آدرس پست الکترونيک [email protected]









یکشنبه، 10 آذر ماه 1392 = 01-12 2013

ایدز دارم اما می‌خواهم زندگی کنم ...

بهارنیوز: آرزوهایش بزرگ نیست، می‌خواهد معمولی باشد و یک زندگیِ معمولی داشته باشد، فقط همین، ایدز دارد، اما می‌خواهد زندگی کند.
فرزانه لشکری در ايسنا نوشت:​ وقتی فهمیدم مبتلا هستم خیلی بهم سخت گذشت، نمیدونم از کجا باید شروع کنم و به کجا تموم کنم، زدم از خونه بیرون، امیدی هم به زندگی نداشتم، امید و عشق و زندگی برای من هیچ معنایی نداشت، خیلی برایم زجرآور بود اما نه به قدرِ روزی که اطرافیانم فهمیدند، خیلی طول کشید تا توانستم دوباره خودم را بپذیرم، اما آنها مرا نپذیرفتند، نگاه، رفتار و حتی لحن گفتارشان تغییر کرد ... اشکاشو پاک می‌کنه، ادامه می‌دهد: من ایدز دارم خودم می‌دانم، کاش این قدر به من این اتفاق تلخ را یادآوری نمی‌کردند، وقتی خانواده‌ام فهمیدن ایدز دارم، ازم فاصله گرفتن. دیگه هیچ کدوم از فامیلا خونمون نمی‌اومدن ... همیشه آدم شادی بود اما چند وقته که خنده رو فراموش کرده و مونسش شده سیگار، می‌گوید: از سیگار خوشم نمیاد اما بهترین دوستم هست.... تو سخت ترین شرایط منو رها نکرد.... و دوباره سکوت و سکوت ... ادامه می‌دهد: بعد از روزها تونستم با خودم کنار بیام... دیگه از مرگ نمی ترسم.... آرزوهام.. ازدواج و کار و بچه و همه همه رو به دست باد سپردم.........اما من قصد انتقام از جامعه رو ندارم و نمی خوام مثل خیلی از کسایی که ایدز دارن به بقیه منتقل کنم چون گناه کار اصلی خود من هستم .... و شاید تقدیر من این بود ....

می‌گوید: بالاخره یه چیزایی تو زندگی دست خود آدمه اما واقعاً بعضی چیزا رو تقدیر تعیین میک‌نه و انکار ناپذیر هست، الان 6 ماهی هست که گرفتار مریضیم هستم، نمی‌دونم کسایی که میخونن مثل من مثبت هستن یا منفی؟ نمیدونم چقدر می‌تونن برام دلسوزی کنن. باز هم سکوت، نمی‌دونستم چی باید بگم، همه آنچه را که باید می‌گفت، گفته بود، می‌گوید: از زندگی‌ام فقط یه همدم می‌خوام. حالا خیلی تنهام، ولی می‌دونم خدا منو دوست داشت که منو به ایدز مبتلا کرد.... چون به اون خیلی نزدیک شدم، من از مرگ نمی‌ترسم چراکه نزدیکمه .... احساسش می‌کنم... هواش سرده اما آرام کننده هست .... می‌گویم هرچه را می خواهی برای جامعه و اطرافیانت بنویس و او این‌گونه می نویسد؛ مرا بپذیر. بگذار کنارِ تو بازی کنم، کنارِ تو درس بخوانم، کنارِ تو کار کنم. من هم مثلِ تو هستم. هرکاری که تو بتوانی، من هم می‌توانم. مرا بپذیر و مرا باور کن. باور کن من مواظبم. من مواظبم تا تو مریض نشوی.



Translate by Google: English | Français | Deutsch | Español
به اشتراک بگذارید: