آدينه، 22 آذر ماه 1392 = 13-12 2013فاجعه بارترین مورد نقض حقوق بشر در ایرانحسن داعی بزرگترین مورد نقض حقوق بشر در ایران، تلاش رژیم برای کاهش سقف آرزوهای مردم در چهارچوب همین نظام است تا آنان، تنها راه نجات از جهنم آخوندی را دخیل بستن به نگاهبانان این جهنم و توسل به جناح های حکومتی بدانند. ------------------------- میدانیم که جمهوری اسلامی ایران در سی و پنج سال گذشته یکی از اولین ناقضان حقوق بشر در جهان بوده است. آزادی های سیاسی و عقیدتی را به حداقل رسانده، حقوق زنان، کارگران، کودکان، اقلیت های مذهبی و قومی را سلب کرده است و برای خاموش کردن صدای مخالفین، به زندان، ترور، شکنجه، اعدام و قتل عام زندانیان سیاسی متوسل شده است. از طرف دیگر، بدنبال سه دهه بی توجهی کامل به اقتصاد کشور و غارت سرمایه های ملی توسط باندهای حکومتی، صنعت، کشاورزی و محیط زیست در ایران بطور کامل ویران گشته است. از اینرو، بخش بزرگی از هموطنان در فقر و فلاکت بسر میبرند، برای تهیه نان شب محتاجند، از تهیه دارو و پرداخت هزینه های کمرشکن برای معالجه بیماران خود ناتوانند، هوای سالم برای تنفس ندارند و در کشوری که اولین ذخیره نفت و گاز جهان است، به تن فروشی، کودک فروشی و کلیه فروشی مشغولند. اردوگاههای پناهندگی در سراسر جهان مملو از ایرانیانی است که تنها برای برخورداری از حداقل حقوق انسانی و اجتماعی از سرزمین خود گریخته اند و هر هفته و هر ماه، خانواده های ایرانی بهمراه فرزندان خود، در آبهای اقیانوس های جهان در حسرت نجات از جهنم آخوندی، جان خود را از دست میدهند. اما، بزرگترین مورد نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی، که کرامت و ارزش انسانی هفتاد میلیون ایرانی را در معرض تهدید قرار داده است، تلاش برای باورندان این نظریه است که گویا تنها راه نجات مردم ایران از این جهنم، امید بستن به باندهای رنگ و وارنگ حکومتی است. باندهائی که خود مسئول پدید آوردن این جهنم اند و بجای پاسخگوئی به جنایات سی ساله خود، عبای ناجی و حامی ملت را بر تن کرده اند. رژیم ایران و حامیان ریز و درشتش، با اشاره به سرنوشت مردم سوریه و با پشت گرمی به محافل بین المللی که بدنبال سازش با جمهوری اسلامی اند، تلاش میکنند تا سقف آرزوها و امیدهای مردم ایران را در چهارچوب نظام ولایت فقیه کاهش دهند. به آنان بگویند که هیچ راه نجاتی بجز در چهارچوب همین نظام وجود ندارد. در همین راستا، آرام آرام، مردم و نظام را یک تن واحد معرفی میکنند، مردم را شایسته همین نظام میدانند و مردم را به دوست داشتن و عشق ورزیدن به ناجیان حکومتی خود سوق میدهند. دستگیری، زندانی و شکنجه کردن یک فرد نقض فاحش حقوق انسانی وی است اما سوق دادن وی به جائی که به شکنجه گر خودش عشق بورزد و وی را ناجی خود بداند، اوج سقوط و منتهای درهم شکسته شدن منزلت انسانی وی است. بزرگترین نمونه این پایمال شدن کرامت انسانی نزد برخی از ایرانیان زمانی است که یک زن ایرانی که بسیاری از حقوق انسانی اش توسط این نظام سلب شده است، عکس حسن روحانی را با عشق و محبت می بوسد و وی را ناجی و مدافع خود می داند. زمانی است که بزرگترین دانشگاه کشور، در روز دانشجو، میزبان رئیس جمهور حکومتی است که طی سه دهه، هزاران دانشجو را زندانی، شکنجه و اعدام کرده است و تعدادی دانشجو برای همین رئیس جمهور که بطور مستقیم در این کشتار و سرکوب نقش داشته است، فریاد زنده باد سر میدهند و ابراز عشق و علاقه میکنند. صد البته که این عده از دانشجویان نماینده خیل عظیم دانشجویان آزاد منش کشور نیستند و آن زنانی که عکس روحانی را جلوی دوربین های خبرنگاران می بوسند، نماینده میلیونها زن ایرانی نیستند. اما، این له شدن کرامت انسانی نزد همین تعداد از ایرانیان، فاجعه ای اسفناک و ویرانگر است. توهین به شعور ایرانیان و کرامت انسانی هفتاد میلیون ایرانی زمانی است که رئیس جمهور این حکومت که رتبه اول نقض حقوق بشر را به خود اختصاص داده، منشور شهروندی منتشر میکند و دهها "کارشناس حقوق بشری" به توضیح و نقد آن می پردازند. |