آدرس پست الکترونيک [email protected]









شنبه، 23 آذر ماه 1392 = 14-12 2013

به جای «فوتبال» به «ازدواج» بودجه بدهید

چندی پیش مدیرکل دفتر ازدواج وزارت ورزش و جوانان از طرح «بازگشت به زندگی» سخن گفته بود. او گفته بود، بنابر آمارهای آنها، ۹۰ درصد زنان مطلقه از طلاق خود پشیمانند و می‌خواهند دوباره به زندگی خود برگردند.

آیا به درستی زنان این حس را دارند و این آمار درست است؟ براستی چرا سالهاست طلاق در جامعه ما فزونی گرفته است؟

مطلقه‌ها می‌خواهند به زندگی برگردند، اما ...
دکتر اقلیما آسیب‌شناس اجتماعی درباره بازگشت زنان مطلقه به زندگی مشترک به خبرنگار ما می‌گوید: تمام زنانی که طلاق گرفته‌اند دلشان می‌خواهد به زندگی مشترک برگردند، اما نه با همسر گذشته خود. این پژوهش ناقص مطرح شده است، زیرا اگر همسران دچار مشکل نبودند، رابطه آنها به برخورد و طلاق نمی‌کشید. از نظر روانی نیز همسرانی که با یکدیگر تنشهای جدی دارند و حرمت و احترام بین آنها از بین رفته در روابط خود با مشکل مواجه می‌شوند.
«فوتبال» را به بخش خصوصی بسپارید
وی تأکید می‌کند: اگر مسؤولان وزارت ورزش و جوانان به ازدواج و خانواده پایدار می‌اندیشند باید در نخستین گام، تمامی بودجه‌هایی که به تیمهای فوتبال می‌دهند را قطع کنند، زیرا در تمام دنیا این گونه فعالیتها بر عهده بخش خصوصی است.
ما هر ساله میلیونها تومان صرف فوتبال می‌کنیم که نباید یک ریال برای آن هزینه کنیم. دولت باید در گامی دیگر، در تعامل با دستگاه‌ها و نهادهای مختلف دولتی و غیردولتی برای جوانان کار ایجاد کند. همیشه پیشگیری بهتر از درمان است، ما نباید کاری کنیم که طلاق رخ دهد، زیرا پس از طلاق هرگونه تلاشی «درمان» محسوب می‌شود و دشوار خواهد بود، زیرا در مسایل اجتماعی هرگونه برنامه درمان تا یک درصد جواب می‌دهد.

فقط برای آرزوهای خود
دکتر اقلیما، ازدواجهای تحمیلی را در افزایش آمار طلاق مؤثر می‌داند و می‌گوید: بنا بر آماری که در 10 سال اخیر به دست آمده بیش از 70تا 80 درصد زنان معتقدند «ناگزیر به ازدواج شده‌اند». وقتی می‌گوییم ازدواج تحمیلی، این درباره مردان نیز صدق می‌کند. چنانکه در حال حاضر می‌بینیم‌ گاه زن و مرد برای بهتر شدن وضعیت اقتصادی و تأمین زندگی با افرادی ثروتمند ازدواج می‌کنند.
همچنین دختر یا پسری که می‌خواستند به استقلال برسند و فضای خانه پدری را ترک کنند، ازدواج را انتخاب کرده‌اند. یا آنکه دختر خانمی که سنش بالا رفته، اطرافیان به او فشار می‌آورند و مجبور به ازدواج می‌شود. برخی نیز برای برقراری آزادانه رابطه جنسی تن به ازدواج می‌دهند. گروهی نیز برای آنکه شرایط اشتغال و استخدام آنها تسهیل شود ازدواج می‌کنند.
بدین ترتیب افراد به دلایل گوناگون تن به ازدواج می‌دهند، حال آنکه فلسفه ازدواج رسیدن به این مسایل نیست، بلکه باید به گونه‌ای باشد که فرد با شرایط تثبیت شده ازدواج کند تا در کنار دیگری به آرامش و همدلی برسد. بنابراین جوانان ما به طلاق می‌رسند، چون با دلایلی غیر اینکه «با هم زندگی کنیم» ازدواج کرده‌اند.

وام ندهید؛ اشتغال بسازید
رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران با اشاره به اینکه در سال جاری طلاق 7 درصد رشد و ازدواج 5 درصد کاهش داشته می‌افزاید: با نگاهی به سیاستهای کشورهای دیگر از فقیر‌ترین تا غنی‌ترین آنها، می‌بینیم که دولتها برای ازدواج وام نمی‌دهند، بلکه دولتها موظف به تولید کار هستند.
این‌گونه وقتی شرایط اشتغال جوانان فراهم شد، آنها شخصیت اجتماعی پیدا کرده و با درآمد خود زندگی مشترک را تشکیل می‌دهند. اما به دلیل تورم شدیدی که در 10 سال گذشته داشتیم افراد فقیر‌تر شدند و بیکاری فزونی گرفت. چنانکه میزان درآمد افراد به طور میانگین 30 تا 40 درصد نسبت به سال گذشته، کاسته شد و توان خرید نسبت به سال گذشته 75 درصد کمتر شده و آنها 75 درصد فقیر‌تر شده‌اند.
بدین‌ترتیب فشار بر خانواده وارد می‌شود و کشمکش بین اعضا رخ می‌دهد. تا زمانی که ما به مسایل اقتصادی همانند رشد تورم بی‌توجه باشیم و آن را حل نکنیم، این مشکلات ادامه خواهد داشت.

دوام خانواده از تشکیل آن مهمتر است
این آسیب‌شناس اجتماعی با اشاره به منویات مقام معظم رهبری در تغییر سیاستهای جمعیتی کشور می‌گوید: رهبر عزیزمان تاکید می‌کنند در این زمینه باید نظر کار‌شناسی انجام شود. پس برای افزایش جمعیت باید به ازدواج و دوام خانواده‌ها اندیشید.
بدین ترتیب برای تشکیل خانواده باید حداقل‌ها را در نظر گرفت. حداقل یک زندگی نیز کار و درآمدی است که با حداقل مخارج موجود همخوانی داشته باشد. بنابراین دست اندرکاران و مسؤولان برای تغییر سیاستهای جمعیتی و افزایش موالید باید برای ایجاد اشتغال و ساخت سرپناه و ملزومات مورد نظر برنامه ریزی کارآمدی داشته باشند.
این در حالی است که امروزه هر کارمند عادی با 50 درصد درآمدهای خود نمی‌تواند هزینه مسکن را تامین کند، افراد قادر به ازدواج و تشکیل خانواده نخواهند بود. حال آنکه بررسیهای انجام شده در محیطهای مختلف دانشگاهی از آن حکایت دارد که جوانان علاقه مند به ازدواج هستند، اما شرایط و امکان آن فراهم نیست.
به هر روی گرفتن 5 میلیون وام، بیشتر از هزینه‌های مرسوم ازدواج نمی‌شود. جوانان برای تامین هزینه زندگی چه باید بکنند؟ آیا انتظار داریم خانواده‌ها کمک کنند؟ پدران و مادران ، یا توانایی مساعدت به جوانان را ندارند یا جوانان خود به دلیل استقلال و عدم وابستگی ترجیح می‌دهند، زیر دین والدین نباشند. بنابراین اگر می‌خواهیم ازدواج و خانواده پایدار، رونق بگیرد، باید فکر اساسی کنیم و تنها شعار ندهیم.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: