغت از تحصیل و با وجود تمام دشواری های اقتصادی و اجتماعی که در زندگی مجردی با آن مواجهند، همچنان حاضر به برگشتن به شهر و زندگی همراه با خانواده ی خود نیستند؟ آمارها چه میگویند؟ طبق نتایج سرشماری نفوس و مسکن سال 1390، در شهر تهران در گروه سنی 15 تا 39 سال 1062059 مرد مجرد (شامل بیهمسر به دلیل فوت، بیهمسر به دلیل طلاق، و هرگز ازدواج نکرده) وجود دارد و 789252 مرد دارای همسر. این ارقام برای زنان ساکن تهران در همین گروه سنی عبارت است از 843795 زن مجرد (شامل بی همسر به دلیل فوت، بی همسر به دلیل طلاق، و هرگز ازدواج نکرده) و 1043606 زن دارای همسر. اما همه ی مجردها به صورت مستقل و مجردی زندگی نمی کنند، بلکه بسیاری از آنها به همراه خانواده و در منزل پدری خود ساکن اند. طبق نتایج همین سرشماری، خانوارهای ساکن در تهران به سه دسته تقسیم شده اند. خانوارهای معمولی، خانوارهای گروهی و خانوارهای موسسه ای. در سال 1390 تعداد زنانی که در خانوارهای معمولی زندگی می کنند 4071742 نفر، زنانی که در خانوارهای گروهی سکونت دارند 2909 نفر و زنانی که در خانوارهای موسسه ای ساکن اند 20099 نفر است. این ارقام برای مردان عبارت است از 3994638 نفر در خانوارهای معمولی، 25125 نفر در خانوارهای گروهی، و 39538 نفر در خانوارهای موسسه ای. به درستی مشخص نیست که چه تعداد از خانوارهای معمولی تک نفره اند و زندگی مجردی محسوب می شوند. آمار دقیقی نیز از تعداد خانه های مجردی دختران و پسران در تهران در دست نیست. اما طبق اظهار نظر وزارت ورزش و جوانان ایران در سال 1391، در شهرهای بزرگ بین 25 تا 30 درصد جوانان زندگی مجردی دارند. انواع زندگی مجردی دختران خوابگاه های دخترانه اغلب مقررات ویژه ای برای رفت و آمد دارد و مورد نظارت وکنترل قرار می گیرند. مسئولان خوابگاه با خانواده ی دختران دانشجو به شکل مستمر در تماس اند و تمامی تاخیرها و غیبت ها را به آنان گزارش می دهند. شکل دوم زندگی در پانسیون است. پانسیون ها واحدهای مسکونی آپارتمانی ای خصوصی هستند که در هر اتاق آن به طور متوسط 10 تخت وجود دارد و معمولاً افراد به طور موقت به مدت چندماه در آن زندگی می کنند. هزینه ی کمی به صورت ماهانه برای اقامت در پانسیون می پردازند و از سرویس بهداشتی و حمام و آشپزخانه مشترک استفاده می کنند. هرچند که پانسیون نیز مقرراتی برای ورود و خروج دارد اما نسبت به مقررات خوابگاه سهل گیرانه تر است و غیبت ها و تاخیرها به خانواده افراد مقیم در پانسیون گزارش نمی شود. شکل سوم نیز خانه ی مجردی است. دختران می توانند به صورتی تکی یا گروهی واحد مسکونی مورد نظر خود را اجاره کنند. این خانه ها ممکن است یک سوئیت بسیار کوچک یا واحدی چند اتاقه باشد. این شکل از زندگی اغلب از همه پرهزینه تر است و مبلغ رهن و اجاره حتی در بدترین نقاط شهر و حتی در کوچکترین و بی کیفیت ترین واحدهای مسکونی با مبلغ ماهیانه ی پانسیون و هزینه ی ترمی خوابگاه قابل مقایسه نیست. شکل سوم زندگی مجردی تهران این روزها بیشتر شده است. صاحب یک آژانس معاملات املاک می گوید: "این چند سال خیلی درخواست خانه مجردی زیاد شده، هم دختر و هم پسر. قبلاً سخت گیری بیشتری برای اجاره دادن خانه به مجردها وجود داشت، مثلاً حدود پنج سال پیش بود که اداره اماکن ابلاغ کرد که به مجردها خانه ندهید، چون دوره ی گلدکوئست بود و به ظاهر خانه دانشجویی می گرفتند ولی در عمل از آن برای فعالیت های گلدکوئست استفاده می کردند. برای اینکه به کسی خانه مجردی بدهیم الان مقررات خاصی نیست و عملاً هم نمی شود کنترل کرد. ما حداکثر کاری که می توانیم بکنیم این است که طرف را احراز هویت کنیم." میگوید نمیشود چک کرد، "ما معمولاً شناسنامهها را نگاه میکنیم. اما در عمل بله چنین چیزی ممکن است. چون خیلیها شناسنامه را نمیبینند. موقع امضای قرارداد فقط یک نفر لازم است و طرف میتواند بگوید فلانی خواهرم یا برادرم است ولی موقع امضای قرارداد او را با خود نیاورد." میگوید: اما هستند کسانی که مایل باشند خانه را به مجرد اجاره بدهند. "حدوداً 5 تا 10 درصد مالکها حاضرند که به مجرد خانه بدهند. دلیلش هم این است که زیاد اعتماد ندارند." پدرم مخالف بود و مادرم تشویقم میکرد همه بار بر دوش خودم است نرگس از مشکلات پانسیون میگوید: "همسایه ها گاهی اذیت می کنند. پسرها چون می دانستند که توی این ساختمان دخترهای مجرد زندگی می کنند شبها می آمدند پشت پنجره و بلوتوث می فرستادند، متلک می گفتند و اذیت می کردند!" زندگی با یک مرد غریبه بدون تشریفات! مرجان نحوه مخفی کردن زندگی با یک مرد را از خانواهاش این گونه تشریح میکند: "من چون دارم با یک آقا زندگی میکنم باید خیلی چیزها را رعایت کنم. مثلاً وقتی که می خواستم خانه بگیرم به خانواده ام گفتم که دارم با دوست خانمم همخانه می شوم. با او هم هماهنگ کردم و وقتی که خانواده ام به تهران آمدند او را به عنوان همخانه به آنها نشان دادم. هر وقت که پدر و مادرم می خواهند بیایند اینجا، باید از چند روز قبل دوست آقایم خانه را ترک کند و دوست خانمم وسایلش را می آورد مثلاً مانتوها، کتاب ها، دمپایی روفرشی و خلاصه صحنه سازی می کنیم طوری که انگار یک خانم دارد اینجا زندگی می کند! هر وقت هم که پدر و مادر دوست پسرم می آیند من مجبورم که خانه را ترک کنم و جایی دیگر بمانم. چون خانواده ام از من حمایت نمی کنند وضعیت خوبی ندارم، تغذیه ام افت کرده ولی باز هم حاضر نیستم که به خوابگاه برگردم. توی خوابگاه احساس می کنی که حیوانی، ولی در خانه مجردی با همه مشکلاتش احساس شخصیت می کنم." دشمنی به نام صاحبخانه! میگوید: "ما سروصدای زیادی نداریم و همسایه ها را هم زیاد نمی بینییم. اصولاً برخورد خاصی پیش نیامده که بفهمم نگاه آنها چیست. البته همسایه ها هم آنقدرها خانواده هسته ای ایده آل نیستند، بعضی از آنها مطلقه و تنها هستند. سبک زندگی ما را هم پذیرفته اند. گاهی وقتی که تنها هستم از آنها می ترسم. ولی درکل همسایه ها با این موضوع کنار آمده اند." زندگی مجردی در خانه ای که اختیارش به دست خود آدم باشد جذاب است. شاید همین موضوع باشد که بازار پانسیونها و خوابگاه های دخترانه را از سکه انداخته است. زندان هایی به نام پانسیون! و اما خوابگاه دختران! میترا میگوید: "زندگی در خوابگاه دانشجویی سخت است. بعضی چیزها تحقیرآمیز است، ساعت خوردن، چک شدن با خانواده، اگر تاخیر داشته باشی به خانواده ات اطلاع می دهند. نحوه خبررسانی به خانواده هم چندان مودبانه نیست. وای به حال دختری که گزارشش به خانواده برسد. مثلاً میگویند که دخترتان را همراه یک پسر دیدهایم. البته خانواده ام به من اعتماد دارند و می دانند که من در ارتباط با همکلاسی ها و دوستانم خط قرمز هایی را رعایت می کنم و از من حمایت می کنند ولی در کل ایجاد بد دلی میکنند. اگر کسی حساسیت و ویژگیهای وسواس گونه داشته باشد زندگی در خوابگاه برایش سخت می شود. چون در خوابگاه فضای خصوصی نداری. البته زندگی در خانه مجردی هم مشکلاتی دارد. اما در کل حسن زندگی مجردی این است که مدیریت اقتصادی زندگی به عهده خودت میافتد. شاید یک جور تمرین مدیریت و استقلال است." چرا زندگی مجردی در تهران؟ یکی دیگر از دلایل دختران برای زندگی مجردی در تهران روابط عاطفی آنان است. این دختران که اغلب جوان هستند نیازهای عاطفی خود را در رابطه با جمع دوستان مونث و مذکر خود جستجو میکنند و زندگی در خانواده یا تحت کنترل خوابگاه به آنها فرصت این نوع دوستیها را نمیدهد. این سبک زندگی عرصه کشاکش دو نیروی اجتماعی است. یکی نیروی نسل جوانی که میخواهد آزادی و فردیت خود را منفک و مجزا از خانواده تعریف کند و به جامعه بقبولاند و از تمام حقوق، آزادی ها، امکانات و احترام و تاییدی که جامعه به راحتی در اختیار خانواده ها قرار می دهد برخوردار باشد. دیگری نیرویی که برای فرد مجزا از خانواده ارزش چندانی قائل نیست بلکه واحد بنیادین تشکل دهنده ی جامعه را خانواده می داند و فرد را، و به خصوص زن را، صرفاً در نسبت او با خانواده و تحت کنترل و نظارت خانواده می تواند بپذیرد و تحمل کند. عمده ی نگرانی ها و هشدارها و برخوردهایی که در این حوزه می بینیم محصول همین کشاکش است. |